نقش روحانیون و بازاریان در پیروزی انقلاب اسلامی

کد خبر: 48784
از مهم‌ترین متغیرهایی که در وقوع انقلاب اسلامی تاکید زیادی بر آن می‌شود، نقش بازار سنتی است. به عقیده‌ی این متفکران، بازار یا طبقه‌ سرمایه‌دار و تجار سنتی از اصلاحات اقتصادی شاه دچار ضررهای مالی هنگفتی شدند که برای جبران آن علیه حکومت به پا خاستند. هرچند دلایل اقتصادی از انگیزه‌های ورود بازاریان به جریان انقلاب بود ولی مسلما تنها دلیل نبود و این امر دلایل دیگری نیز داشت، انگیزه‌هایی ارزشی و دینی که از طریق پیوند با روحانیت تقویت می‌شد.

وارث:  بازار و بازاريان همواره در تحولات سياسي و اجتماعي تاريخ معاصر ايران نقش آفرين بوده اند. عامل اصلي اين نقش آفريني به دليل ارتباط و تعاملات ديرينه ي بازاريان با روحانيت و همچنين مراکز و مؤسسات مذهبي است. اين ارتباط و تعامل را مي توان از جنبش مشروطيت تا انقلاب اسلامي به خوبي مشاهده نمود. هيأت هاي مؤتلفه ي اسلامي که در اوايل دهه ي 1340 خورشيدي از متن بازار تهران شکل گرفت از جمله گروههايي است که با آغاز نهضت امام فعاليت هاي خود را آغاز کرد. اين گروه با توجه به ماهيت بازاري و ارتباط گسترده با اصناف مختلف بازار نقش مهمي در مبارزه با رژيم پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي ايفا نمود. اين مقاله مي کوشد ضمن شرحي کوتاه از چگونگي تشکيل، سازمان، تشکيلات و پايگاه طبقاتي اعضاي اين گروه به فعاليت ها و اقدامات اين جمعيت در نهضت امام خميني و انقلاب اسلامي بپردازد.

آغاز نهضت امام و شکل گيري هيأت هاي مؤتلفه ي اسلامي

فوت آيت الله سيد حسين طباطبايي، بروجردي، مرجع تقليد شيعيان، در ايران در فروردين سال 1340 هـ ش، انتخاب يک مرجع تقليد جديد را براي مردم شيعه مذهب ايران به عنوان يک موضوع مهم تبديل کرد. به اين ترتيب روحانيان بلند پايه ي شيعي مورد توجه عموم قرار گرفتند. از اين زمان و در پي تلاش هاي مذهبيون براي انتخاب يک مرجع تقليد مناسب براي خود، ارتباطاتي ميان مراجع ديني و افراد مذهبي به وجود آمد. اين امر در نهايت به آغاز روابط ميان دو طرف منجر گرديد. در واقع، نقطه ي آغاز رابطه ي گرم و صميمي ميان مراجع ديني و هيأت هاي مذهبي از اواسط سال 1341 هـ ش که موضوع تصويب لايحه ي انجمن هاي ايالتي و ولايتي مطرح گرديد، بود ( ماهنامه ي ذکر 1384، 25 ). تعدادي از هيأت هاي مذهبي بازار تهران به چاپ و انتشار اعلاميه هاي روحانيون در مورد مخالفت با لايحه ي انجمن هاي ايالتي و ولايتي دست زدند و رابطه ي خود را با روحانياني که متمايل به حضور در عرصه ي سياسي بودند، نزديک کردند . هيأت هاي ديني ديگري نيز به تدريج در پاييز 1341 هـ ش بر سر همين موضوع وارد صحنه سياسي شدند و با روحانيان ارتباط پيدا کردند.

با پايان يافتن ماجراي انجمن هاي ايالتي و ولايتي در آذر 1341 هـ ش که با لغو اين لايحه از سوي دولت همراه بود، امام خميني (رحمه الله) براي آن که بتواند از اين هيأت ها در موارد مشابه ديگري نيز استفاده کند، از اعضاي مهم اين هيأت ها که به صورت مجزا کار مي کردند، خواست تا رابطه خود را با روحانيت قم نزديک تر کند.

اين در حالي بود که حضور مؤثر امام خميني (رحمه الله) در ماجراي انجمن هاي ايالتي و ولايتي و نقش مهم ايشان در لغو آن لايحه، به علاوه تمايل بيشتر او نسبت به مراجع ديني ديگر براي ايفاي نقش در امور سياسي کشور، موجب گرديد که اين هيأت هاي مذهبي متمايل به مبارزه ي سياسي، رابطه ي نزديک تري با امام خميني برقرار کنند ( همو ). امام خميني (رحمه الله) نيز به همراه برخي ديگر از روحانيان، همچون آيت الله سيد محمدهادي ميلاني درصدد ادغام اين هيأت ها برآمدند تا بتواند تلاش و کمک آنان در عرصه ي سياسي به نحو احسن بهره مند شوند.

ماجراي انقلاب سفيد و انجام رفراندوم براي اجراي آن در جامعه ي ايران، فرصت ديگري براي حضور روحانيت در عرصه سياسي در بهمن 1341 هـ ش فراهم کرد . با وجود فضاي رقابت ميان هيأت هاي مذهبي در نزديکي به مرجعيت براي پيشگامي در حفظ آموزه هاي ديني، در اين ميان رابطه ي هيأت هاي مذهبي با رنگ سياسي با مراجع ديني بيشتر گرديد. در طي ماههاي فروردين و ارديبهشت 1342 هـ ش که فعاليت گروههاي مخالف حکومت پهلوي بويژه روحانيون و در رأس آنها امام خميني، عليه حکومت پهلوي تشديد شده بود، اين هيأت هاي مذهبي به طور مستقل اعلاميه هايي چاپ و منتشر مي کردند. در نهايت با پيشنهاد امام خميني و اعتقاد وي بر اين که « مسلمان بايد تشکيلاتي باشد »، اين هيأت هاي مذهبي براي انسجام و هماهنگي در فعاليت هاي سياسي، به رغم مراقبت و کنترل شديد ساواک براي جلوگيري از سياسي شدن هيأت هاي مذهبي، با يکديگر متحد شده و در خرداد 1342 هـ ش يک گروه سياسي – مذهبي به نام هيأت هاي مؤتلفه ي اسلامي را با هدف بلندمدت برپايي حکومت اسلامي و هدف کوتاه مدت اجراي نظريات امام تشکيل دادند. مهدي عراقي درباره ي چگونگي اين ائتلاف که خود وي نيز نقش مهمي در آن ايفا کرده، مي گويد:

از بدو حرکتي که روحانيت راجع به انجمن هاي ايالتي و ولايتي شروع مي کنند، در تهران سه گروهي بودند که با يکديگر کار مي کردند، کارهاي مذهبي داشتند، فرض کن که مطالعه ي کتابي داشتند، قرائت قرآني داشتند، برنامه ي اردويي داشتند. از بدو حرکت حاج آقا [ امام خميني ] يعني روحانيت خرده خرده اين سه گروه هر کدام مجزا از همديگر با روحانيت يک تماسکي پيدا کرده بودند، کار مي کردند... ماها که يک مقدار سابقه ي به حساب مبارزاتي داشتيم و مي دانستيم که اختلافات چه ضررهايي دارد و دشمن چه جور مي تواند از اين تضادها استفاده بکند، خود من در يکي از اين شاخه ها بودم، مرحوم آقاي صادق اماني و هاشم اماني هم در يکي از اين شاخه ها بودند... خلاصه يک دعوتي شد از مرحوم حاج صادق و بعضي از دوستانش. صحبت هايي که ما کرديم با همديگر ضررات اين جدايي را وقتي بيان کرديم براي همديگر، جفتمان احساس کرديم که بايد اين جدايي از بين برود و به صورت ائتلاف در بيايد. ولي اين فکر هم براي ما پيش آمد که خوب غير از ما يک گروه ديگري هم هستند که دارند اين کارها را انجام مي دهند، بهتر است که از نمايندگان آن گروه هم دعوت بکنيم تا بتوانيم سه گروه با يکديگر کار بکنيم... وقتي فوايد اين جريان را برايشان تشريح کرديم، آمادگي خودشان را اعلام کردند که در يک جبهه ي واحد کار بکنيم و اين شد که به نام جمعيت هاي مؤتلفه ي اسلامي انجام شد، به حساب اين سازمان به وجود آمد.

اما سه گروهي که در اوايل سال 1342 با هم ائتلاف کرده بودند، عبارتند از:

1 . مسجد امين الدوله:

که افراد مشهور اين هيأت عبارت بودند از حاج مهدي عراقي، حبيب الله عسکراولادي، حاج حبيب الله شفيق، حاج ابوالفضل توکلي، مصطفي حائري، حاج حميد محمود محتشمي، حاج مهدي احمد و حاج هاشم اماني.

2 . مسجد شيخ علي:

که افراد صاحب نام آن عبارت بودند از: صادق اماني، محمدصادق اسلامي، سيد اسدالله لاجوردي، حاج عباس مدرسي فر، حاج حسين رحماني، حاج حسين رضايي و حاج احمد قديريان.

3 . گروه اصفهاني هاي مقيم مرکز:

اين هيأت نيز عبارت بودند از حاج محمود ميرفندرسکي، حاج سيد علاالدين ميرمحمد صادقي، حاج مهدي بهادران، حاج محمد متين، علي حبيب اللهيان و اسدالله بادامچيان.

از خصوصيات برجسته ي هيأت هاي مؤتلفه غير از گرايش ديني شديد و پايبندي به سنت، ماهيت بازاري آن بود. اين گروه از دل بازار تهران سربرآورده و بعد از آن هم نفوذ خود را در ميان برخي از شهرهاي ديگر ايران گسترش داد. اقشار متوسط سنتي جامعه و جوانان داراي مشاغل رده ي پايين در بازار اکثريت اعضاي اين گروه را تشکيل مي دادند. به طوري که از دوازده تن از اعضاي مرکزي اين جمعيت سه نفر تاجر، يک نفر آجرپز، يک نفر فروشنده ي خشکبار، سه نفر خواربارفروش، يک نفر چوب فروش، يک نفر بلورفروش و يک نفر اتوشو بودند. صرف نظر از محمود ميرفندرسکي متوسط سن اعضاي کميته مرکزي 30 سال بود. از اين دوازده تن، هفت تن در تهران، سه تن در اصفهان، يک تن در قم، يک نفر در اراک متولد شده بودند. از اين دوازده نفر هيأت سه نفر سابقه ي فعاليت سياسي داشتند. يک نفر عضو فداييان اسلام، يک نفر عضو نهضت آزادي و يک تن نيز طرفدار جناح راست جبهه ي ملي بودند.

همچنين بسياري از تجار و بازرگانان بازار که از وضعيت اقتصادي مناسب برخوردار بودند، از حاميان اقتصادي اين گروه به شمار مي آمدند. احتمالاً اين بازاريان به عنوان اعضاي نامحسوس اين گروه در پشت صحنه فعاليت مي کردند. هيأت هاي مؤتلفه ي اسلامي با توجه به اين پايگاه اجتماعي و اقتصادي، نه تنها در بازار تهران، بلکه در تجارت ميان شهرها نيز نقش مهمي ايفا مي نمودند. نقش بازار در برنامه هاي سياسي آنان، همچون شرکت در راهپيمايي ها، پخش اعلاميه ها و تشکيل مجالس، بسيار مهم و حائز اهميت است.

بعد از ائتلاف اين هيأت ها، کميته ي مرکزي مؤتلفه با دوازده نفر تشکيل مي شد، بدان معنا که هر گروه چهار نفر نماينده در مرکزيت داشتند و هر گروه يک عضو علي البدل هم انتخاب مي کرد که در صورت غيبت يکي از نماينده ها به جاي او شرکت نمايد.

اين هيأت ها پس از ائتلاف، شورايي به نام شوراي روحانيت تشکيل دادند که بر حرکت و برنامه هاي تشکيل نظارت داشته باشد تا امري مغاير با شرع و کاري که مخالف وظايف اسلامي در جريان فعاليت انجام نشود. همچنين اگر مشکل و مانعي در ارتباط با امام براي مؤتلفه پيش آمد و يا به دلايلي رهبر کبير انقلاب دستگير يا محصور شد. نظر آنها براي مؤتلفه به منزله ي نظر وي باشد. اعضاي اين شورا را مؤتلفه به امام خميني پيشنهاد کرده بود و وي نيز آن ها را تأييد نمود. شوراي روحانيت متشکل از چهار نفر بود: آيات بهشتي، مرتضي مطهري، محي الدين انواري و اسماعيل مولائي ( نگاهي گذرا به عملکرد سه دهه جمعيت مؤتلفه، 4-5 ).

گويا علت اصلي وجود چنين شورايي در مؤتلفه، ممانعت از هرگونه انحراف فکري در ميان اعضاي گروه بود. در اين برهه ي زماني، گروه هاي مارکسيستي و بويژه گروههاي مسلمان نوگرا، نفوذ زيادي در سطح جامعه به دست آورده بودند و عرصه را به لحاظ فکري و ايدئولوژيک به دست گرفته بودند. بنابراين، مؤثرترين حرکت از ديدگاه برخي روحانيان و اسلام گرايان سنتي، ارتقاي توان فکري و ايدئولوژيک جوانان مسلمان بود. تا در راستاي خط مشي اعتقادي شان، در زمينه ي سياسي فعاليت نمايند. به اين جهت که مسائل عقيدتي و ايدئولوژيک گروه به شوراي روحانيت واگذار گرديد. مهمترين وظايف اين شورا، تغذيه ي فکري اعضا و ارائه ي مشورت در کارهايي که نياز به حاکم شرع داشت، بود .

مرامنامه و اساسنامه ي اين جمعيت پس از تصحيح توسط آيت الله بهشتي و حجت الاسلام محمدجواد باهنر ( مسئول کميته ي تبليغات ) زير نظر شوراي روحانيت تهيه و پس از مشورت و تصويب، در حوزه هاي اصلي و شوراهاي مرکزي هيأت هاي سه گانه نيز به تصويب رسيد. پس از نوشتن اساسنامه و آيين نامه، تقسيم کارها در چهار گروه انجام گرفت: گروه اجراييات، گروه بررسي مسائل سياسي، گروه اقتصادي و گروه روحانيت ( ايدئولوژي و اعتقادات ).

در اين زمان مؤتلفه، تشکلي نيمه مخفي و نيمه علني بود و در آن از تيپ روشنفکر يا عضويت زنان خبري نبود. نقش زنان در مؤتلفه ي اسلامي تنها به « دسته بندي اعلاميه » در خانه محدود مي شد.

تشکيلات مؤتلفه طبق اساسنامه که با رعايت اصول تقيه ( پنهان کاري مبارزاتي ) تنظيم شده بود، داراي سه سازمان مرکزي، مالي، تبليغات و ارتباطات بود. شوراي مرکزي در رأس سازمان بود و بر ساير سازمان ها نظارت داشت.

سازمان تبليغات اين گروه توسط محمدجواد باهنر اداره مي شد که وظيفه ي مهيا کردن رابط و سخنگوي براي حوزه هاي هيأت هاي مؤتلفه را بر عهده داشت. سازمان مالي هيأت هاي مؤتلفه نيز کار رسيدگي به خانواده هاي زندانيان مؤتلفه، مجروحان جريانات سياسي و همچنين برآوردن و جمع آوري نيازهاي مالي گروه از دوستان و آشنايان را بر عهده داشت.در اساسنامه ي مؤتلفه وظايف سازمان مالي، ضبط و ثبت کمک هاي مالي دريافتي از اعضا، تنظيم دفتر درآمد و دفتر هزينه ي کل، کوشش براي ازدياد درآمد و تهيه ي طرح هاي ابتکاري و مؤثر براي اين منظور، نظارت بر وصول درآمد و مصرف هزينه و پرداخت هزينه ها بعد از تصويب شوراي مرکزي قيد شده بود.

واحد پايه ي تشکيلات مؤتلفه « حوزه » بود. و فعاليت هاي هفتگي حوزه عبارت بودند از: بحث هاي عقيدتي، تفسيرهاي سياسي امور داخلي، تفسيرهاي سياسي، امور خارجي، مطالعه ي انقلاب هاي آزادي بخش، جمع آوري حق عضويت اعضا و برآوردن نيازهاي سازماني. اين جمعيت بعد از تبعيد امام خميني به ترکيه در اعتراض به احياي کاپيتولاسيون به همت حاج صادق اماني، حاج مهدي عراقي و هاشم اماني و عده اي ديگر از اعضاي مؤتلفه به تشکيل شاخه نظامي اقدام کرد. اولين اقدام مسلحانه آنان که از آخرين اقدام نظامي آن ها نيز بود، ترور حسنعلي منصور، نخست وزير وقت است.

اقدامات بازار و هيأت هاي مؤتلفه اسلامي در آغازين روزهاي نهضت

بازاريان کشور، بخصوص بازاريان تهران از زمان تشکيل هيأت هاي مؤتلفه اسلامي به توصيه ي امام خميني، به صورت سازمان يافته به مبارزه ي سياسي رو آوردند. چرا که فعاليت اکثريت بازاريان تهران و حتي بعضي از شهرستان ها در قالب هيأت هاي مؤتلفه به صورت منسجم و يکپارچه سازماندهي مي شد. البته اين تشکل به صورت مخفيانه و غيرعلني و در پشت پرده فعاليت مي کرد. در گام نخست فعاليت، اين تشکل به تبليغ مرجعيت امام خميني پرداخت:

جمعيت مؤتلفه اسلامي اين رسالت را داشت که مرجعيت امام را در بين مردم جا بيندازد تا آن پراکندگي بين امت نباشد، همه جا هدف مؤتلفه ي اسلامي اين بود که مرجعيت امام را به اثبات برسانند و ايشان را محور قرار دهند.

هيأت هاي مؤتلفه از آغازين روزهاي نهضت و مرجعيت امام، وظيفه شان نشر اعلاميه هاي وي، سر و سامان دادن به تظاهرات و هدايت کلي مسائل جنبش در تهران بود. از جمله اقدامات غرب گرايانه ي پهلوي در آغاز دهه ي 1340 که مؤتلفه ي اسلامي انگشت مخالفت بر آن نهاد، طرح لايحه ي تشکيل انجمن ايالتي و ولايتي بود که از نظر مؤتلفه عملاً به رسميت يافتن همه ي اديان و مذاهب به جاي رسميت مذهب شيعه ي اثني عشري مي انجاميد. به موجب لايحه ي انجمن هاي ايالتي و ولايتي، که در غياب مجلس از سوي کابينه ي امير اسدالله علم تصويب شد، با اعطاي حق رأي به زنان موافقت گشت و از شرايط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان، قيد تحليف با قرآن کريم حذف و سوگند با هر کتاب آسماني به جاي آن قرار گرفت. در اين لايحه مسلمانان مي توانستند نمايندگاني نيز از اديان ديگر داشته باشند که از نظر مؤتلفه اين مخالف قاعده ي نفي سبيل بود. از سوي ديگر، آزادي زنان و دادن حق رأي به آنها و انتخاب شدنشان به نمايندگي، به گونه اي که حکومت مدنظر داشت، از نظر مؤتلفه حرکتي شيطنت آميز و بر خلاف اسلام تلقي مي شد. بدان معنا که رژيم سعي در يک نوع ولنگاري غربي در جامعه ي زنان را در نظر داشت.

هيأت هاي مؤتلفه براي چگونگي فعاليت و مبارزه با اين اقدام رژيم، ابتدا از امام خميني کسب تکليف نمودند. مهدي عراقي از بنيان گزاران و عضو فعال و مؤثر اين جمعيت در خاطرات خود در اين باره مي گويد:

ما هم يک دسته ي 10-15 نفري رفتيم خدمت ايشان و سلام کرديم و احوال پرسي. گفت آقايان مال کجا هستند؟ گفتم از بازار تهران. بعد سؤال شد از ايشان که حاج آقا وظيفه ي ما چيست در اين جريان و چه کار بايد بکنيم؟ و ايشان فرمودند که شما فقط روشن کردن مردم را وظيفه داريد، هيچ وظيفه ي ديگر نداريد، فقط مردم را روشن کنيد، آگاه باشند، بگوييد که با اسلام شما طرف هستند،... ما آمديم و يکي دو تا ميتينگ هم توي مسجد سيد عزيز الله اتفاق افتاد و روز پنجشنبه که قرار بود بازار بسته شود و يک تظاهراتي آنجا بشود.

مؤتلفه در سال 1341 ضمن تشکيل مجالس در بازار تهران، اعلاميه اي نيز تحت عنوان اتمام حجت و با امضاي گروه مجاهدين بر ضد اقدامات تجددگرايانه و عرفي حکومت پخش کرد که در آن با درج آيه هاي انذارآميز از قرآن، به آنان که برخلاف نواميس اسلامي و قوانين قرآن فعاليت هايي مي کردند هشدارهاي تهديدآميز داده شده بود.

همچنين آنان نقش مهمي در توزيع اعلاميه هاي علما در مخالفت با لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي ايفا کردند ( خاطرات و مبارزات شهيد فضل الله مهدي زاده محلاتي 1375، 42 ). حتي بعضي از اعضاي اين جمعيت نقش مهمي در آگاه ساختن امام از مفاد برخي از بندهاي سري لايحه ي انجمن هاي ايالتي و ولايتي داشتند. ابوالفضل توکلي بينا در اين زمينه مي گويد:

بنده با شهيد عراقي، [ و ] عسگر اولادي به قم رفته بوديم تا امام را از مضمون يک بخشنامه ي سري آگاه کنيم. ماجرا مربوط به آن بند از لايحه ي انجمن بود که در آن، قيد اسلام و شرايط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برداشته شده بود و در مراسم سوگند، به جاي قرآن، کتاب آسماني قيد شده بود. اين بند به صورت يک بخشنامه ي سرّي به ارتش ابلاغ شده بود و يک نسخه ي آن را شهيد عراقي از طريق بعضي از افسران ارتش که با او در ارتباط بودند، به دست آورده بود.

امام در مورد همين بخشنامه، در درس خارجشان مسأله را مطرح کردند. رژيم نيز ارتشبد حجازي را مأمور کرد تا به شکلي با امام تماس بگيرد. ولي امام فرمود که تکذيب بخشنامه بايد با اعلام در رسانه هاي عمومي و به صورت کتبي باشد. سرانجام حرف امام به کرسي نشست و آنها به طور کتبي و اعلام در رسانه ها آن بند را حذف کردند.

از ديگر اقداماتي که هيأت هاي مؤتلفه در راستاي نهضت امام (رحمه الله) انجام داد، مقابله با انقلاب سفيد شاه است. اجراي اصلاحات آمريکايي شاهانه، طبقه ي تاجران، بازاريان و پيشه وران را که داراي پايگاه مشترک و متحد ديرين و سنتي بودند، به لحاظ اقتصادي به شدت ضعيف مي کرد. سرمايه داري وابسته ي مدرن صنعتي، تجاري و مالي، تاجران سنتي بازار و پيشه وران را به حاشيه مي راند. با ميدان دادن به مداخله هاي گسترده خارجيان در اقتصاد کشور، سياست، فرهنگ و هويت ديني جامعه نيز مورد خدشه قرار مي گرفت. استقلال ملي و فرهنگي کشور مخدوش مي گشت، قوانين مغاير با موازين احکام فقهي تصويب و اجرا مي شد و موقوفات، حوزه ها و مدارس علوم ديني در کنترل دولت درمي آمدند. به همين دليل مخالفت نيروهاي مذهبي عليه اين سياست رژيم آغاز شد. به طوري که هيأت هاي مؤتلفه ي در اجتماع محدودي که در دوم بهمن 1341 هـ ش در بازار تهران عليه انقلاب سفيد برپا گرديد، حاضر شدند. حتي مهدي عراقي و دوستانش سعي کردند چادرهاي انتخابات را در روز ششم بهمن، روز برگزاري رفراندوم، به آتش بکشند. حاج احمد قديريان، يکي از اعضاي جمعيت در اين زمينه مي گويد:

بعد از اين که موضوع انجمن هاي ايالتي خاتمه پيدا کرده بود، دولت لوايحي را آماده کرد و چند روز بعد توسط ارسنجاني، وزير کشاورزي، اعلام شد که فردا مرد و زن در انتخابات رفراندوم شرکت کنند، لذا گروهي به قم رفتند و از امام دستور گرفتند. امام فرمودند: « تحمل کنيد و به مبارزه تان ادامه دهيد. » جلسه اي در منزل آقاي حسن جواهريان تشکيل داديم و صادق اماني و مهدي عراق نيز حضور داشتند. در اين جلسه قرار بر اين شد که چادرهاي انتخابات به آتش کشيده شود و در واقع يک نوع مبارزه انجام بگيرد. ما نيز سعي کرديم اين طرح را به اجرا درآوريم و تا حدودي موفق بوديم.

هيأت هاي مؤتلفه در روز حمله ي نيروهاي رژيم به مدرسه ي فيضيه و ضرب و شتم طلاب، نيز در کنار روحانيت بود. اقدام مهمي که برخي از اعضاي جمعيت من جمله شهيد عراقي به هنگام اين حادثه انجام داد اين بود که عده اي از دوستانش را براي حفاظت منبر و بلندگو مسجد فيضيه مأمور کرد و خود همراه با عده اي از دوستانش حفاظت از آيت الله سيد محمدرضا گلپايگاني و تعدادي از علماي معمر حاضر در مسجد را بر عهده گرفت ( آرشيو مرکز اسناد انقلاب اسلامي، شماره ي بازيابي 2929 ). اما هنگامي که امام خميني (رحمه الله) به شدت از سوي نيروهاي امنيتي پهلوي تهديد شد و آنها درصدد حمله به منزل وي بودند، عراقي به همراه چند نفر ديگر، به سرعت خود را به منزل رهبر کبير انقلاب رسانده و محافظت و دفاع از خانه او را بر عهده گرفتند.

امام خميني بلافاصله بعد از حادثه ي فيضيه در فروردين 1342 هـ ش، تلگرافي خطاب به ملت ارسال نمود که به تلگراف ششصد کلمه اي معروف گرديد. که برخي از مبارزين سياسي همراه وي براي داغ کردن تنور مبارزه عليه حکومت پهلوي، درصدد توزيع آن برآمدند. در اين ميان، هيأت هاي تشکيل دهنده مؤتلفه ي اسلامي که البته هنوز به صورت يک گروه واحد درنيامده بودند، به رهبري حاج مهدي عراقي و صادق اماني نقش فعالي در اين زمينه ايفا نمودند.

با توجه به اين که مؤتلفه ي اسلامي از بطن بازار تهران شکل گرفت و اکثر اعضاي آن بازاري و يا مرتبط با بازار بودند و با عنايت به اين که اکثريت اقدامات و اعتراضات عليه اقدامات رژيم از بازار سازماندهي مي شد، همچنين با توجه به نفوذ و جايگاه ويژه و قدرت بسيج گري برخي از اعضاي اين جمعيت من جمله مهدي عراقي، اين تشکل مي توانست بازوهاي اجرايي قدرتمندي براي اجراي اهداف و آرمان هاي امام خميني و گسترش تفکر امام (رحمه الله) در بين توده مردم ايفا کند. از همين رو مؤتلفه ي اسلامي جايگزين نيروهاي قدرتمند بازار در عرصه ي سياست و مبارزه شد.

منبع مقاله :

امين عزيزي، مرکز پژوهش، سنجش و اسناد رياست جمهوري، مديريت اسناد؛ (1391)، مجموعه مقالات تاريخ و اسناد؛ مجموعه ي اول: اقتصاد، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول

/1102101308