اگر مداح سیاسی نباشد به چه دردی میخورد؟! / شعر "تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده" اشکال دارد! / و خاطرات خواندنی استاد آهی از دوران قبل از انقلاب

کد خبر: 4995
پای سخنانش نشستیم، به جهت عمل قلبی که داشته است، بسیار خسته به نظر می رسیدند. اما ...

وارث: جناب استاد حاج علی آهی بیش از هشتاد سال سن دارد (که خدا حفظ کند ایشان را) از ده سالگی به مداحی پرداخته و در کنار آن به تحصیل اشتغال داشته است. از اساتیدشان می توان فهمید که یک مداح عالم است، استادانی همچون حضرات آیات طالقانی٬ سيد محمد هادی ميلانی، سيد محمدرضا گلپايگانی، ميرزا جواد آقای تهرانی، مرحوم حاج شيخ محمد جواد خراسانی، حاج شيخ علی نمازی شاهرودی، حاج شيخ حسين وحيد خراسانی، ناصر مكارم شيرازی٬ سيد رضی شيرازی و سيد عبدالحسين دستغيب. ایشان همچنین، شاعری توانا در زمینه اشعار آئینی می باشند که با دقت نظر بالایی مبادرت به سرودن اشعار می نمایند٬ پای سخنانش نشستیم، به جهت عمل قلبی که داشته است، بسیار خسته به نظر می رسیدند. اما، او با سعه صدر سئوالات ما را شنید و پدرانه پاسخ داد. آنچه در ادامه می خوانید ماحصل این گفتگوست. وارث: استاد، سئوالات خودمان را از سالهای گذشته آغار می کنیم، از دوران جوانی! مقداری از دوران قبل از انقلاب و فعالیت های خودتان بگوئید. -زیر نظر آیت الله کاشانی از نظر سیاسی و تشکیلاتی هر امری می کردند، انجام می دادیم. ایشان در عراق بود ایشان را با آقا سید محمد تقی خوانساری گرفتند زندان وتبعید کردند. حالا بماند تبعید لبنان بود. قضیه نفت و تشکیل رئیس مجلس. زمان ملی شدن صنعت نفت تابلوهای سر در هر پمپ بنزینی بود شرکت نفت انگلیس در ایران. ما میرفتیم این تابلوها را یکی یکی پایین می کشیدیم و تکه تکه می کردیم. آقای هدایت الله تقوی شیرازی، جمعیت اتحاد مسلمین، دوازده نفر هیئت مدیره داشت که ما هم یکی از افراد آن بودیم، آقای نواب صفوی، آقا سید موسی صدر، جزء آنها بودیم. با آقا سید موسی صدر خیلی رفیق بودیم. دخترشان آمد اینجا گفت آنچه که از آقای صدر یادتان می آید به ما بگویید. چون ما برای اجاره خانه می رفتیم. سالی دو، سه بار می رفتیم لبنان. وقتی آنجا می رفتیم از ما پذیرایی می کردند. تمام این برنامه های سیاسی از قبل از انقلاب به دستور یکی از مراجع در هر خیابانی که که در شرق تهران بود چند نفر آدم خوب پیدا می کردم. یک شب جلسه می گذاشتم توجیهشان می کردم. هفته بعد یک شب دیگر برنامه میگذاشتیم متوجه نشوند. یک گدا بود سر کوچه ما که ساواک بود و ما نمی دانستیم.یک شب خانه مشغول شعر نوشتن بودم تمام مسائل و اعلانیه و... را بردم خانه همشیره پنهان کردم. یکباره زنگ زدند منزل ما و عیال ما را کنار زدند و ریختند در خانه و مشغول تفتیش همه جای خانه شدند. گفتم من چیزی ندارم دنبال چه می گردید؟ گفتند اینجا رفت و آمد داری! آن گدای سرکوچه گفته بود. یادم می آید که یک پالتوی به درد نخور برای پدرم بود روی کولم می انداختم و بیرون میرفتم، رفتم مشهد، جزء هیئت مدیره واعظین شرق تهران بودم، خدا بیامرزد مرحوم آقا شیخ جواد ملکی، نامه ای دادند ما برویم محضر آقای میلانی و بعد برویم خدمت آقای خمینی(ره). نزدیک ظهر بود خانه آقای میلانی ما را برای ناهار نگه داشتند، کارهایمان را انجام دادیم. یک بقالی بود صد متری منزل آقای میلانی که هر دو ساواکی بودند. من از در آمدم این پالتو روی کولم بود یکی از آنها آمد و گفت آقا خانه بودند؟ گفتم برو بابا این آقای شماست! این چه آقایی است؟ من یک ساعت است نشسته ام، پولم گم شده، پولم را نمی دهد! این آقای شماست نه آقای ما. ما را مسخره کرده است. آن یکی آمد اشاره ای کرد که مثلا این چیزی نیست. وقتی آقای میلانی هم آمده بود سمت خیابان ولیعصر (قبلا نامش چیز دیگری بود) ساکن شدند، با بهانه های مختلف به دیدارشان می رفتیم. مثلا یک روز یخ می گرفتم، می گفتم برای آقا می بریم! روزی سبزی می گرفتیم، روزی نان و به این بهانه ها محضر ایشان می رفتیم. خیلی مصیبت کشیدیم.دنبال آقای کاشانی بودم و آیت الله تقوی شیرازی، که ضد بهائیت بود که ما جمعه ها عصر میرفتیم غرب تهران، با دوچرخه دویست، سیصد نفر با دوچرخه،ایشان هم سوار درشکه، میرفتیم آنجا بهترین واعظ را ایشان دعوت میکرد منبر. یک دفعه رفتیم در چاپخانه داشتند قرآن را اشتباهی چاپ می کردند آنها را گرفتیم و ریختیم دریا. با آقای نواب صفوی بودیم. با خود آقا بودیم با ائمه جماعت شرق تهران بودیم.  وارث: استاد آهی! این خاطرات شما برایم بسیار جالب بود و من را یاد مطلبی انداخت! به یاد دارم در مصاحبه ای از شما در سایت خانه مداحان خواندم که از قول شما تیتر زده بودند که "مداح نباید سیاسی باشد" میخواهم بدانم آیا این مطلب را تائید می کنید؟ - تهمت زدند به من. من گفتم مداح سیاستش، پیرو سیاست مقام معظم رهبری . یعنی در عرض مقام معظم رهبری نیست در طول مقام معظم رهبری است،پشت سر آقا است و جلوترم نمی رود. برخی که جلوتر میروند کار خراب است. این را هم گفتم که آقای مدرس گفت: سیاست ما عین دیانت ماست و دیات ما عین سیاست ما. اینها را نیاوردند. وارث: بله خیلی ها این را تیتر کردند که آقای آهی که نماینده آقا است، نظرشان این است که مداح نباید سیاسی باشد. - ابداً. اگر سیاسی نباشیم به چه دردی میخوریم؟ ما باید پیرو مقام معظم رهبری باشیم. آنچه که ایشان میگویند انجام دهیم. سیاست ایشان. هر چه ایشان بگویند، پیرو ایشان باشیم نه اینکه از خودمان سیاست درآوریم. آنچه که از خودمان سیاست درآوریم غلط است. آنچه که ایشان بگویند و ما پیروی کنیم، درست است. من آن دفعه هم گفتم اما تیتر را اشتباه زدند. همیشه پیرو سیاست بودیم، مشروط بر اینکه سیاست ما دنبال علما باشد. نه از خودمان چیزی در بیاوریم، آنچه که از خودمان در بیاوریم؛ غلط است.آنچه که پیرو علما باشد آن صحیح است. وارث: شما دوره امام برای امام هم خوانده اید؟ - بله. قم وارث: بعد یا قبل از انقلاب؟ - بعد از انقلاب. وارث: با امام ملاقات یا برخوردی یا صحبتی داشتید؟ - یادم می آید نامه ای بود که از آقای میلانی گرفتم برای آقا، آنجا رفتم آقا سید مصطفی را خدا رحمت کند خیلی با ما رفیق بود، به من گفت که علمای ثلاث داخل هستند، میخواهی داخل شوی؟ گفتم با هر سه تا کار دارم اما نه. خودم می روم یکی یکی آقای گلپایگانی و آقای مرعشی نجفی بعد پسر آقای میلانی. آقا مصطفی مشخصات یک شیخ را به من داده بود که مواظب باش جلوی او چیزی نگویی. وقتی رفتیم، آن سه نفر رفتند، رفتیم خدمت امام، دیدم که آن شیخ کنار آقا نشسته گفتم حاج آقا شما به ایشان بفرمایید برود مطلبی هست. تا گفتم ایشان بگویید برود او بلند شد و رفت. گفتم آیت الله میلانی رضوان الله علیه فرمودند اگر دستور دهید ما به تهران بیاییم. گفتند صلاح نیست تهران بیایید چون همینطور در شهرها آشوب است اگر بیایید تهران، تهران را میکوبند ولی در شهرها که باشید، اگر مشهد را کوبیدند، استانهای دیگر زنده اند. هر استانی را بکوبند، ساواک اذیت کند، استان های دیگر قیام می کنند. پس صلاح نیست در آن موقع بیایید تهران. هنوز قبل از تبعید امام بود. امام را به ترکیه تبعید کردند. مثلا سهم می گرفتم می بردم با کاروان که می رفتند، نجف می آمدم خدمت ایشان وجوهات را خدمت ایشان می دادم. خیلی با ایشان مأنوس بودیم. خدا ایشان را رحمت کند. وارث: آیا در جبهه هم حضور داشتید؟ - بله! در دوره جنگ. دوسال و نیم-سه سال در بلوچستان بودم، فزمانده کمیته انقلاب اسلامی آنجا. وارث: استاد، فضای نوکری اباعبدلله(ع) در سالهای گذشته چه ویژگی هایی داشته است نسبت به الان؟ سالهای قبل استاد می دیدند، بی استاد مداحی نمیکردند، تا کامل نمیشدند دستور خواندن نمی دادند. بعدم با وضو بودند، نماز شب میخواندند، سیمشان وصل به امام حسین و ائمه طاهرین بود. الان مشکلات عدیده ای پیش آمده . آقایان مادحین به چند دسته تقسیم میشوند که هر دسته ای یک رهبری دارد، یک مدیریتی دارند که اگر به او بگویی خطاست میگوید به شماها چه! مسئول ما فلانی است! من دوسال روز ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نامه نوشتم به مقام معظم رهبری و به ایشان گفتم مداح ها بیست فرقه اند. متولّی واحدی ندارند. شما یک متولی واحدی برای اینها معلوم کنید که هنوز به نتیجه نرسیده. قدیم ها مداحان مقدمات عربی می خواندند، قرآن می خواندند، ادعیه زیارات، اینها را خدمت استاد درست میکردند. اما الان خیر. الان هر کسی شاگرد نشده، استاد شده، غوره نشده، مویز شده! روز قیامت به او می گویند این شعری که خواندی، این نثری که گفتی، این خطبه ای که خواندی معنایش چه بوده و چه مقصدی داشتی راجع به آن؟ پیامبر(ص) می فرمایند" کلمة الطّیّب صدقة" کلمه خوب صدقه است. ما عمر مردم را در اختیارمان میگیرم.خدا رحمت کند میرزا علی آقای محدث زاده ـ پسر حاج شیخ عباس قمی است ـ ایشان میگفت من یک منبر بی مطالعه رفتم، شب خواب آقایم را دیدم .به من گفت که تو اگر از یک بقال سر کوچه هزار تومان جنس میگرفتی صد تومانش را میدادی، نهصد تومان بدهکار بودی! دویست نفر اشرف اعضای بدن خودشان، که قلب باشد را، در اختیار تو گذاشتند برای یک ساعت! قیامت اگر بیایند جلویت را بگیرند چه جوابی داری بدهی؟ آن اشعاری که خوانده می شود اکثرا می و باده و.. است. اصلا نمیفهمند می و باده یعنی چه؟دیگر نمیدانند شراب عربی با شراب فارسی فرق می کند. عرب، به هر چیزی که آشامیدنی است میگوید شراب.حتی سیگاری هم که میکشند میگوید "إشربت دخان" سیگار بکش. ولی در فارسی شراب، همان معنای باده و عرق مست کننده را دارد. بعد میگویند باده وحدت. حضرت عباسی اگر از اینها بپرسی باده وحدت یعنی چه، نمیفهمند. " می حرام است و نجس بی گفتگو، کِی برد پسوند وحدت، قبح او" مگر میشود با یک پسوند قبح او را برد؟ نیم ساعت؛مخصوصا در ولادت ها در عید غدیر، ولادت امیرالمؤمنین، اینها می گویند که می بیاور، باده بیاور و .... اگر از آنها بپرسی نمیتوانند معنا کنند. قرآن است میگوید هیچ لفظی از دهان بیرون نمی آید مگر اینکه دو ملک اینها را مینویسند، در قبر و قیامت باید جواب دهد. الآن خوش است توجه ندارد که چکار میکند، استادم ندارد.تا به او میگویی، میگوید تو چه میدانی این مِی چیست، تو که میدانی معنایش را بگو. خودش هم نمیفهمد. بعد میگویند مثلا فلان آقا این غزل را راجع به مِی و باده دارد. میگویم فلان آقا هفتاد، هشتاد سال درس خوانده است، میداند چه می گوید، تو که هیچی نخواندی . جایی بودیم،شعرا بودند در حدود 150شاعر، همان اوایل بعد از فوت امام، یک کسی بلند شد تقریبا سی،چهل خط شعر خواند؛باده بیاور،مِی بیاور، بتکده و فلان. خواست بیاید بنشیند،من انگشتم را بالا کردم گفتم یک سوالی دارم. گفت:بفرما.گفتم شما عرفان خواندی؟ گفت تقریبا.گفتم نه! تقریبا جواب من نیست،خواندی یا نخواندی؟ گفت نخواندم. گفتم پس این مِی و باده و اینهایی که گفتی به چه معناست؟ گفت چه میگویی امام هم گفته. گفتم خب امام گفته،جواب میخواهی؟ گفت بله. گفتم امام توضیح المسائل هم چاپ کرده ،تو فردا بازار برو، یک توضیح المسائل چاپ کن و اسم خودت را بنویس، هر که به تو گفت چرا توضیح المسائل چاپ کردی بگو امام چاپ کرده،من هم چاپ کردم. نمیگویند که آقا تو درس خواندی؟ اصلا میفهمی همین توضیح المسائل یعنی چه؟ اصلا تو میفهمی می و باده و بت و اینها یعنی چه؟! آنهایی که عرفان خوانده اند میدانند. برای عرفا انسان این شعرها را بخواند. ولی ما باید توجه داشته باشیم در باره اهل بیت که "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت" بعد اینهایی که رجس و پلیدی را خدا از اینها برداشته است، ما چرا بیاییم این الفاظی که در شأن مقدس اسلام، اصالتش نجس است، ما بیاییم اینها را درباره اهل بیت استفاده کنیم؟ و حال اینکه ما نمیفهمیم معنای اینها چیست. وارث: حاج آقا این چیزی که شما الان فرمودید بحث ارزیابی شما از فضای مداحی در قدیم و زمان حال است. من میدانم که شما با هیئت ها هم در تماس هستید، فضای هیئت ها و خاصه هیئتی ها را چگونه می بینید؟ - هیئتی ها بر دو دسته تقسیم میشوند، یک دسته هیئت خارج از مسجد و یک دسته هیئت داخل مسجد. آنهایی که خارج از مسجد هستند ،اکثرا با علما، روحانیت، افراد مقدس متدیّن کاری ندارند هر کاری که دلشان بخواهد انجام می دهند. وارث: به نظر شما، در کل به این صورت است؟ - مگر اینکه این هیئت هایی که بیرونند،عالم داشته باشند، آخوند و واعظ داشته باشند تا آنها را هدایت کنند. اگر نداشته باشند،آنها سرخود عمل میکنند؛راجع به شعر و سینه زنی. اینها اگر روحانی داشته باشند بحثی نیست، طبق دستور روحانی انجام می دهند. اگر نداشته باشند،مشکل داریم. آنهایی که داخل مسجدند، بر دو دسته تقسیم می شوند. یک دسته روحانی شان،متدیّنین شان،مقدس هایشان با جوانان کار دارند،همانطور که وجود مقدس پیغمبر، معاذ بن جبل را فرستاد برای یمن و استانداری یمن و به او فرمود بر تو باد با جوانان که اینها به سوی خیر راغب ترند. بعضی مسجدها هستند که جوانان را نمی پذیرند،دست رد به سینه جوانان می زنند که این خیلی بد است. ما باید جوانان را به سوی مسجد و خدا بکشانیم. من ده ساله بودم در پامنار، مسجد لاریجانی که الآن آیت الله شاه آبادی آنجا نماز میخوانند، یک شب قند دادند به من گفتند تو قند بده، من آنقدر خوشحال بودم برای یک قند دادن. رفتم خانه گفتم امشب به من قند دادند، من قند تقسیم کردم. میخواهم بگویم که ما باید توجه داشته باشیم جوانان را به قند دادن، به شیرینی دادن، به شام دادن مسئول کنیم یعنی شام را به دست اینها بدهیم. من یک وقتی در مسجد صحبت می کردم،میگفتم آقا تو که میخواهی صدقه دهی،شبهای دوشنبه اکثر جاها صدقه جمع میکنند، تو خودت صدقه نده، بده به فرزندت بدهد تا از آغاز یاد بگیرد،عادت کند. حالا این مسائل هیئت هاست. این هیئت هایی که خارج از مسجدند ،اگر روحانی داشته باشند، طبق دستور او رفتار کنند، خوب است،اما اگر روحانی برایشان منبر برود، اما آنها هر کاری دلشان میخواهد انجام دهند، این مشکل دارد. الآن این حیوان کانگورو را عکس گرفته اند،بچه کانگورو در بغل مادرش تحت محبت مادرش است، عکس بچه شیعه را هم گرفته دارد قمه میزند به سرش. میگویند اینها تروریست هستند ما باید حواسمان جمع باشد. آن وزیر خارجه آمریکا بود،در آن کتاب نوشته بود، میگفت الآن باید با چند واسطه این مداحان را بخریم، این مداحان جوان، که اینها بیایند شعرهای مبتذل در کار بیاورند و بتوانیم عاشورا را با اشعار مبتذل از اینها بگیریم. لذا انسان باید خیلی مواظب باشد. همین که گفتم بخش هیئتهای سابق چگونه بود، در مسجد یا تکیه بود یا در حسینیه بود، تمام طبق دستور مراجع تقلیدشان رفتار می کردند. الآن میگویند قمه نزنید، چوب میزنند! یک عده میگویند حالا که قمه زنی حرام است، ما با چوب می زنیم. بعد هم می گویند ما از حضرت زینب یاد گرفته ایم همانطور که سرشان را زدند بر چوب محمل. اصلا حضرت زینب را میخواستند بیاورند کوفه، حضرت اصلا محملی نداشتند، چوبی نداشتند. این عرب های عراق، اشعاری یا نثری میخوانند،حال خوب یا بد.ایرانی ها خیال می کنند آنها مقتل است،در صورتی که مقتل نیست. امام سجاد(علیه السلام) اینکه می گویند" مارأیت إلّا جمیلا" ما این کشته شده ها را، این اسارت را چیزی جز نیکویی نمی بینیم، کی می آیند میگویند" یا لیت امّی لم تلدنی و لم أکن" ای کاش مادر نمی زایید مرا. حجت بالغه کی این حرف را میزند؟ این را شعر کردند و این شعر هم آمده در ایران شده مقتل! نمیروند دقیق پیگیری کنند، بفهمند. من مقصدم این است که این هیئتیها که می خواهند مداح دعوت کنند، ببینند این مداح طبق موازین شرعی عمل میکند، دعوتش کنند، نمیکند، گیرند روز قیامت. خب این افرادی که در هیئت هستند اگر خدایی نخواسته شعرهای ناجوری بخوانند،مطالب ناجوری بگویند،اینها نشستنش حرام است؛ اگر دروغ بگویند، غلو بگویند یا بعضی چیزهایی که صلاح نیست. الان مثلا در شعرها آنقدر تشبیه هست، که حد و حساب ندارد. خب ما نباید این کارها را انجام دهیم. شعر از قدیم هست؛ مثلا از قول امام حسین(علیه السلام)،این خیلی تهمت بزرگیست،ولی خدا میداند شاعرش قصد این را نداشته، اما شعر این را می گوید" خواهید کشتنم دگر این تشنگی چرا، من در جهان نمی کنم عمر دوباره ای". درصورتی که بعد از امام زمان که از دنیا میروند، حالا بعضی میگویند رحلت میکنند،برخی میگویند شهید میشود، امام حسین رجعت می کنند،می آیند بدن امام زمان را غسل وکفن میکنند، دفن می کنند. یا مثلا این شعری که من بارها در مصاحبه ها گفته ام این شعری که میگوید : " برمشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا ، بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا" اینجا حرف روی "واو" است و حرف "ی" وصل. مشکل ما در بیت دوم است: " تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده، تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا". اینجاحرف روی "دال"  است. از نظر ادبی غلط است.حالا از نظر معنایی هم غلط است. انسان تشنه که قبر نمی خواهد، انسان تشنه آب می خواهد. طالب قبر، قبر میخواهد نه تشنه..... من این را درستش کردم: " تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده، تا بنوشم جرعه ای از آب جوی کربلا" هم از نظر قافیه، هم از نظر ردیف، هم از نظر معنا. یا قبر میخواهی: " طالب قبر حسینم ای اجل مهلت بده، تا ببوسم مرقد خونین گلوی کربلا" از نظر ردیف، معنا و از نظر ادبی درست میشود. وارث: حاج آقا این مطالبی که شما فرمودید در رابطه با آسیبهایی است که در هیئتها و مداحان و این قشر از جامعه وجود دارد.میخواهم بدانم خانه مداحان کارهایی که انجام داده برای اینکه به سمتی برود که این راه را اصلاح کند، چه بوده است؟ - البته قبل از اینکه خانه مداحان درست شود، نامه ای نوشتم برای آقا، راجع به بیمه مداحان. ایشان ارسال کردند به دفتر روابط عمومی، سه سال آنجا بود. نمی دانستند چه کنند. چون من وقتی رفتم بیمه، گفتند شما صنف نیستید و چون صنف نیستید، شما را بیمه نمی کنیم. یک نامه دیگر نوشتم و گفتم: آقا! هنرپیشگان و نوازندگان، تحت پوشش بیمه ارشاد، بیمه تکمیلی شدند، بیمه تامین اجتماعی شدند، نوکران اجداد طاهرین(ع) شما بعضی هاشان دست تکدی به سوی مردم دراز می کنند. ایشان به آقای خاموشی (رئیس سازمان تبلیغات) دستور دادند و خلاصه بیمه مداحان از سال 1385 شروع شد. من آن وقت در کمیته انقلاب اسلامی، در قسمت ایثارگران بودم. وقتی این طرف آمدم، دیدم وضعیت مداحان به اینگونه است، آمدیم بیمه را درست کردیم. یک سیدی فوت کرد، می دانید که هر کسی در فامیلش طبقه اعیان و فقیر دارد، این سید را وقتی بردند دفن کنند، می خواستند یک قبر 200 هزار تومانی برایش بگیرند، فامیل گفتند این شخصیت دارد 8 میلیون دادند، پسر او تا 7-8 سال بدهی او را می داد. 7 الی 8 سال، از مجلس، شهرداری، اداره ثبت خواستیم مقداری زمین به ما بدهند برای قبر مداحان. سال 1390 شهردار وقت آمدند 1200 قبر در بهشت زهرا (س) به ما دادند به نام روضة الحسین (ع). البته این روضة الحسین(ع) خانه مداحان بود که پیگیری کردیم گرفتیم. رفتیم با شورای شهر، صحبت کردیم و 500 میلیون تومان وام برای اینها قرار دادند.ما معرفی می کنیم و میرود و می گیرد. بین 2 میلیون تا 5 میلیون. بعد، کلاس های درس برای هر روز درست کردیم. شنبه تا چهارشنبه. که چهارشنبه ها جلسه عمومی است که از همه جا، از ورامین، شهریار، شاه عبدالعظیم، شمیران می آیند. اگر کسی غلط بخواند جلوگیری می کنیم. مثلا یک نفر آمد گفت ما شیعه ها مجنون حسینیم و حسین هم لیلای ماست. همه گفتند احسنت! من بعد از اینکه ایشان نشست گفتم شما به چی می گویید احسنت؟ به کفریات می گویید احسنت؟ چرا متوجه نیستید؟ این شعر بوده و شاعرش توجه نداشته اما شما چرا توجه ندارید، که بد است، خوب است؟ یا مثلا برخی می خوانند " در خانه دل، نوشته باخط جلی" این خانه ی دل، نکره است! دل نکره است باید معرفه باشد. "در بیت دلم نوشته" تو که داری می خوانی، یعنی "بیت دلت را". خیلی آنجا اشکالات شعر را می گیریم و اینجا الان دنبال یک دانشکده ای هستیم به نام اصول و فنون مداحی که الان داریم توافقنامه می نویسیم. دانشکده علوم و فنون مداحی. کتاب و درسهایش را هم همه را آماده کردیم. انشالله ما آنهایی را که دیپلم دارند، لیسانس به آنها می دهیم و آنهایی که دیپلم ندارند، دیپلم می دهیم. وارث: تا الآن گزارشی از فضای مداحی کشور به آقا داده اید؟ - من هر سال روز ولادت حضرت زهرا (س) یک نامه به دست ایشان می دهم. البته ایشان فعلا صلاح ندیده اند اقدامی در این کار بشود. همین. وارث: شما فرمودید که یک سری جریان هایی هستند، گروه هایی هم تشکیل دادند، ارزیابی شما از این فعالیت ها چیست اینها خوب است؟ آیا بایستی یک دست و یک کاسه شود؟ البته شما فرمودید که آقا باید اقداماتی در این رابطه انجام دهند، اما در زمان فعلی باید چه کنیم که پیش رویمان موفقیت قابل توجهی داشته باشیم؟ - هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم. چون هر کدامشان یک مربی دارند که در هر لحظه ای طبق کار آنها انجام می دهند. وارث: قانوناً کسی متولی مداحی هست؟ در قانون چیزی درنظر گرفته شده است؟ - خیر. هیچ چیز. وارث: تاحالا شما پیشنهادی برای مثلا دادگاه ویژه مداحی داده اید؟ - پیشنهاد داده شده اما هنوز صلاح ندیده اند که اقدامی کنند. وارث: روز چهارشنبه روزی است که هرچند خیلی ناچیز اما قرار است انشالله از زحماتی که شما در این همه سال برای جامعه مداحی کشیده اید، قدردانی شود، بزرگداشتی گرفته شود. - بله، این هم از لطف آقایان است وارث: اگر بخواهید در حال حاضر توصیه ای به مداح جوانی علاقه مند هستند که در دستگاه امام حسین(ع) زانو بزنند و درس بگیردند و برای دستگاه آل الله مفید واقع شود، چیست؟ - کجا برود؟ کجا برود که برایش مفید باشد!؟ هر جا می روی یک سبک و لحن خاصی دارد. من دیدم این است که اگر جوان نباید دنبال سی دی و نوار برود. حالا که مربی ندارد، چرا هر جا یک کلاس درس مداحی زده اند، پرچم زده اند، این آقایی که درس کلاس مداحی می دهد، آیا بلد است؟ بیاید ببینیم چقدر بلد است! یک نفر دو سال پیش که بیمه قسمت تهران دست من بود، آمد اینجا دست به کمر زد و گفت من باید امتحان بدهم؟ گفتم چه کسی گفته تو باید امتحان دهی؟ گفت فلانی! گفتم نه. شعری را به دستش دادم و گفتم اشکال این شعر چیست؟ گفت اشکالی ندارد. چند بار گفتم یک بار دیگر نگاه کن باز گفت هیچ. گفتم اشکال این این شعر این است و ... تعجب کرد و گفت: من متوجه نشدم! گفت من 60 نفر شاگرد دارم. گفتم تو که اینچنینی وای بر احوال شاگردانت! وارث: خیلی اذیت کردیم شما را، اگر در پایان صحبتی مانده، بفرمائید. صحبت پایانی من این است که این را بدانند اگر نوکر امام حسین هستند، سرباز امام زمانید، باید ببینند امام زمان از شما چه می خواهد همان را انجام دهید و وقت مردم را نگیرید. وارث آرزوی سلامتی و طول عمر دارد برای پیرغلام اهل بیت (ع) حاج علی آهی. صبح روز چهارشنبه 20 آذر ماه سال 92 ساعت 9، قرار است این بزرگ مرد به نام، پیر غلام اهل بیت "حاج علی آهی" با حضور استاد، حاج منصور ارضی و حجت الاسلام شهاب مرادی تجلیل شود.