من چهل سال با حضرت حق هستم

کد خبر: 51091
وارث : علامه طهرانی (ره) میفرماید:

یکی از دوستان ما که از طلاب نجف بود و سالیانی ادراک محضر مرحوم قاضی را نموده بود، برای حقیر میگفت:

قبل از اینکه با حضرت ایشان آشنا شوم، هر وقت ایشان را میدیدم،خیلی دوست می داشتم،و چون در سلوک و رسیدن به لقاء الله و کشف وحدت حضرت حق شک داشتم،بنابر این از رفتن به محضر ایشان کوتاه می آمدم.
 تا وقتی یکی از دوستان ما از شیراز دو دینار فرستاد تا من خدمت ایشان تقدیم کنم.

مرحوم قاضی نمازهای جماعت خود را در منزل خودشان با بعضی از رفقاء و دوستان سلوکی به جماعت میخواندند. من در موقع غروب به منزل ایشان رفتم تا هم نماز را به جماعت با ایشان اداء کنم و هم آن وجه را به محضرشان تقدیم کنم.

مرحوم قاضی نماز مغرب را در اول غروب آفتاب یعنی به مجرد استتار خورشید، طبق نظر فتوای خودشان به جماعت خواندند. و الحق نماز عجیب و با حال و توجهی بود.بعدا نوافل و تعقیبات را به جای آوردند، و آن قدر صبر کردند،تا زمان عشاء رسید. آنگاه نماز عشاء رانیز با توجهی تام و طمانینه و آداب خاص خود به جای آوردند،که حقا در من موثر واقع شد.

پس از نماز عشاء من جلو رفتم و در حضورشان نشستم و سلام کردم و دست ایشان رابوسیدم و آن دو دینار را تقدیم کردم، و عرض کردم: آقا من میخواهم سئوالی از شما بکنم، آیا اجازه میفرمایید؟ مرحوم قاضی فرمود: بگو فرزندم.

عرض کردم میخواهم ببینم آیا ادراک توحید و لقاء الله و سیری که شما در وحدت دارید، حقیقت است؟ یا امری تخیلی یا پنداری؟

 مرحوم قاضی رنگش سرخ شد،  و دستی به محاسنش کشید، و گفت :ای فرزندم، من چهل سال است با حضرت حق هستم و دم از او میزنم این پندار است؟!
من خیلی خجالت کشیدم و شرمنده شدم و فورا خداحافظی کردم و بیرون آمدم.

/1102101305