آیت الله قرهی: ذکر نفس این است که انسان جهد و تلاش کند
وارث: درس اخلاق آیت الله قرهی با سخنرانی آیت الله قرهی و مداحی کربلایی محسن حیدرزاده در مهدیه قائم المنتظر عجل الله تعالی فرجه برگزار شد.
در ادامه متن سخنان آیت الله قرهی را می خوانید:
ذکر نفس
گفتیم که اگر یادمان کنترل شود همه خطوراتمان ملکی و ربانی می شود ولی اگر یادمان کنترل نشود و ذکر و یاد و حال ما جای دیگر باشد و طوری که انسان دیگر خدا را فراموش کند معلوم است تمام خطورات او نفسانی و شیطانی می شود. عرض کردیم باید همه وجود انسان یاد خدا باشد. نه فقط زبان ذکر بگوید و استغفار کند و حمد بگوید که خیلی خوب است. اما همه اعضا و جوارح انسان باید ذکر الله شود. این نسخه ای است که وجود مقدس پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بیان فرمودند و فرمودند: بنده موقعی بنده می شود که همه وجودش یاد خدا باشد. اگر همه وجود یاد خدا شد زبان، گوش، فکر، قلب و ... آن موقع این عبد تمام خطوراتش الهی می شود. ربانی محض می شود. از ملکی بیرون می آید و ربانی محض می شود. اگر این حال برایش بیاید ضمن اینکه سوال اینجا است که ذکر قلب چیست؟ ذکر لسان معلوم است که انسان "لاحول و لا قوه ال بالله" بگوید. یکی اش این است که انسان صداقت محض باشد در مقابل خدای متعال.
وجود نازنین امام باقر علیه السلام فرمودند: ذکر لسان حمد خدا است. دائم شکرگزار باشد و در مقام حمودیت روایت را بیان کردیم اینکه انسان بالاخص بداند همه چیز از ناحیه خدا است. که این در باب معرفت است که انسان به آنجا برسد. به قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که بلا صورت ظاهرش بلا است ولی یک تعبیر خیلی عالی و نکته بسیار زیبا و قشنگی را آیت الله العظمی شاه آبادی بیان می فرمودند که یکی از شاگردانشان می فرمودند: البلاء للولاء" در اینجا بلا، طلا است. دیگر بلا نیست. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: اگر عبد بداند هر چیزی از ناحیه خداوند تبارک و تعالی برای رشد انسان است آنجا هم که صورت ظاهرش بلا است، نه اینکه به حقیقت بلا باشد بیان می کند که "الحمدلله علی کل حال" در همه حال حمد خدا می کند.
ذکر نفس انسان جهاد است. کوشش و تلاش است. تحمل رنج است. فرمودند: انسان رنج هارا بپذیرد و باور کند این رنج ها بلا نیست. چه رنج رسیدن به مقامات الهی که واقعا رنج می خواهد. نا برده رنج گنج میسر نمی شود.
واقعا عندالاولیاء اگر انسان باورش شود که هر جهد و کوششی برای رسیدن به انسانیت خود رنج توفیق بزرگی است که همه کسی توفیقش را ندارد. اگر شما به هیچ چیزی نرسی همین که تلاش کنی عالم بشوی جهد است. پروردگار عالم جهد را از انسان می خواهد. علم که از ناحیة الله است. پروردگار عالم بر اساس صدر هر کسی به او مرحمت می کند. منتها پروردگار عالم دوست دارد انسان در این راه تلاش کند. همان طور که در روایت داریم که اگر کسی عملی را انجام دهد ولی در آن عمل جد داشته باشد پروردگار عالم این را از کسی که چندین عمل انجام دهد ولی رهایش می کند و سراغ عمل دیگر می رود در روایت می فرماید: کسی که یک عمل انجام می دهد ولی مُجد در آن عمل است و می خواهد آن عمل را انجام دهد و دیگر ترکش نمی کند در روایت می فرماید: این افضل است از آن کسی که به یک تعبیر عامیانه که بیان می کنیم شاخه به شاخه برود. خدا از انسان می خواهد جهد و کوشش داشته باشد. انسان هم نباید جز قرب خدا هیچ چیزی برایش مهم باشد. مثلا بگوید این عمل را انجام می دهم که طی الارض کنم. باید بگوید من عبد خدا هستم و متعلق به او هستم. خدا هم این گونه پسندیده است که من کار کنم. به من دستور داده است نماز و روزه و... را انجام دهم: چشم. باید اینطور شود. لذا جهد و کوشش کند.
لذا اینکه انسان جهد کند که همه خطوراتش ربانی شود حضرت باقرالعلوم علیه السلام بیان می فرمایند: ذکر این جهد است و اینکه در این جهد و کوشش امکان دارد برایش مشکلی پیش بیاید. تحمل رنج را داشته باشد. رنج اگر آمد مگر می شود؟ شیطان نمی گذارد. می خواهی طلب علم کنی مشکلات برایت پیش می آید و نگرانی هزینه به سراغت می آید. می خواهی شغلت را عوض کنی نمی توانی.
امام باقر علیه السلام می فرماید: ذکر نفس این است که برای رسیدن به خدا تلاش و جهد کنی. معلوم می شود وقتی انسان می خواهد برای خدا تلاش کند نفسش نمی گذارد. نفس اماره مقابل نفس مطمئنه می ایستد. معلوم می شود شیطان آن موقع قوی می آید و با جندش جلو می آید. لذا تو هم باید تلاشت بیشتر شود. ذکر نفس این است که تو تلاش کنی و بدانی اجازه نمی دهد. هنوز باور نکرده ایم که نفس اعدا عدو است. اگر باور می کردیم که جلویش می ایستادیم. اگر بفهمید که دزدی در محل پیدا شده است قفل هایتان که مطمئن نیستید را عوض نمی کنید؟ مراقبت و مواظبت می کند. باور نداریم این نفس که در درون ما است اعدا عدو است.
صهیونیسم جهانی و یهود، چون دشمن ترین دشمنان ما را گرفتار می کند فریب آن ها را هم می خوریم. اگر به این دشمن ترین غلبه کنیم باور کنید که هیچ کاری آنها نمی توانند بکنند. اگر انسان از نفس خودش حالش به هم بخورد دیگر دلش می خواهد گناه نکند. برای همین می فرماید ذکر نفس همین جهد و کوشش است. اگر کسی کوشش نکند گرفتار می شود. بداند موقعی که کوشش می کند رهایش نمی کنند.
روایت داریم وقتی چیز خیری برایتان پیش آمد و حال خوبی داشتید بدانید خدا شما را دوست داشته است. یکی از لطف های خدا به بندگانش این است که موقعی که به گناه گرفتار می شود همان موقع بعد از گناه حال او را متغیر می کند. خصوصیات گناه این است که ظلمات می آورد. اما وقتی که به خودت بد گفتی و از خودت بدت آمد این لطف پروردگار عالم است که نشان از این دارد که خدا او را به حال خودش رها نکرده است. آن موقعی که گناه کرد و از آن گناه بدش آمد نشانه حب خدا است که خدا او را رها نکرده است. لطف خدا هست ولی خدا یک مقدارش را هم به خود او وا می گذارد.
پروردگار عالم یک اختیاری هم برای انسان قرار داده است. اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله دست همه را بگیرد نیست. پروردگار عالم می فرماید: در دوران زندگیتان یک نفحاتی پیش می آید. یک لحظاتی که خودتان را در معرض قرار می دهید. حالا که این لحظه نورانی آمد دیگر خودتان را در معرض قرار دهید. یعنی دائم برو دنبالش. در زندگی انسان پروردگار عالم یک نقطه های نورانی قرار می دهد این طور نیست که او را رها کند. وقتی نقاط نورانی را دید باید خودش را در اختیار آن نور قرار دهد وقتی خودش را در اختیار آن نور قرار داد برنده است.
اما اگر نور را دید یک مقدار هست و یک مقدار نیست اینجا اختیار است. گاهی پروردگار عالم این قدر لطف دارد که بارها نور را به من نشان می دهد. می فرماید: خودتان را در معرض آن نور قرار دهید. اگر قرار ندادید از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هم کاری بر نمی آید. لذا ذکر نفس این است که انسان جهد و تلاش کند و بداند در این جهد و کوشش برای رسیدن به خطورات ربانی تبعاً رنج ها و سختی ها است. یک عمر عادت کردم به اینکه ترانه گوش بدهم. یک عمر عادت کردم با فحاشی سخن بگویم. این خیلی درد است. این زبان به بدی عادت کرده است. وقتی در موقعیت فحاشی قرار گرفتی اولیای خدا می گویند از آنجا دور شو. اگر خدای نکرده زبانت به فحاشی باز شد بلافاصله استغفار کن. خودت را تنبیه کن. بعضی از بزرگان می گویند روزه بگیر.
چون نفسش را نتوانست کنترل کند و جهد نداشت. رنجش همین است. اگر تصمیم گرفتم خودم را کنترل کنم و فحاشی نکنم و غیبت نکنم. اگر می دانی که شروع به صحبت کردن کنی، غیبت می شود اگر بگویی نمی دانم دروغ نیست. چون گرفتارت می کند و زنجیر به پایت می اندازد.
اگر کسی روحش الهی شد هم به پروردگار عالم امید دارد هم خوف دارد. یک خوفش این است که نکند سقوط کنم. لذا اولیای الهی وقتی به این مرتبه می رسند می ترسند که سقوط کنند. لذا خوف دارند که نکند عملی پیش بیاید که من هم تصور کنم کسی شده ام.
مرحله بعد از صحت عملشان می ترسند و مرحله بعدش از قبولی عمل می ترسند. خوف دارند که نکند این حالات انسان را گرفتار کند و تصور کند خبری شده است. لذا این ها دائما در خوف هستند.
امام حسین علیه السلام یک نکته ای را بیان می کنند که عجیب است و کد هم هست. می فرمایند: هیچ کسی در روز قیامت در امان نیست. مگر آن ها که در دنیا ترس از خدا داشته باشند. ترس از خدا این نیست که بگوید خدا ترس دارد. این است که از خدا دور شود و خدایی نباشد. انسان از خدا دور شود گرفتار می شود. شیطان دیگر اجازه نمی دهد کسی که گناه کرده است برگردد مگر اینکه لطف خدا شامل حال او شود. اولیای خدا گفته اند انسان باید از آن موقعیت دور شود. همنشین خیلی تاثیر دارد. یک همنشین انسان را به قعر جهنم می برد. یک همنشین هم انسان را دائم یاد خدا می اندازد و از دنیا فارغ البالش می کند. جلیس پاک این است که انسان را آرامش می دهد. این خوف ها باعث می شود انسان عمل بیشتری انجام دهد و انسان را وادار به عمل صالح می کند.
بین ذنوب و گناهان کبیره، اکبر ذنوب یأس است. حضرت صادق علیه السلام می فرمایند: امیدوار به خدا باش اما آن امیدواری که خدای نکرده باعث جرأت در گناه کردن شود نباشد. این امیدواری نیست. جرات به گناه یعنی با اختیار و با دانستن، به امید رحمت پروردگار عالم آن گناه را انجام می دهد. انسان خیلی باید مراقبت کند. نفس دون بلد است و می جنگد. اگر کسی بتواند نفسش را کنترل کند دیگر خطوراتش ربانی می شود.
/1102101304