کسی که خدا را دارد، اضطراب و نگرانی ندارد
وارث: متن درس اخلاق اخیر آیت الله مظاهری در پی می آید؛
فصل بیست و دوم بحث ما راجع به معرفةالنفس، راجع به روابط انسان با دیگران بود. یک رابطه، رابطۀ انسان با درون خود یعنی با روح مقدس خود و با عقل و وجدان اخلاقی و فطرت خود است. مقداری در این باره صحبت کردم. یک رابطه هم رابطۀ انسان با جسم خود است که اگر بتواند آن را بُراق کند و سوار شود، میرسد به جایی که به جز خدا نداند. در این باره نیز مقداری صحبت کردم.
بحث سوم که از نظر قرآن بحث فوقالعاده مهمی است، رابطۀ انسان با خداست و در این دو سه جلسه فهمیدیم که ما اگر دنیا بخواهیم، با رابطه با خدا و اگر آخرت بخواهیم با رابطه با خدا و اگر بخواهیم به مقام خلیفةاللهی برسیم با رابطه با خدا و اگر بخواهیم به قول قرآن یک زندگی منهای غم و غصه و منهای دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی داشته باشیم، باید رابطه با خدا داشته باشیم.
«أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» [۱]
کسانی که رابطه با خدا دارند، از آینده ترسی ندارند برای اینکه خدا را دارند. از گذشته غم و غصه ندارند، برای اینکه خدا را دارند، و کسی که خدا را دارد، دلهره و اضطراب خاطر و نگرانی ندارد.
بحث امشب ما دربارۀ اینست که اگر العیاذبالله کسی خدا را فراموش کند، به قول قرآن خودش را فراموش کرده است: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» [۲] ؛ مواظب باش خدا را فراموش نکنی، این برمیگردد به آنجا که خود را فراموش میکنی و فاسق و فاجر میشوی. به جای اینکه انس با خدا باشد، انس با شیطان است. نظیر این آیه در قرآن زیاد است. یکی از آن آیات، تشبیه معقول به محسوس است و اینگونه تشبیه معقول به محسوس هم منحصر به همین آیۀ شریفه است. مربوط به کسانی که خدا را فراموش کردهاند و آشنایی و رابطه با خدا ندارند و رفاقت با خدا ندارند.
اگر کسی در دریا باشد، دریا ذاتاً وحشتناک است ولو اینکه از نظر شنا، شناگر اول باشد، اما دریا ذاتاً وحشتناک است. دریا ذاتاً تاریک است، ولو در وسط روز است، اما تاریک است. مخصوصاً دریا اگر موج داشته باشد، وحشت و تاریکی آن بیشتر است، مخصوصاً اگر ابر مسلط بر دریا باشد و ببارد، وحشت و تاریکی آن بالاتر است. پروردگار عالم زندگی منهای خدا را تشبیه میکند به کسی که در شب در دریاست و در دریای پرتلاطم و پر جزر و مد و دریایی که ابر مسلط بر سر اوست و میبارد. این چقدر وحشتناک است!؟ قرآن میفرماید زندگی منهای خدا چنین است. یک دنیا دلهره و اضطراب خاطر و یک دنیا نگرانی و یک دنیا چه کنم چه کنم: «أَوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ» [۳]
بعد قرآن میفرماید به اندازهای از خودباختگی پیدا میکند که: «إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها» [۴] ؛ مثل اینکه اصلاًخود را فراموش میکند. مثل کسی که دست خود را از آن دریا بیرون بیاورد، دست خود را نمیبیند و اصلاًخود را نمیبیند، آدمی که خدا را فراموش کند، اصلاً خود را نمیبیند و عقل و شعور نمیبیند. بعد قرآن به طور کلی میفرماید: «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» [۵]
اگر رابطه با خدا باشد، زندگی روشن است. اگر بخواهم برای این آیۀ شریفه مثال عوامانه بیاورم، نیروگاه برق و اینجاست. اگر اینجا متصل به نیروگاه برق باشد، اینجا روشن است و مورد استفاده است و از اینجا میتوان استفاده کرد. اما یک لحظه قطع شود، اینجا با نیروگاه قطع رابطه کند، آنگاه اینجا تاریک است. اینجا وحشتناک است و نمیتوان از اینجا استفاده کرد. این آیه، مثال مرا مجسم میکند. زندگی منهای خدا، تاریک و وحشتناک است و به عبارت قرآن کسی که نور خدا ندارد، زندگی او تاریک است. اگر یادتان باشد هفتۀ گذشته آخر آیةالکرسی را خواندم که: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ» [۶] ؛ اگر رابطه با خدا باشد، انسان در نور است و از نور خدا استفاده میکند. اما اگر نور خدا نباشد: «وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ» [۷] ؛ رفیق بد، رفیق انسی، رفیق جنی، رفیق او میشود و کارشان انحراف است و کارشان بدبختی است و به قول قرآن: «أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ» [۸] .
انسان را میرساند به آنجا که باید هیزم جهنّم شود. لذا از همه و مخصوصاً جوانها تقاضا دارم هرچه میتوانید این رابطه با خدا را محکم کنید. اهمیت به نماز زیاد بدهید.
آیهای در قرآن هست و من از جوانها تقاضا دارم به این آیۀ شریفه خیلی توجه کنند. آیه اینست که: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً، وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً» [۹] ؛ ای مؤمن با نور خدا و یاد خدا زندگی را طی کن و دائمالتوجه شو و این دوام توجه تو را رستگار میکند.
امام صادق (ع) در ذیل این آیه میفرمایند: پروردگار عالم همه چیز را محدود میخواهد. اگر فرموده نماز بخوان، هفده رکعت و با مستحباتش پنجاه و یک رکعت است. اگر گفته روزه بگیر، ماه مبارک رمضان و گاهی روزۀ مستحبی است. اگر گفته خمس بده محدود است و اگر گفته زکات بده محدود است و اگر گفته حج برو و جهاد کن محدود است و اگر گفته امر به معروف و نهی از منکر کن، محدود است. بعد امام صادق میفرماید اما خدا یک چیز نامحدود از بندههایش میخواهد و آن ذکر و یاد و رابطه با خداست. بعد امام صادق (ع) این آیه را میخواند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً، وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً» [۱۰] .
ای مؤمن همیشه یاد خدا باش. ذکر کثیر یعنی دوام توجه داشته باش. مواظب باش در زندگی تو گناه نباشد و اگر گناه آمد، فوراً توبه و عذرخواهی از خدا کن. بالاترین توجه، توبه از گناه است. اگر تسامحی در نماز شد، جبران شود. اگر نماز شب نخواندی، قضای آن را بخوان. اگر گناه آمد، جبران کن. گناه هرچه بزرگ و فراوان باشد، اگر جداً توبه کنی، قرآن میفرماید: «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» [۱۱] ؛ پروردگار عالم آن پروندۀ سیاه را نابود میکند و یک پروندۀ درخشانی برای انسان جلو میآورد و صفحۀ اول آن ثواب توبه و انابه و عذرخواهی از گناه است.
قرآن میفرماید: نماز مزه دارد و خیلی عالیست، اما: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعینَ» [۱۲] ؛ برای عموم مردم نماز سنگین است یعنی لذت نماز و لذت این ذکر کبیر را درک نمیکند، والاّ معنا ندارد که نماز شب نخواند.
مرحوم آیتالله مرعشی میگفتند: در راه سیدمحمد در کربلا گم شدم و بیچاره شدم و التجاء کردم به آقا امام زمان و آمدند و نهری برایم ایجاد کردند. در آن نهر آب خوردم و غسل کردم و بعد آقا امام زمان تلطفها به من داشتند و عمدۀ تلطف امام زمان به من این بود که: «عیب است شیعۀ ما باشد و نماز شب نخواند».
عیب است کسی شیعه باشد، اما نماز اول وقت نخواند و نماز در مسجد و با جماعت نداشته باشد. عیب هم خیلی بالاست برای اینکه کسی که خدا را فراموش کند و رابطۀ با خدا در اول وقت نداشته باشد: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» [۱۳] ؛ این خودش را فراموش کرده و خیال میکند حیوان است، درحالی که حیوان نیست، اما خودش را حیوان کرده است. به قول خواجه حافظ شیرازی:
تو را ز کنگرۀ عرش میزنند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتادست؟
تو را از عالم ملک صدا میکنند، نمیدانم که چرا ساکتی و جواب نمیدهی؟
ما باید توجه به خدا داشته باشیم و توجه به بحث امشب ما ضروری و واجب است. استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی «رضواناللهتعالیعلیه» دم مرگ این جمله را گفتند تا از دنیا رفتند. توجه، توجه، توجه.
این جمله از نظر سیر و سلوکیها جملۀ بالایی است. وای به کسی که غافل باشد. نمیخواهم خیلی در این بارهها صحبت کنم که العیاذبالله برای کسی حالت یأس پیدا شود، اما قرآن میفرماید: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون» [۱۴] ؛ بعضیها مثل اینکه راه جهنم را گرفتهاند و دوان دوان میروند: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها» [۱۵] ؛ اینها دل ندارند، گوش دارند که حرفهای لغو را بشنوند، اما گوش واقعی ندارند، چشم خدابین ندارند، انسان باید برسد به آنجا که بیابد خدا را. بعد قرآن میفرماید اگر اینطور نشد: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» [۱۶] ؛ اینها چهارپا هستند یعنی حیوان هستند و اینها: «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون» [۱۷] ؛ غفلت از خدا دارند. کسی که غافل از خدا باشد، زندگی او به قول قرآن تاریک و وحشتناک است.
در صدر اسلام هشتاد و چهار جنگ برای مسلمانها جلو آمد و با نبود امکانات در هر هشتاد و چهار جنگ پیروز شدند. از نظر امکانات در فقر عجیبی بودند. در گرسنگیها و تشنگیها و نبود سلاح و حتی نبود کفش و با پای برهنه در بیابان سنگی راه میرفتند و پاها زخم میشد، اما بالاخره پیروزی از اینها بود به خاطر توجه، توجه، توجه.
یعنی خدا را داشتند و وقتی خدا را داشتند پیروز بودند. دشمن از نظر امکانات خیلی بالا بود، اما ناگهان میدید که شکست خورد. آنچه قرآن متذکر است و ما باید متذکر شویم، اینست که این مسلمانهای به این مقدسی در دو جا شکست خوردند. به این معنا که پروردگار عالم گوشمالی حسابی در هر دو وهله به اینها داد. یکی در جنگ احد و یکی در جنگ حنین. در جنگ احد شکست خوردند برای اینکه به جای اینکه خدا را در نظر بگیرند، رفتند در دنیا و مادیات دنیا و بالاخره حرف پیغمبر اکرم(ص) را نشنیدند و درّه را رها کردند و به دنبال غنیمت رفتند. شکست به اندازهای بود که فرار کردند. پیغمبر را در وسط جنگ گذاشتند و پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و یک خانم ماندند. بالاخره پروردگار عالم دوباره نظر لطفی کرد و دشمن فرار کرد و اینها برگشتند. مرادم اینست که پیغمبر اکرم(ص) در دامنۀ کوهی نشسته بودند و خیلی زخم به بدن مبارک وارد شده بود. یکی از مسلمانها گفت: یا رسول الله ما که پیروز بودیم، چرا شکست خوردیم؟ پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: برای اینکه یک لحظه خدا را فراموش کردید: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»
در جنگ حنین از نظر امکانات خیلی بالا بودند. در این هشتاد و چهار جنگ، در جنگ حنین از نظر امکانات و پیروزی خیلی بالا بودند. پیغمبر اکرم(ص) رفتند که مابقی مکه مثل یمن را فتح کنند. اما غرور، مسلمانها را گرفت و به جای اینکه بگویند خدا، اما گفتند امکانات و به جای اینکه بگویند خدا، گفتند ما. قرآن میفرماید: این غرور شکست عجیبی به آنها داد، به اندازهای که همۀ آنها فرار کردند. پیغمبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) در صحنه ماندند و اما بالاخره خدا به پیامبرش و به امیرالمؤمنین(ع) کمک کرد و دشمن فرار کرد و مسلمانها برگشتند. آنگاه آیۀ شریفه آمد که برای این شکست خوردید که یک لحظه خدا را فراموش کردید و مغرور به خود و امکانات شدید و رسیدید به اینجا که عیب و نقصی برای اسلام عزیز پیدا شد.
خلاصۀ حرف اینست که: توجه، توجه، توجه داشته باشید، آنگاه هم دنیا را پیدا میکنید و هم آخرت را. هم پیروزی پیدا میکنید و هم یک زندگی توأم با سعادت و لذت دارید.
[۱] . یونس، ۶۲: «آگاه باشید، که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین میشوند.»
[۲] . الحشر، ۱۹: «و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشی کرد؛ آنان همان نافرمانانند.»
[۳] . النور، ۴۰: «یا [کارهایشان] مانند تاریکیهایی است که در دریایی ژرف است که موجی آن را میپوشاند [و] روی آن موجی [دیگر] است [و] بالای آن ابری است. تاریکیهایی است که بعضی بر روی بعضی قرار گرفته است.»
[۴] . النور، ۴۰: «هر گاه [غرقه] دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را میبیند.»
[۵] . النور، ۴۰: «و خدا به هر کس نوری نداده باشد او را هیچ نوری نخواهد بود.»
[۶] . البقره، ۲۵۷: «خداوند سرور کسانی است که ایمان آوردهاند. آنان را از تاریکیها به سوی روشنایی به در میبرد.»
[۷] . البقره، ۲۵۷: «و [لی] کسانی که کفر ورزیدهاند، سرورانشان [همان عصیانگران] طاغوتند.»
[۸] . البقره، ۲۵۷: «آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند.»
[۹] . الاحزاب، ۴۱ و ۴۲: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را یاد کنید، یادی بسیار. و صبح و شام او را به پاکی بستایید.»
[۱۰] . الاحزاب، ۴۱: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را یاد کنید، یادی بسیار.»
[۱۱] . الفرقان، ۷۰: «پس خداوند بدیهایشان را به نیکیها تبدیل میکند.»
[۱۲] . البقره، ۴۵: «از شکیبایی و نماز یاری جویید. و به راستی این [کار] گران است، مگر بر فروتنان:»
[۱۳] . الحشر، ۱۹: «و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشی کرد.»
[۱۴] . الاعراف، ۱۷۹: «آنان همانند چهارپایان بلکه گمراهترند. [آری]، آنها همان غافلماندگانند.»
[۱۵] . الاعراف، ۱۷۹: «و در حقیقت، بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم. [چرا که] دلهایی دارند که با آن [حقایق را] دریافت نمیکنند، و چشمانی دارند که با آنها نمیبینند.»
[۱۶] . الاعراف، ۱۷۹: «آنان همانند چهارپایان بلکه گمراهترند.»
[۱۷] . الاعراف، ۱۷۹: «[آری]، آنها همان غافلماندگانند.»