نزدیکترین راه سعادت از منظر علامه طهرانی
آيه مباركه قرآن قُل لاَآ أَسْـئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى دلالت بر اين معنى دارد . اين آيه مي خواهد از راه مودّتِ به ذوى القربى، بشر را در راه أميرالمؤمنين و صدّيقه كبرى و حسنين عليهم السّلام وارد كند. اين آيه مي خواهد مردم را با حقائق اسلام آشنا بنمايد و بر سرّ نبوّت مطّلع سازد. اين آيه مي خواهد از اصل رسالت نتيجه حاصل شود و اسلام ظاهرى را كه به شهادت شهادتين در بين مردم صورت گرفته ، به درجه كمال بر اساس معرفت امام و وصول به درجه توحيد برساند. اين آيه مي خواهد راه تمام مردم را منحصر به اهل بيت رحمت كند و آنان را از اين مَنهل سيراب گرداند. اين آيه مي خواهد مردم را در اين صراط كه نزديكترين راه است به سوى سعادت مطلقه و كوتاهترين مسير است به هدف اصلى، رهبرى نمايد.
و حقّاً چقدر اين معنى بزرگ و پر ارج است كه مزد رسالت شمرده شده است. هيچ حكمى در قرآن مجيد به اندازه اين حكم، داراى اين درجه از اعتبار نيست .
مسلمانی که بدون مودت ائمّه طاهرین علیهم السلام باشد رابطه اش با نبوت قطع می گردد
اگر مسلمانى به هريك از گناهان دست زند باز اصل و ريشه اسلام او باقي است و روابط قلبيّه او با نبوّت گسيخته و يكباره گسسته نشده است، ولى مسلمانى كه بدون مودّت ائمّه طاهرين باشد و در راه و طريق آنها وارد نشود و از مزاياى روحى و اخلاقى آنان بر اساس ولايت آنها استفاده نكند، رابطهاش با نبوّت مقطوع مي گردد؛ چنين كسى اسلامش بلاعقب و نابسامان خواهد بود .
چنين أفرادى در زمان رسول الله بواسطه نورانيّت و حرارت معنوى آن حضرت تا اندازهاى خود را در پرتو آن نور قرار داده و به آن منبع حرارت نزديك كردهاند ، ولى بعداً در محيط تاريك و سرد ، فسرده شده و به حالت قهقرى به جاهليّت دوران گذشته رجوع نمودهاند .
وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِين مَاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللَهَ شَيْئًا وَ سَيَجْزِى اللَهُ الشَّـاكِرِينَ. (۴)
« و نيست محمّد مگر فرستاده خدا كه قبل از او نيز فرستادگانى آمده و رفتهاند. آيا اگر او بميرد يا كشته شود ، شما به همان افكار دوران جاهليّت رجوع مىكنيد؟ كسى كه به دو پاشنه پاى خود از عقب به قهقرى واژگون گردد به خود صدمه وارد آورده است و به خدا ضررى نرسانيده است ، و خداوند سپاسگزاران را ( كه به جلو حركت كنند و در راه و روش رسول الله سير كنند ) جزاى نيك خواهد داد.»
اين آيه راجع به كسانى است كه پس از رحلت رسول خدا به دنبال افكار نفسانى خود رفته و نداى « كَفانا كتابُ الله » را در داده و خود را نيازمند به خاندان علم و طهارت نديدند و به دنباله مسير نبوّت در طريق ولايت قدمى نگذاردند ، و لذا در همان افكار جاهلى خود باقيمانده و در همان جا دفن شدهاند.
سر تاکید زیاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر مودت اهل بیت علیهم السلام
بارى ، شايد نتيجه مودّت به اهل بيت كه تا اين درجه مورد اهمّيّت قرار گرفته و مزد و پاداش نبوّت و زحمات طاقت فرساى نبىّ أكرم واقع شده است، در زمان خود رسول الله واضح نبوده، و چه بسا بسيارى در شگفت بودهاند كه مودّت به اهل بيت چه حكمتى را در بردارد كه در مقابل زحمات رسول الله قرار گرفته است و چه بسا در بسيارى از نوشتجات اهل تسنّن نيز ملاحظه مي شود كه آنها هنوز هم در اين شگفت باقى بوده و نتوانسته اند مطلب را حل كنند.
ولى پيغمبر أكرم كه پدر معنوى امّت است با وجوب مودّت ذوى القربى خواسته است امّت را در راه صفا و محبّت قرار دهد؛ چون با نور الهى كه فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَآءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيد (۵)« ما پرده را از جلوى چشم تو برداشتيم و ديدگان تو امروز بسيار تيزبين شده است» حقائق امور و طهارت ائمّه طاهرين بر آن حضرت مكشوف بوده و با چشم دل تمام آنان را در راه و روش خود مشاهده مىنموده است.
کلام محی الدین بن العربی در تفسیر آیه مودت
در تفسير منسوب به محيى الدّين ابن العربى در ذيل آيه مودّت مي گويد: ثمره و نتيجه مودّت راجع به خود مردم است ؛ چون مودّت سبب نجات است ، به علّت آنكه مودّت با اهل بيت موجب نزديكى و تناسب با آنان در افق روحانيّت است كه بالنّتيجه مستلزم با اجتماع آنان در حشر خواهد بود ، كما آنكه پيغمبر أكرم عليه الصّلوة و السّلام فرموده است : الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَب. «انسان با محبوب خود معيّت و همبستگى دارد.»
کسی که روحش نورانی باشد امکان ندارد اهل بیت را دوست نداشته باشد
بنابراين نتيجه مودّت با اهل بيت چون راجع به خود امّت است، در حقيقت أجرى براى پيغمبر نخواهد بود و ممكن نيست كسى كه روح او تاريك و ظلمانى بوده و از مرتبه اهل بيت دور باشد آنها را واقعاً دوست داشته باشد، كما آنكه ممكن نيست كه كسى روح او نورانى باشد و خدا را به حقّ المعرفه شناخته و دوست داشته و به مقام توحيد نائل آمده باشد، وليكن ائمّه اهل بيت را دوست نداشته باشد.
و سرّ اين مطلب آن است كه آنها اهل بيت نبوّت و معدن ولايت و فتوّت هستند، آنها در عنايت اوّليّه حضرت بارى تعالى، محبوب ذات اقدس او شده اند و در محلّ أعلى و حرم قدس به دست حضرت ذوالجلال تربيت يافتهاند، پس دوست ندارد آنها را مگر كسى كه خدا و رسول خدا را دوست داشته باشد، و خدا و رسول خدا نيز او را دوست داشته باشند.
و اگر به فرض ائمّه اهل بيت در بدايت امر كه همان عالم مشيّت الهى است محبوب ذات احديّت نبوده باشند، هيچ گاه رسول خدا آنها را دوست نمىداشت؛ چون محبّت رسول خدا عين محبّت خداست در عالم تفصيل و كثرت، بعد از آنكه عين محبّت خداست درعالم جمع و وحدت .
سپس مي گويد: مراد از قُربى در آيه شريفه همان چهار نفرى هستند كه در حديث نبوى ذكر شده است. چون از آن حضرت سؤال نمودند: يا رسول الله ! أقرباى شما كه مودّت آنان بر ما واجب شده چه كسانند ؟ فرمود :عَلِىٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الحَسَنُ وَ الحُسَيْنُ وَ أَبْنَآؤُهُمَا؛ على و فاطمه و حسنين و پسران آن دو . » ـ انتهى كلام محيى الدّين. (۶)
روحیه رأفت و بزرگواری در موالیان ائمّه و روحیه خشونت در مخالفان آنها مشهود است
و شايد روى همين زمينه محبّت و خلوص و ارتباط معنوى با ارواح ائمّه طاهرين باشد كه در شيعيان و مُواليان آنها رأفت و عطوفت و سماحت بيشتر است، و در مخالفين آنها خشونت و قساوت بيشتر.
ابن أبىالحديد مي گويد : و قد بَقىَ هذا الخُلقُ متوارثًا مُتناقلاً فى مُحبّيه و أوليآئِهِ إلى الأَنَ ، كَمَا بقِىَ الجَفآءُ و الخُشونةُ و الوُعُورَةُ فِى الْجانبِ الأَخَر . و مَنْ لَهُ أدْنَى مَعرفةٍ بأخْلاقِ النَّاسِ و عَوآئِدِهم يَعرِفُ ذلك ؛ و اين خُلق كريم در بين محبّان و دوستان أميرالمؤمنين تا بحال به نحو توارث انتقال يافته است، همچنانكه جفاء و خشونت و سنگين دلى در طرف ديگر به نحو توارث منتقل شده است. و كسى كه كوچكترين معرفتى به اخلاق مردم و نتيجه برخورد آنان با يكديگر در ابراز صفات روحى داشته باشد، اين مطلب را خوب دريافت مىنمايد. »(۷)
حدیث امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه مودت و توصیه به دعوت جوانان اهل سنت به ولایت ائمّه علیهم السلام
بر همين اساس است كه حضرت صادق عليه السّلام توصيه مىكنند كه جوانان اهل سنّت را به ولايت ما دعوت كنيد؛ چون روح آنها هنوز به شقاوت سخت نشده و بيشتر مائل به حركت بسوى خير خواهند بود.
از محمّد بن يعقوب كلينى با إسناد متّصل خود از إسمعيل بن عبد الخالق روايت شده است كه ميگويد : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ لابى جَعْفَرٍ الاحْوَلِ وَ أَنَا أَسْمَعُ فَقَالَ: أَتَيْتَ الْبَصْرَةَ ؟ قَالَ: نَعَمْ ! فَقَالَ: كَيْفَ رَأَيْتَ مُسَارَعَةَ النَّاسِ إلَى هَذا الامْرِ وَ دُخُولِهِم فِيهِ؟ فَقَالَ: وَ اللَهِ إنَّهُمْ لَقلِيلٌ وَ قَدْ فَعَلُوا وَ إنَّ ذلِكَ لَقلِيلٌ ! فَقَالَ: عَلَيْكَ بِالاحْدَاثِ فَإنَّهُمْ أَسْرَعُ إلَى كُلِّ خَيْرٍ .
ثُمَّ قَالَ: مَا يَقُولُ أَهْلُ الْبَصْرَةِ فِى هَذِهِ الايَةِ: قُل لاَ أَسْـئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلّا الْمَوَدَّةَ فِى القُرْبَى ؟ قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاكَ ! إنَّهُمْ يَقُولُونَ: لاِقَارِبِ رَسُولِ اللَهِ صلَّى اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ . فَقَالَ : كَذَبُوا، إنَّما نَزَلَتْ فِينَا خَآصَّةً؛ فِى أَهْلِ الْبَيْتِ، فِى عَلِىٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ، أَصْحَابِ الْكِسَآءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ (۸)
« من در حضور حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام بودم كه آن حضرت با أبوجعفر أحول تكلّم مىنمود و من مىشنيدم . آن حضرت به أبوجعفر فرمود: آيا به بصره رفتى؟ عرض كرد: آرى! حضرت فرمود: سرعت مردم بصره را در رجوع به ولايت اهل بيت چگونه يافتى؟ عرض كرد: سوگند به خدا كه اين دسته از مردم در بصره بسيار كم هستند؛ جمعى در ولايت اهل بيت داخل شده اند ولى بسيار كمند. حضرت فرمود: اى أبوجعفر ! جوانان را به اين امر دعوت كن چون سرعت آنها در پيمودن راه خير بيشتر است .
سپس فرمود: اهل بصره درباره آيه مودّت فى القربى چه مي گويند؟ عرض كردم: فدايت شوم! آنها مي گويند: مراد از فى القربى أقرباى رسول الله است . حضرت فرمود : دروغ مىگويند، اين آيه فقط درباره ما نازل شده است ؛ اين آيه درباره اهل بيت ، درباره علىّ و فاطمه و حسن و حسين ، اصحاب كساء عليهم السّلام وارد شده است .»
گفتار حضرت امام رضا علیه السلام درباره آیه اصطفاء و آیه مودت
و نيز ابن بابويه قمّى با إسناد متّصل خود از رَيّان بن الصّلت روايت مي كند كه: چون مأمون حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليه السّلام را به مَرو آورد و در مجلس مأمون جماعت كثيرى از علماءِ عراق مجتمع بودند ، حضرت رضا عليه السّلام آيات اصطفاء را قرائت كردند، تا آنكه آيه ششم از مورد كلام خود را آيه مودّت فى القربى قرار داده و پس از شرح و تفصيلى فرمودند :
وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ فَرَضَ اللَهُ عَزَّوَجَلَّ مَوَدَّةَ قَرَابَتِهِ عَلَى أُمَّتِهِ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَجْعَلَ أَجْرَهُ فِيهِمْ لِيَوَدُّوهُ فِى قَرَابَتِهِ لِمَعْرِفَةِ فَضْلِهِمُ الَّذِى أَوْجَبَ اللَهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُمْ ، فَإنَّ الْمَوَدَّةَ إنَّمَا تَكُونُ عَلَى قَدْرِ مَعْرِفَةِ الْفَضْلِ . فَلَمَّا أَوْجَبَ اللَهُ ذَلِكَ ثَقُلَ لِثِقْلِ وُجُوبِ الطَّاعَةِ فَأَخَذَ بِهَا قَوْمٌ أَخَذَ اللَهُ مِيثَاقَهُمْ عَلَى الْوَفَآءِ وَ عَانَدَ أَهْلُ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ أَلْحَدُوا فِى ذَلِكَ فَصَرَفُوهُ عَنْ حَدِّهِ الَّذِى قَدْ حَدَّهُ اللَهُ ، فَقَالُوا : الْقَرَابَةُ هُمُ الْعَرَبُ كُلُّهَا وَ أهْلُ دَعْوَتِهِ .
فَعَلَى أَىِّ الْحَالَيْنِ كَانَ ، فَقَدْ عَلِمْنَا أَنَّ الْمَوَدَّةَ هِىَ لِلْقَرَابَةِ فَأَقْرَبُهُمْ مِنَ النَّبِىِّ صَلَّى اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ أَوْلاَهُمْ بِالْمَوَدَّةِ ؛ كُلَّمَا قَرُبَتِ الْقَرَابَةُ كَانَتِ الْمَوَدَّةُ عَلَى قَدْرِهَا . وَ مَا أَنْصَفُوا نَبِىَّ اللَهِ فِى حِيَاطَتِهِ وَ رَأْفَتِهِ وَ مَا مَنَّ اللَهُ بِهِ عَلَى أُمَّتِهِ بِمَا تَعْجَزُ الالْسُنُ عَنْ وَصْفِ الشُّكْرِ عَلَيْهِ أن يُؤَدُّوهُ فِى قَرَابَتِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ أنْ يَجْعَلُوهُمْ فِيهِمْ بِمَنْزِلَةِ الْعَيْنِ مِنَ الرَّأْسِ حِفْظًا لِرَسُولِ اللَهِ صَلَّى اللَهُ عَلَيهِ وَ الِهِ وَ حُبًّا لَهُم. (۹)
حضرت رضا عليه السّلام فرمود: «و امّا در باره محمّد صلّى الله عليه و آله و سلّم، خداوند عزّ و جل محبّت و مودّت اهلبيتش را بر امّتش واجب نمود و خداوند به رسول خود امر نمود كه اجر خود را در مودّت امّت به اهلبيتش قرار دهد، تا آنكه امّت بواسطه شناختن اهلبيت، آنها را دوست داشته و دائماً به نسبت مستقيم معرفت به آنها درجه حبّ و دوستى بالا رود؛ چون مودّت طبعاً به مقدار معرفت فضل و درجه آنها خواهد بود.
همينكه خداوند مودّت اهل بيت را در قرآن مجيد واجب شمرد، بر گروهى اين معنى سنگين آمد، چون اطاعت از اهل بيت براى آنان سنگين بود. جماعتى از صحابه اين امر را پذيرفتند، اين جماعت كسانى بودند كه عهد خدا را در وفاى به آن نشكستند و وفادار بودند. ولى اهل نفاق و دشمنى ، ولايت أئمّه را نپذيرفتند و آن را از مجراى خود منحرف نمودند و از آن حدّى كه خدا معيّن نموده بود برگردانيدند و گفتند كه : مقصود از قُربى تمام قريش و جماعت عرب است ، و مراد تمام أفرادى هستند كه مسلمان شده و دعوت آن حضرت را پذيرفتهاند؛ تمام آنها ذوى القرباى حضرت رسول الله هستند .»
پس حضرت رضا مي فرمايد : « اگر به فرض اين معنى هم صحيح باشد ، لكن چون ميدانيم كه مودّت تابع قرابت است ، بنابراين نزديكترين افراد به رسول خدا سزاوارتر به مودّت خواهد بود ، و هر چه قرابت بيشتر باشد به همان ميزان بايد مودّت بيشتر باشد . لكن آنها با رسول خدا از در انصاف نيامدند و حقّ پيغمبر را درباره ذرّيّهاش بجاى نياوردند ؛ آن حقّى كه خداى بر امّت رسول الله منّت گذارده و به عنوان مزد رسالت از آنها خواسته است ، آن حقّى كه زبانها از أداى شكرانه او عاجز است .
آنان اين حق را أدا نكردند ، در حاليكه سزاوار بود بعد از اين خطاب إلهى اهل بيت رسول خدا را همچون چشمان خود حفظ نموده ، آنان را از هر گزندى محفوظ بدارند ، به جهت حفظ مقام رسول خدا و به جهت محبّت به رسول خدا .»
سید قطب آیه مودت را به مودت عامه نسبت به قریش تفسیر می کند
عجيب است كه هنوز بعضى از اهل تسنّن از آن مرام خود دست بر نمىدارند و براى منحرف نمودن امّت رسول خدا از اهل بيت عصمت بسيار پافشارى مىكنند. سيّد قطب ميگويد : معنى آيه شريفه اين است كه : من از شما هيچ مزدى طلب نمىكنم الاّ آنكه مودّت من به أقرباى خودم كه قريش هستند مرا وادار به تبليغ نموده است ؛ چون تمام قبائل قريش با رسول الله علاقه خويشاوندى داشتند . و سپس مي گويد: اين معنى در بسيارى از تعبيرات قرآنى در محل هاى خود براى من ظهور ميكند!
سپس مي گويد: در اينجا نيز از « صحيح بخارى » روايتى وارد است كه : طاووس از ابن عبّاس روايت مي كند كه: چون از او از تفسير آيه : إلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى سؤال كردند، سعيد بن جُبير پاسخ داد كه: مراد از نزديكان آل محمّدند. ابن عبّاس در جواب سعيد گفت كه: عجله نمودى در بيان معنى آيه، چون هيچ طائفهاى از قريش نيست مگر آنكه با پيغمبر رابطه خويشاوندى دارند؛ لكن مراد از آيه اين نيست بلكه مراد از آيه آن است كه من از شما مزدى نمىخواهم مگر آنكه رعايت قرابتى كه بين من و شماست بنمائيد .
و بنابراين معنى چنين مي شود كه به جهت مراعات حقّ قرابت، مرا آزار نرسانيد و حرف مرا گوش كنيد و در مقابل هدايت من نرمى پيش گيريد؛ اين فقط مزد من است، من مزد ديگرى نمىخواهم. سپس مي گويد : تأويل ابن عبّاس گرچه از تفسير ابن جبير به حقيقت نزديكتر است وليكن من هميشه آن معنائى را كه خود نمودم به واقع نزديكتر مىيابم! (۱۰)
رد تفسیر سید قطب
وليكن اين كلام اصلاً صحيح نيست ، زيرا اوّلاً : سابقاً ذكر كرديم كه اين معنى خلاف ظاهر است و به هيچ عنوان نمىتوان بدون دليل و قرينه قطعيّهاى آن را پذيرفت .
ثانياً: عجيب است كه با اين همه روايات مستفيضه كه از اهل تسنّن در كتابهاى خود راجع به مودّت اهل بيت چه در مقام تفسير آيه و چه در غير آن نقل كرديم ، ايشان فقط اين روايت را انتخاب نموده و ذكر مىكنند كه مراد از فى القربى جميع طوائف قريشاند نه خصوص اهل بيت .
و ثالثاً : اين روايت ابن عبّاس معارض با روايات ديگرى است كه از او نقل شده و در آنها جدّاً ذوى القربى را منحصر به ائمّه اهل بيت شمرده است. و ما در طىّ بحثهاى سابق از كتب و روايات اهل سنّت رواياتى را از ابن عبّاس در اين زمينه نقل كرديم. (۱۱)
مرحوم سيّد شرف الدّين مي گويد : كسى كه اين قول را به ابن عبّاس نسبت داده و به روايت صحيح بخارى در ذيل تفسير آيه مودّت اعتماد كرده، اشتباه كرده است. چون بخارى اين حديث را از محمّد بن بشّار و محمّد بن جعفر روايت كرده و هر دوى آنها به اجماع اماميّه از روات ضعيفند، كما آنكه يحيى بن معين در كتاب ميزان الاعتدال بر ضعف محمّد بن بشّار بلكه بر كذب او تصريح كرده است. چگونه ابن عبّاس چنين كلامى گفته، با آنكه أحاديث بسيارى از طرق صحيح در تفسير قربى به علىّ و فاطمه و فرزندان آن دو وارد شده و نيز حَسَنه را به مودّت آنان تفسير نمودهاند؟ (۱۲)
به هر حال بايد دانست كه مظلوميّت اهل بيت تا چه درجهاى است كه بعد از هزار و سيصد سال كه تفسيرى نوشته ميشود، باز بر همان مسلك بوده و حاضر نمىشوند قدمى در راه ولايت جلو گذارند .
**************
۴. سوره ال عمران آيه ۱۴۴ ،
۵. سوره ق قسمتى از آيه ۲۲ ،
۶. تفسير محيى الدّين، ج ۲ ، ص ۴۳۲
۷. شرح نهج البلاغة، ج ۱ ، ص ۲۶
۸. تفسير برهان، ج ۴ ، ص ۸۱۵
۹.همان، ص ۸۱۸
۱۰. فى ظلال القرءَان، ج ۷ ، سورة الشّورى ، ص ۳۱
۱۱. همان ص ۸۵ و ص ۸۷
/1102101305