استاد فاطمی نیا:ائمه(ع)؛ مرآت و آیینه ی صفات خداوند
وارث: جلسه چهل و پنجم سیری در صحیفه سجادیه با سخنرانی استاد فاطمی نیادر مسجد جامع ازگل برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنان استاد فاطمی نیا را می خوانید:
![حجت الاسلام فاطمی نیا: حجت الاسلام فاطمی نیا:](/files/fa/news/1395/2/29/253761_190.jpg)
ائمه علیهم السلام وقتی می گویند که ما گناه نکرده ایم، نه اینکه واقعا گناه کنند، آن ها حتی ترک اول هم نمی کنند، این به خاطر درک عظمت خداست و برای اینکه ما یاد بگیریم.
"وَ یَا مَنْ لَا تَنْقَطِعُ عَنْهُ حَوَائِجُ الْمُحْتَاجِینَ وَ یَا مَنْ لَا یُعَنِّیهِ دُعَاءُ الدَّاعِینَ"1؛ ای خدایی که حوائج محتاجین در محضر او قطع و حبس نمی شود، که بگوییم: دعای شخصی رسید و برای دیگری نرسید! نه همه حوائج به محضر خدا می رسد. انقطاع این جا به معنای احتباس است یعنی هیچ وقت حبس نمی شود. ای خدایی که دعای دعا کنندگان، او را خسته نمی کند. همه ی دعاها به عرض او می رسد و خداوند بالاتر از این است که خسته شود.
بدانیم فقیر الی الله هستیم
"تَمَدَّحْتَ بِالْغَنَاءِ عَنْ خَلْقِکَ وَ أَنْتَ أَهْلُ الْغِنَى عَنْهُمْ وَ نَسَبْتَهُمْ إِلَى الْفَقْرِ وَ هُمْ أَهْلُ الْفَقْرِ إِلَیْکَ"1؛ خدایا تو درباره ی خودت با غنا و بی نیازی از خلقت، اظهار مدح کردی، برای این که بدانیم چنین خدایی داریم. بله خدا از خلقش بی نیاز است. این خلق و مخلوقت را به فقر نسبت دادی و گفتی که شما جزء فقرا هستید، برای این که انسان آگاه شود و بداند که فقیر است، خداوند فقر ما را گوش زد می کند.
اگر ما خداشناس شویم، همه چیزمان درست است. اگر خداشناس باشیم، این قدر اضطراب و نگرانی نخواهیم داشت. در تاریخ داریم خدا به نابیناها خیلی احسان کرده است و این افراد هوش عجیبی داشتند. از نظر دروازه های کشور وجود، گوش تاثیر عجیبی دارد. گوش خیلی کارها می تواند انجام دهد. خیلی از دانشمندان وجود داشتند که نابینا بودند اما از نعمت گوش خود به خوبی استفاده کردند.
عمده مطلب این است که یک وقت از من نادان چیزی دلبری کند، خیلی مهم نیست اما وقتی از عالم و دانشمند چیزی دلبری کند، معلوم می شود که مهم است.
علامه بزرگوار احمدابن فحد حلی که از بزرگان بوده اند و شرح حال عجیبی دارد. ایشان بعضی از حوادث آینده را از خطبه های نهج البلاغه استخراج کرده است. ایشان نویسنده کتابی به نام "عدة الداعی و نجاح الساعی" است که در عالم نظیر ندارد و خاص است و در باب آداب دعاست. در آن جا شعر سهیلی از خداوند دلبری کرده است، سهیلی با خودش سخن گفته که هرچه از خدا خواسته ام با این شعر به من داده است: ای خدایی که تمام شدائد را به تو می گویم و... .خدایا من در درگاه تو غیر از فقر وسیله ای ندارم، همین که می فهمم چیزی ندارم و فقیرم در برابر تو کارم درست می شود. این که بدانیم هیچ کاره هستیم خیلی مهم است.
"فَمَنْ حَاوَلَ سَدَّ خَلَّتِهِ مِنْ عِنْدِکَ، وَ رَامَ صَرْفَ الْفَقْرِ عَنْ نَفْسِهِ بِکَ فَقَدْ طَلَبَ حَاجَتَهُ فِی مَظَانِّهَا، وَ أَتَى طَلِبَتَهُ مِنْ وَجْهِهَا"1؛ خدایا کسی که بخواهد، شکاف های زندگی اش را از طریق تو اصلاح کند، تو می توانی! و اگر بخواهد فقری را از نفس خودش صرف کند، طلبش را در جای خودش خواسته است و درخواستش را از جهت آن، درست رفته است و نزد تو آمده است و خواسته را به واسطه ی تو انجام می دهد.
می توان از مردم به عنوان وسیله برای رفع نیازها بهره برد، به شرطی که وسیله بودن آنان را فراموش نکنیم
"وَ مَنْ تَوَجَّهَ بِحَاجَتِهِ إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ أَوْ جَعَلَهُ سَبَبَ نُجْحِهَا دُونَکَ فَقَدْ تَعَرَّضَ لِلْحِرْمَانِ، وَ اسْتَحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَوْتَ الْإِحْسَانِ"1؛ خدایا کسی که با حاجتش به سوی احدی از خلق تو توجه می کند و این آدم را سبب موفقیت خودش قرار می دهد، این فرد خودش را در معرض حرمان و محرومیت قرار داده است و مستحق شده است که احسان تو از او فوت شود.
می دانیم که کسی کار دستش است و اگر چیزی بنویسد، دیگران انجام می دهند. این فرد مدیریت و نفوذ دارد و اگر از او بخواهیم، دیگر از خدا احسانی نخواهیم دید؟ دو گونه است. بنده این مطلب را از مرحوم آیت الله اراکی هم پرسیدم که اگر فردی به شخصی حاجتش را بگوید و بداند که اگر خدا بخواهد و او را سببیت قرار دهد، این فرد برایش کاری انجام می دهد و او را با علم به این قضیه، وسیله قرار می دهد، آیا با توحید منافات دارد؟ ایشان فرمودند: عین توحید است، یعنی یک منبع قدرت می داند و آن آقا را اگر خدا بخواهد وسیله قرار می دهد.
عوام این چیزها را نمی دانند. وقتی می گوییم برو پیش فلان کس، می گوید: من فقط به خودش می گویم! این موحد نیست بلکه مشرک است و دو نفر را منبع قدرت می داند.
اگر خدا را فراموش کنیم و بگوییم که فلان کس هست و دیگر پیش او می رویم، این گونه آسیب می بینیم. در دعای هفتم خواندیم که سبب ها به لطف خداوند قبول سببیت کردند. خدا را فراموش نکنیم و به دنبال کسی برویم که ایرادی ندارد، چون مردم از یکدیگر بی نیاز نمی مانند و آن ها را وسیله می دانند.
حدیث عجیب قدسی درباره ی فراموش نمودن خدا
این حدیث قدسی است و تفاوتش با قرآن این است که حدیث قدسی به انبیا علیهم السلام الهام می شود اما در کتابش قرار نمی گیرد. مثلا پیامبر صلی الله علیه و آله حدیث قدسی زیاد داشته اند اما در قرآن نیامده است. تفاوت دوم این است که قالب قرآن معجزه است، هم محتوا و هم قالبش معجزه است. اما احادیث قدسیه الزامی ندارد که از نظر قالب هم معجزه باشند. باید هرگز خدا را فراموش نکنیم.
مضمون این حدیث را حتما به خاطر بسپارید. امام صادق علیه السلام می فرماید: "وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأُقَطِّعَنَ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ غَيْرِی بِالْإِيَاسِ، وَ لَأَكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ فِی النَّاسِ وَ لَأُبَعِّدَنَّهُ مِنْ فَرَجِی وَ فَضْلِی أَ يُؤَمِّلُ غَيْرِي فِي الشَّدَائِدِ وَ الشَّدَائِدُ بِيَدِي؟ وَ يَرْجُو غَيْرِي وَ يَقْرَعُ بِالْفِكْرِ بَابَ غَيْرِي وَ بِيَدِي مَفَاتِيحُ الْأَبْوَابِ، وَ هِيَ مُغْلَقَةٌ وَ بَابِي مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِي! فَمَنْ ذَا الَّذِي أَمَّلَنِي لِنَوَائِبِهِ فَقَطَعْتُهُ دُونَهَا، وَ مَنْ ذَا الَّذِي رَجَانِي لِعَظِيمَةٍ فَقَطَعْتُ رَجَاءَهُ مِنِّي؟ جَعَلْتُ آمَالَ عِبَادِي عِنْدِي مَحْفُوظَةً فَلَمْ يَرْضَوْا بِحِفْظِي، وَ مَلَأْتُ سَمَاوَاتِي مِمَّنْ لَا يَمَلُّ مِنْ تَسْبِيحِي وَ أَمَرْتُهُمْ أَنْ لَايُغْلِقُوا الْأَبْوَابَ بَيْنِي وَ بَيْنَ عِبَادِي فَلَمْ يَثِقُوا بِقَوْلِي! أَ لَمْ يَعْلَمْ [أَنَ] مَنْ طَرَقَتْهُ نَائِبَةٌ مِنْ نَوَائِبِي أَنَّهُ لَا يَمْلِكُ كَشْفَهَا أَحَدٌ غَيْرِي إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِي، فَمَا لِي أَرَاهُ لَاهِياً عَنِّي؟! أَعْطَيْتُهُ بِجُودِي مَا لَمْ يَسْأَلْنِي، ثُمَّ انْتَزَعْتُهُ عَنْهُ فَلَمْ يَسْأَلْنِي رَدَّهُ، وَ سَأَلَ غَيْرِي! أَفَيَرَانِي أَبْدَأُ بِالْعَطَاءِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ ثُمَّ أُسْأَلُ فَلَا أُجِيبُ سَائِلِي؟ أَ بَخِيلٌ أَنَا فَيُبَخِّلُنِي عَبْدِي، أَوَ لَيْسَ الْجُودُ وَ الْكَرَمُ لِي، أَوَ لَيْسَ الْعَفْوُ وَ الرَّحْمَةُ بِيَدِي، أَوَ لَيْسَ أَنَا مَحَلَّ الْآمَالِ فَمَنْ يَقْطَعُهَا دُونِي، أَفَلَا يَخْشَى الْمُؤَمِّلُونَ أَنْ يُؤَمِّلُوا غَيْرِي؟ "3؛
از جمله چيزهایى كه خداوند متعال بر يكى از پيامبران وحى فرستاد اين بود كه فرمود: ((به عزت و جلال و عظمت و تسلطم بر عرشم قسم! [خداوند چهار قسم ميخورد که] هر کس به غير از من اميد ببندد، قطعا اميدش را نااميد خواهم کرد، [و به اين اندازه هم اکتفا نميکنم] و در ميان مردم، جامه ذلّت بر تن او ميپوشانم و او را از قرب خودم بیرون میاندازم و و از فضل و رحمتم دور میسازم. [بعد خدای متعال از چنین بندهای گله ميکند که] آیا در هنگام شداید به غیر من امید میبندد در حالیکه سختي ها همه در دست قدرت من است و او به غیر من امید دارد؟! [در ادامه در قالب استعارهای بسیار زيبا ميفرمايد:] و با فکر خودش درِ خانه ديگري را میکوبد [کنایه از اینکه با فکر خود به در خانه کسی میرود و مدام فکر ميکند که چه بگويد و چه کار کند که صاحب این خانه، مشکل او را حل کند] در حالیکه کليد همه درها در دست من است و درها همه بسته است ولي درِ خانه من برای کسی که مرا بخواند باز است؟!
مگر کسی هست که برای مشکلات و سختی هایش حقیقتا به من امید بسته باشد و من با وجود آن مشکلات، امیدش را قطع کرده باشم؟! و کسی هست که در کارهای بزرگ به من امیدوار گشته باشد و من امیدش را از خودم بریده باشم؟![تا بگويد: چون خداوند جواب نمیدهد، به سراغ دیگری رفتم]
من آرزوهاي بندگانم را در پيش خودم محفوظ قرار دادم [که از بین نرود] اما آنها به حفاظت من راضی نشدند [ و من را قبول ندارند و ميخواهند کسی دیگر، آنها را برایشان حفظ کند]! آسمانهايم را [که شما وسعتشان را نخواهيد دانست] از فرشتگانی پر کرده ام که از تقديس و تسبيح من خسته نميشوند و به آنها امر کردم که درهای بین من و بندگانم را نبندند؛ اما مردم به سخن من اعتماد نکردند!
آیا کسي که مشکلي از جانب من برای او پیش آمده نمیداند که اين مشکل را مگر به اذن من، کسی نمیتواند حل کند؟! [خدای متعال باز با بیانی دیگر گله کرده است و میفرماید:] پس چرا میبینم که بنده من از من روی گردان است در حالیکه من با جود خود، چیزهایی را به او بخشیده ام که از من درخواست نکرده بود اما وقتي آنها را از او گرفتم، او از من بازگرداندن آنها را درخواست نکرد و از غیر من درخواست کرد؟! آیا نظرش درباره من این است که من قبل از درخواست، شروع به عطا و بخشش میکنم اما بعد از آن اگر از من درخواست شود ، پاسخ بندهام را نمیدهم؟! آیا من بخیل ام که بنده ام مرا بخیل میپندارد؟! و آيا جود و کرم از صفات من نيست؟! و آيا عفو و رحمت به دست من نيست؟! آیا من محل آرزوها نيستم؟! پس چه کسی غیر از من میتواند آنها را قطع کند؟! پس آیا آرزومندان نمیترسند که به غیر من امید ببندند؟((!
اصرار بر دعا و درخواست از خدا
اول این که این احاطه ی خداوند بر مخلوقش است، ای خدایی که اصرار و تضرّع درخواست کنندگان، او را مشغول نمی کند، به طوری که از بنده های دیگر غافل شود! هیچ چیز، خدا را از بنده های دیگر غافل نمی کند.
اصرار بر دعا و مکرر کردن درخواست، بسیار ممدوح است. هرچه بیشتر در خانه ی خدا را بزنید، خداوند بیشتر خوشش می آید. بعضی از عوام می گویند: از خدا نمی شود به زور گرفت، این حرف مزخرف و ضدّ توحیدی است. شما را به خدا قسم، این حرف را دفن کنید! این حرف ضدّ توحید است. این به زور گرفتن یعنی منفعل کردن خداوند! مگر خدا منفعل می شود؟ یعنی استغفرالله خدا از رو می رود؟! انفعال از صفات ما انسان ها است.
برخی می گویند که امام سجاد علیه السلام، به یزید نماز غفیله یاد داده اند، هر چه می گویم که حدیثی درباره ی این موضوع نداریم، قبول نمی کنند. حدیثی هم دراین باره نداریم، حداقل یک منبعی نشان دهید.
خداوند می خواهد که تو ده بار بگویی تا ترقّی پیدا کنی. بنده دیدم صد دفعه چیزی را گفتند که نمی شود، اما تحقق پیدا کرد. صدبار دعا کردی و درخواست کردی، عیبی ندارد، باز هم بخواه، خدا می خواهد صدایت را بشنود. هر چه بیشتر بگویی، معرفتت بیشتر میشود.
مرآت بودن نفوس کبار یعنی انسان های کامل به واسطه ی درخواست یک نفر از دیگران غافل نمی مانند
اگر بنا باشد که خداوند صفاتش را روی مخلوقی به نمایش گذارد، غیر از انسان کامل چه کسی است؟ اهل دلی یک حرفی زده است، با این مضمون که: هر انسانی، وقتی می خواهد بمیرد، یک لحظه انسان کامل را ببیند.
تا صورت پیوند جهان بود علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود
مرآت غیر از موجودی است که عکسش را در آن نشان می دهد، مرآت تصویر آن را نشان می دهد. پس اگر موجودی بخواهد که مرآت صفات الهی باشد، فقط انسان کامل است و اگر موجودی بخواهد آن صفات در او به نمایش گذاشته شود، انسان کامل است. بنابراین حضرت امیرالمومنین علیه السلام، امام حسن علیه السلام، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و تمام اهل بیت علیهم السلام مرآت هستند، حضرت زهرا سلام الله علیها هم همینطور.
خدایی که حوائج از او قطع نمی شود، خدایی که خسته نمی شود، خدایی که این موجود او را از موجود دیگر، مشغول نمی سازد. فارابی در این باره که خداوند از شنیدن حوائج خسته نمی شود، فرموده است: نفوس کبار لا یشغله شأن عن شأن، نفوس بزرگ چیزی از شأن آنها را مشغول نمی سازد. مثلا شما به مشهد می روید، ده هزار نفر به حضرت سلام می گویند، امام رضا علیه السلام مرآت است که سلام شخصی، او را از دیگری مشغول نمی سازد. یا صدهزار بار در روز ممکن است که به پیامبر صلی الله علیه و آله سلام کنند اما ایشان به خاطر یکی از آنها، از دیگری مشغول نمی شوند.
این مرآتیت نفوس کبار، در اینجا مرآت حضرت حق است که اگر صد نفر هم او را صدا کنند، او را از دیگری مشغول نمی کند.
پی نوشت:
1- دعای سیزدهم از صحیفه سجادیه
2- جمال الدین احمد بن شمس الدین محمد بن فَهْد حِلّی اَسَدی۷۵۷-۸۴۱ق، از فقیهان و محدّثان امامی که شـهـرت او بیشتر در اخلاق، دعا و سیر و سلوك است. اثر مشهور او در این زمینه، كتاب عدة الداعی و نجاح الساعی است كه به دعا و آداب و مسائل مربوط به آن میپردازد. این کتاب، با عنوان «آیین بندگی و نیایش» و «آداب راز و نیاز به درگاه بینیاز» به فارسی ترجمه شده است.
3- الأمالی (للطوسی)، ص: ۵۸۴؛ الكافی (ط - الإسلامية)، ج۲، ص: ۶۶؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۶۸، ص: ۱۳۰؛