ویژگی های مکتب فقهی امام باقر (ع)

کد خبر: 59514

وارث: 

ویژگی های مکتب فقهی امام باقر (ع)

مکتب فقهی امام باقر (ع) منشاء تاسیس حوزه علمیه شیعه در جهان شد که به نوبه خود قدیمی ترین مدرسه فقهی و دانشگاهی به تعریف امروزی آن است و برکات آن، روز به روز گسترش می یابد و همچون خورشید، تابنده تر از گذشته، قلوب جویندگان علم و فقاهت را روشنایی می بخشد. 

    
با توجه به شرایط حساس تاریخی که در عصر امام باقر علیه السلام مشاهده می شود، حضرت چه رویکردی اتخاذ نمودند؟ 


  
امام باقر علیه السلام به دلیل قرار داشتن در یک نقطه حساس عطف تاریخی به ایفای نقشی مهم و تاریخی و گشاینده و تاسیسی دست زدند. شرایطی که حضرت در آن به سر می بردند، شرایطی بود که مدارس فقهی در حال ظهور و بروز بودند و عینیت خارجی هم پیدا کرده بودند و رقابت های مدرسه ای و علمی بین آن ها برقرار شده بود تا آنجایی که به نقد مناهج و شیوه های یکدیگر می پرداختند و روش های یکدیگر را مورد نقد قرار می دادند در چنین زمانی که بحث فقهی در قالب مدرسه های فقهی رواج جدی گرفته بود، امام باقر علیه السلام پا به میدان علمی نهادند و تحولی را در جامعه ایجاد کردند که برای عالمیان خیره کننده بود و تا آن زمان هیچ امام معصومی به این گستردگی و پر دامنگی ابواب علم را در مقابل جامعه نگشوده بودند 
امام باقر علیه السلام تمرکز اصلی خود را بر فقه نهادند و مدرسه ای را با رنگ و بوی خاص متمایز با آنچه که در آن روزگار رایج بود بنیان گذاری کردند، مدرسه ای که به عنوان مدرسه «آل البیت» نام گرفت. 
  
مهم ترین خصوصیات این مدرسه
 انضباط گرایی فقهی 

  
امام باقر علیه السلام فقهی منضبط و قاعده مند را ارائه و بسط و گسترش دادند و شاگردانی را با ذهنیت های کاملاً آشنا به این انضباط فقهی در قالب قواعد فقهی تربیت کردند و در زمانی که مدرسه های فقهی به دنبال شیوه هایی جهت تکثیر فقه می گشتند و بگو مگوهای زیادی بین ایشان برقرار بود، امام باقرعلیه السلام در چنین فضایی فقه منضبط و قاعده مند را ارائه دادند، البته در آن روزگار که میان خود اهل سنت نقد برقرار بود نقدهایی با لعاب خاص و از خاستگاه عقلانیت دینی به مناهج مدرسه های دیگر از سوی امام باقر علیه السلام متوجه شد. 
  
نفی قیاس ره آورد نقدهای امام باقر علیه السلام می باشد و این نقدها آنچنان نفوذ یافته بود که بخش هایی از اهل سنت را تحت تأثیر قرار داد و حرکت نافی قیاس در بین اهل سنت شکل گرفت و تأثیر دیگری در سطحی پایین تر از این شکل گرفت و قیاس که روندی افراطی به خود گرفته بود با نقدهای امام باقر(ع) و اهل بیت(ع) از حالت شدت و افراطی بودن به حالت خفیف تری استقرار پیدا کرد لذا امام علیه السلام از پایگاه عقلانیت فقهی دینی هم، نقد مدرسه ای را در فضای آن روز گسترش دادند و هم مکتب و مدرسه ای را با نگاهی ویژه که با محوریت قاعده شکل گرفته بود ارائه کردند، هم کوششی در خور برای اثبات سنت برای مصدر بودن و پاسخگو بودن به فقه را ارائه کردند. 
  
شاید دیدگاهی خاص در آن زمان تصریح می کرد که سنت تا حدی پیش رفته است و از آن به بعد باید به فکر منابع دیگری بود، ولی امام باقر(ع) تاکید بسیاری داشتند که دامنه سنت بسیار فراخ تر از آن چیزی است که بعضی از مدارس می پندارند و دفاع از سنت و ارائه نا گفته های سنت با انتساب به پیامبر(ص) حرکتی را ایجاد کرد که جاذبه هایش آنچنان بود، حتی بسیاری از عالمان اهل سنت نیز به حلقه درس امام باقر علیه السلام با شوق و ولع می شتافتند و حضور می یافتند و از آن پس راویان سنی در گرد امامان اهل بیت (ع) شکل گرفتند، شاید اولین دسته از روایان سنی که از اهل بیت(ع) نقل روایت می کردند در زمان امام باقر علیه السلام به صورت قابل توجه و برجسته ای شکل گرفت و امامان بعد از ایشان هم دو سنخ از راویان را در گرد خود مشاهده می نمودند، یک راویان شیعی و دیگری راویان سنی. این گرایش و جذب راویان اهل سنت ناشی از آوازه ای بود که این مدرسه اهل بیت در جامعه پیدا کرده بود و برجستگی و جاذبه ای بود که برای این مدرسه ایجاد شده بود، لذا توجه به سنت یکی از مشخصات و مختصات اصلی مدرسه امام بافر علیه السلام بود. 
 

تعریف ادبیات فقهی گویا (ادبیات قاعده ای(
  
دومین ویژگی فقهی مدرسه امام باقر(ع) این است که آن حضرت ادبیات فقهی را ادبیات گویا و دارای قابلیت های بیانی درخور توجه و حفظ کردنی قرار دادند و این نوع ادبیات در کتاب های بعض عالمان اهل سنت پیگیری شد و می توان از این ادبیات به ادبیات قاعده ای نام برد، شبیه این ادبیات فقهی را در گذشته نداریم، مگر در زمان پیامبر (ص) که ایشان فقه را با رنگ و بوی خاصی تبیین می کردند و بعد از ایشان امیر المومنین علیه السلام این شیوه را ادامه دادند و امام باقر شخصیت سومی است که به صورت گسترده از عبارات کوتاه و پر مغز و در خور توجه در ادبیات فقهی استفاده کردند و این ادبیات، بسیار پر جاذبه بود و بسیاری از عالمان اهل سنت هم کم و بیش به این نکته توجه پیدا کرده بودند. 
یکی از میراث های امام باقر علیه السلام تربیت شاگردان ورزیده در علوم و معارف مختلف می باشد لطفا به نحوه شاگرد پروری امام علیه السلام و حلقه های درسی حضرت اشاره ای داشته باشید؟ 
  
 انتخاب هوشمندانه و دقیق حلقه های درسی 

امام باقر علیه السلام در تشکیل نشست های خود به گونه ای دقیق و هوشمندانه، تشکیل حلقه های درسی را پی می گرفتند و از آنجایی که در جایگاه اماممعصوم قرار داشتند و امتداد سنت پیامبر اکرم (ص) محسوب می شدند تربیت شاگردان را به گونه ای انجام می دادند، تا شاگردان در جایگاه راوی بنشینند و سخنان امام قالب روایی داشته باشد و از طرفی جنبه آموزه ای و مدرسه ای هم به خود بگیرد و باب سوال و استدلال و طرح موضوع باز شود، لذا شاگردانامام باقر علیه السلام از طرفی شاگردان حضرت و از سوی دیگر راویان حدیث بودند و نوع کلاس های حضرت بگو نه ای بود که هم سخنان امام جایگاه روایی خود را پیدا کند و هم جنبه استدلالی و بحثی به خود بگیرد. 
  
 طرح سئوال به گونه حداکثری توسط شاگردان 

از مختصات نظام آموزشی امام این بود که دست شاگردان در طرح سوال به صورت حداکثری باز گذاشته شده بود و زمام درس ها و طرح موضوعات و مسائل بدست شاگردان سپرده شده بود، لذا اکثر روایاتی که از امام باقر علیه السلام به دست ما رسیده است، «مصدر» است به سوالاتی که شاگردان کرده اند، طبیعی است آن سوال ها استفتاء و به عنوان سئوالاتی که می خواهند مسائل مورد ابتلای خود را حل کند نبوده است، بلکه شاگردان سوالات خود را در فضای مدرسه ای و بحثی بیان می کرده اند و گویی تعیین دستور کارها و بحث ها بدست شاگردان بود و آنان ابتکار کامل داشتند و در آن روزگار در هیچ حلقه علمی و مدرسه ای اینچنین دست شاگردان باز نبود که تشکیل بحث ها بر اساس سوالات سائلان انجام پذیرد. 
  
فائده این روش
خاصیت چنین روشی این بود که شاگرد خود به خود تربیت و صاحب نقش می شدند و شاگرد با نگاه سوال و دغدغه علمی وارد کلاس می شد و کلاس را مربوط به خود می دید و اهمیت دیگر این شیوه دور نگاه داشتن کلاس ها از فرو غلتیدن به مسائل صرفاً افتراضی و انتزاعی است و به دلیل ایفای نقش شاگردان در بحث ها ، مسائل جامعه به کلاس ها می آمد و پاسخ های امام باقر علیه السلام را به خود می گرفت، چون شاگردان در درون جامعه بودند و با اصحاب علم و مدرسه روبرو بودند، یا در بازار با مسائلی مواجه می شدند، از طریق آزادی شاگرد در طرح سوال، مسائل اجتماع پا به مدرسه علم می گذاشت و پاسخ می گرفت و این هم یکی از ویژگی های این مدرسه بود، در حالی که در سایر مدارس زمام کلاس به دست استاد بود. 
دلیل آن هم این است، گاهی بعضی از قضات آن روزگار که از اهل سنت بودند؛ با مسائلی روبرو می شدند که پاسخی برای آن نداشتند و احساس می کردند، پاسخ را می توان از مکتب اهل بیت (ع) گرفت و ظاهراً ابن ابی لیلا در جلسه ای که بر کرسی قضاوت نشسته بود و در چگونگی داوری نسبت به آن مسئله درمانده بود، به بهانه ای از جلسه بیرون می آید و خود را به شاگرد مکتب امام صادق علیه السلام که امتداد مکتب امام باقر علیه السلام است می رساند و جویای جواب برای این مسئله می شود و سریعاً شاگرد امام در قالب یک قاعده جواب را ارائه می دهد [1] 
  
در هر حال این خصوصیت هم از مختصات مدرسه اهل بیت (ع) است که شاگردانی زبردست برای پاسخگویی، تربیت کرده است و نشان می دهد که در مدرسه اهل بیت (ع) اصل در ورزیدگی و پختگی و آمادگی علمی بوده است و آنچنان مدرسه اهل بیت در جامعه رواج یافته بود، زمانی که از ابوحنیفه سوال می شود وقتی کلمه امام به صورت مطلق گفته می شود، انصراف به چه کسی دارد، گفته بود به جعفر بن محمد (ص) [2] که این مدرسه هم امتداد مدرسهامام باقر علیه السلام می باشد. 
  
 احیاگر میراث فقهی علی بن ابیطالب(ع(
یکی دیگر از ویژگی های مدرسه امام باقر این بود که میراث فقهی فرو خفته و کمتر مطرح شده، امام علی بن ابیطالب(ع) که طرفداران بسیار زیادی در آن روزگار پیدا کرده بود احیا نمودند، بسیاری از اهل سنت که در پی گفته های امیر المومنین خصوصاً در مسئله قضا و قضاوت و احکام اهل بغی بودند، به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند به سراغ این مسائل بروند، ناچار باید به سراغ فقه اهل بیت (ع) بیایند، لذا یک ارتباط پیوسته از زمان امام باقر علیه السلام به زمان امام صادق هم امتداد پیدا کرد و رونقی هم در آن زمان به خود گرفت و یک ارتباط پیوسته ای با عده ای از عالمان اهل سنت از زمان امام باقر تا زمانامام صادق ایجاد شد که سوال آن ها از این دو امام بزرگوار متوجه مسائل قضایی و یا احکام اهل بغی بود که امام علی علیه السلام بیشتر بیان کرده بود و با حرص و ولع این مباحث را دنبال می کردند این دو بزرگوار در تبیین این معانی کوتاهی نکردند و روایات قضایی امام علی علیه السلام عمدتاً در مقابل سائل و راویان سنی مطرح شده است که در فقه خودمان هم قابل پیگیری است. 
  
آیا کتاب مستقلی که منسوب به امام علیه السلام باشد به ما رسیده است؟ 

امام باقر و امام صادق(ع) خصوصاً کوششان این بود مقام و مکانت امام معصوم و اهل بیت(ع) در رفتار این دو امام ظهور و بروز داشته باشد لذا ابا داشتند کتابی به شخص این دو بزرگوار منسوب گردد و عمدتاً مایل بودند؛ تألیف کتاب ها از سوی شاگردانشان محقق شود و آنچه منسوب به امام سجاد است در فضای دیگری نوشته شده است و خود یک افتخار و ویژگی خاص بود، اما در عرصه فقه این دو امام چنین بنایی نداشتند، کوشش ایشان این بود که یک خط امتداد طلایی که تا عصر پیامبر (ص) امتداد دارد بررسی کنند و علم را از آن سرچشمه ارائه کنند و خود را در آن جایگاه واقعی نشان دهند، لذا در پی منسوب کردن کتابی برای خود نبودند، گر چه شاگردان ایشان در زمینه های مختلف کتاب نوشتند. در رد قیاس و در زمینه های مختلف و ابواب فقهی و حتی مباحث الفاظ اصول، البته متاسفانه به دلیل خفقان ، بسیاری از این کتاب ها از بین رفت و بسیاری هم باقی ماند، در اختیار فقهای متقدم قرار گرفت. 
  
....................................

پی نوشت:
  
1. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 47، ص: 411 
  
الکافی الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ السَّیَّارِیِّ قَالَ رُوِیَ عَنِ ابْنِ أَبِی لَیْلَی أَنَّهُ قَدَّمَ إِلَیْهِ رَجُلٌ خَصْماً لَهُ فَقَالَ- إِنَّ هَذَا بَاعَنِی هَذِهِ الْجَارِیَةَ- فَلَمْ أَجِدْ عَلَی رَکَبِهَا حِینَ کَشَفْتُهَا شَعْراً- وَ زَعَمَتْ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ لَهَا قَطُّ- قَالَ فَقَالَ لَهُ ابْنُ أَبِی لَیْلَی- إِنَّ النَّاسَ لَیَحْتَالُونَ لِهَذَا بِالْحِیَلِ- حَتَّی یَذْهَبُوا بِهِ فَمَا الَّذِی کره ات- قَالَ أَیُّهَا الْقَاضِی إِنْ کَانَ عَیْباً فَاقْضِ لِی بِهِ- قَالَ اصْبِرْ حَتَّی أَخْرُجَ إِلَیْکَ فَإِنِّی أَجِدُ أَذًی فِی بَطْنِی- ثُمَّ دَخَلَ وَ خَرَجَ مِنْ بَابٍ آخَرَ- فَأَتَی مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیَّ فَقَالَ لَهُ- أَیَّ شَیْ ءٍ تَرْوُونَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ- فِی الْمَرْأَةِ لَا یَکُونُ عَلَی رَکَبِهَا شَعْرٌ أَ یَکُونُ ذَلِکَ عَیْباً فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ أَمَّا هَذَا نَصّاً فَلَا أَعْرِفُهُ- وَ لَکِنْ حَدَّثَنِی أَبُو جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ- عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ- کُلُّ مَا کَانَ فِی أَصْلِ الْخِلْقَةِ- فَزَادَ أَوْ نَقَصَ فَهُوَ عَیْبٌ فَقَالَ لَهُ ابْنُ أَبِی لَیْلَی- حَسْبُکَ ثُمَّ رَجَعَ إِلَی الْقَوْمِ فَقَضَی لَهُمْ بِالْعَیْبِ 

2. ر ک: سیرة الأئمة الاثنی عشر(ع)، هاشم معروف، ج 3، ص: 241 
  
و سأل رجل ابا حنیفة عن رجل وقف ماله للإمام فأی امام یستحق ذلک؟ فقال: المستحق جعفر بن محمد الصادق لأنه هو امام الحق.