شعری در استقبال از غدیر/آن سوتر ذوالفقار علم شده
«از چاهها که بگذری
میرسی به آههای کهنه
زیاد هم کهنه نیست
سرت را درد نمیآورد
تابلوها را نگاه نکنی درست به جهاز شترها رسیدهای
آن طرفها آب پیدا میشود!
کوفه خیس است
و کربلا ساقی!
برکهها عادت ِدورشان خنده است!
توجه نکن
میخواهند لیوانت را پر کنند...
فاطمه
اغلب
مهمان ناخوانده دارد
آرامتر در بزن
آرامتر....
کارت شناسایی لازم نیست
بهشت، کمی آن طرف تر پروانهها را صادر کرده
دورِ غدیر بگردند
بچرخند
خسته شوند.
اینها که اتفاقی نیست!
فدک را دور میزنی
یاسها کمی رنگ میگیرند
غروب سر و کله اش سرختر پیدا میشود
شهریار را یادش نیست
دو رکعت «همای رحمت» میخوانی
برای اهالی ایران
چراغ سبزها چشمک میزنند
به احترام خراسان
روسریهای گره در گره ِقم
والفجرهای برگشتی
کرخههای
تا راین...
«مؤذن زاده» در سرت میپیچد
هشت بار
دور خودت میچرخی
تازه یادت می افتد
صدای گوشیات را در حجاز
جا گذاشتهای
«زینب زینب زینب کنزِ وفا زینب
غم قهرمانی زهرا نیشانی...»*
.
.
.
آن سوتر ذوالفقار علم شده
علی ایستاده
و محمد تکرار میکند
من کنت مولا ...»
*-مشهورترین نوحهی بین المللی ترکی زینب زینب اثر سلیم مؤذن زاده
/1102101305