خاطره خواندنی از حاج محمود کریمی / وصیت به مداحان / یک درس برای گریه کن ها! / آنچه مرا آزار می دهد / احوالات عموی حاج محمدرضا طاهری / شما مداحان، حرمت هم را حفظ کنید!

کد خبر: 5093

وارث: در پایان مراسم یکی از شب های روضه در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها که جمعی از مداحان شناخته شده همچون، حاج نریمان پناهی، حاج عبدالرضا هلالی، حاج حسین سیب سرخی، کربلایی حسن حسینخانی و کربلایی امین مقدم حضور داشتند، حاج سعید حدادیان مواردی را مطرح کردند که خواندن آنرا به مداحان جوان و همچنین هیئتی ها توصیه می کنیم.

من از رفیقای گلم که امشب کلاس مداحی درس دادند چه کسانی که خواندند و چه کسانی که نخواندند اول ما ها باید برای هم بمیریم.

کسی تعریف می کرد که در منزل مرحوم آقای مجتهدی خدمتشان رسیدم، دیدم خودشان دارند از شخصی که مهمان بود پذیرایی می کند چای می دهد تعظیم می کند. طرف ناراحت شد و گفت: حاج آقا شما که بزرگتری و دوم آنکه دیروز من جایی بودم ایشون به شما فحش رکیک داد. چقدر ما یاد گرفتیم؟ به آقای مجتهدی گفت من به شما علاقه مندم!

من به عنوان کوچکتر عرض می کنم، بدترین رفیقاتون همین ها هستند که این نوع حرف ها را میگویند! حتی اگرهم راست باشد این دشمن توست اینها را طرد کنید! چشم ندارند ببینند شما ها باهم می خوانید. همه سینه زن ها یه طرف ولی اون رفیقت که کنارت می خونه یکطرف دیگست! این یک قاعدست.

ماشاالله بعضی از شما دیگر پا به سن گذاشته اید! ببینید، آن کسی که دارد پشت سر این مداح و آن مداح حرف می زند چند سالشه!؟


حالا میاد در جمع خصوصی و حرفی را که ممکن است از وسط آن شنیده باشد را به بیرون می بری که چه شود؟ حالا طرف ناراحت بود و یک چیزی گفت! برای چی خبر میبری؟

10 – 12 سال پیش، ظهر روز شهادت حضرت زهرا (س) رفتیم هیئت حاج محمود کریمی، بعد مجلس، چون دیرم شده بود، گفتم: غذا به من بدید تا من برم! گفتند که هنوز در دیگ رو بر نداشتیم! و نمیشه که الان برداریم! بعد هم که خوندن حاج محمود تمام شد، بعد که به حاج محمود گفتند، حاج محمود با همه اون هیئت قهر کرد و گفته بود که وقتی حاج سعید میگه غذا بدید باید در دیگ رو بر می داشتید! حتی اگر در دیگ خراب می شد. دیگه هم نرفت اونجا!

شما مداحان، حرمت هم را حفظ کنید!

همین امشب و در همین مجلس، به این آقا می گم بخون، میگه من دیشب خوندم! به اون یکی می گم بخون، میگه حاج آقا، من سینه میزنم! این درسته!

ما شکلمون باید شکل عزادار اهل بیت (ع) باشه!

یک عده هم نشتند در جلسات می خواهد نمره بدهند. باید از این ها ترسید! بابا، بشین گریه ات را بکن!

حرمت سادات بر ما واجبه. این چند تا مداح سیدی که بین ما هستند را باید احترام کنیم. البته الحمدالله خیلی هم بهترن از همه ی ما، این که هیچ! ولی به خاطر حضرت زهرا سلام الله علیها باید یه جور دیگه ای به اینها احترام کنیم.

تو، سینه زن! اگر یه سیدی اون وسط ایستاده بود، تا به سینش نزده تو هم نزن به سینه ات! حتی اگر کودک 10ساله باشه! ازش بخواه که اول اون بزنه به سینش! قدیمی ها به خدا مراعات می کردند! بخاطر حضرت زهرا(س) احترام بگذارید.

ما درس زندگی تو هیئت را باید یاد بگیریم. همه نوع سبک زندگی را گفتند الا سبک زندگی هیئتی، که خیلی مهم است.

روحانی ساداتی یک عالمی را غسل می داد. ولی غلط . سدر و کافور و آب با این سه تا غسل داد. دوباره آمدند غسل دادند. تا رسیدم پرسیدم مگر شما این را غسل نداده بودید، گفتند: سید بود و به خاطر کهولت سنش اشتباه غسل داد! به احترام سیادتش و هم اینکه عالم بود حرفی نگفتیم. بعد از اینکه رفت، دوباره میت را غسل دادیم!

این احترام ها واجب است. بابا جان، ما از این هیئت که میرویم بیرون بایستی عوض بشیم! خدا نیاره اون روزی رو ...

قبلاً ها ما اینجوری نبودیم! ما اینقدر با هم ندارد بودیم معلوم نبود کی با کیه! یعنی الان همه سینه زن های قدیمی آقا نریمان رو ببینی، رفیق ما هم بودند و من هم یه عمری باهاشون سینه زدم. سینه زنان ما رو هم ببینید همه رفیق آقا نریمان هم بودند و باهاش سینه زدند!

اما یه درس هم برای گریه کن ها!

یکی از عمو های حاج محمدرضا طاهری، بنام عمو حسین، یک وقتی که مجلس قفل می شد می آمد وسط می نشست و 4 مرتبه میزد روی پاهاش و می گفت: حــــسین! مثل سیل از این چشم هاش اشک جاری می شد. مجلس به هم می ریخت و مداحم، مجلس دستش می اومد. گریه کن مجلس رو اداره می کرد.

الحمدالله امشب، از سر تا ته این مجلس همه اشک بودند!

بعضی وقت ها دراشعاری که ما می خوانیم مشکل وجود دارد ولی در حسین حسین گفتنای شما هیچ مشکلی نیست! من نمی دانم که چرا بعضی ها با این حسین حسین گفتن ها مشکل دارند!

تو جبهه آب نرسیده بود، راه هم بسته شده بود! شهید عبدلی می گفت: حالا که نه آب داریم نه گلوله، ول کنید اینها رو! شروع کرد به سینه زنی و فقط گفت: حسین حسین حسین! که خدا رو شکر که وسط حسین حسینش، گروهان رسید و آب و مهمات رو آورد. ما کاری به جز حسین حسین بلد نیستیم!

من دارم به همه شما وصیت می کنم. من اگر مردم، شعراتو خودت می دونی، اما سه تا از این حسین حسین هایتان را برای من بگویید! من کم گفتم حسین! هرچقدر که بگی حسین باز هم کمه!

بعضی ها تو محرم و صفر یزیدیتوش میزنه بیرون تو فاطمیه .....، میزنه برون!

در ایام ماه محرم و صفر که میشه هی می خواهند به این و آن گیر بدن. بعد هم معرفت را کرده چماق و هی می خواهند بزنند تو سر ما!

مشدی! این که جلوی من نشسته (منظور آقا نریمان پناهی است) توجبهه بوده، اون یکی داداشش شیمیایی بود و .. تو کجا بودی؟ معرفت به چی میگن دیگه؟ ما تو را در این هیئت ها ندیدیم! مراجع، می آیند در زیر این پرچم ها و توی این هیئت ها! ما تو را ندیدیم اونوقت هی میگی معرفت معرفت! حالا ما بی معرفت شده ایم و تو شدی با معرفت؟

یک چیزی که مرا آزار می دهد این است! بخش اول ! در روضه باید نوجوان ها توجهشان به گریه بیشتر شود. آن کسی می تواند خوب نوحه بخواند و خوب سینه بزند که بازار گریه را گرم کرده باشد و انجام وظیفه اصلیش را انجام داده باشد و بعد اذن بگیرد برای سینه زدن!

آقای بهجت از من پرسید، مداحی؟ هیچی نگفتم و فقط نگاه کردم! خودشان گفتند: اگر یکی از روضه هایت قبول شود تو عرشی! بعد حاج منصور ارضی رو که دیده بودند، گفتن ایشان کیه؟ گفته بودند حاج منصور ارضی هستند! گفته بودند ایشان عرشیه نه ارضی!


وارث آرزوی طول عمر و سلامتی دارد برای ذاکر اهل بیت علیهم السلام، حاج سعید حدادیان و دیگر ذاکرین آل الله