از خاطره گویی نویسنده کتاب "پایی که جا ماند" تا مداحی حاج سید مهدی میرداماد و شعرخوانی سید حمیدرضا برقعی
خبرنگار وارث: یادواره شهدا عملیات کربلای5 در حسینیه قائم آل محمد(عج) با سخنرانی حاج آقا حسینی پور و مداحی حاج سید مهدی میرداماد و شعرخوانی سید حمید رضا برقعی برگزار شد.
بنابراین گزارش، این مراسم با قرائت آیاتی از کلام الله مجید و اجرای سید جواد هاشمی آغاز و سپس نویسنده کتاب "پایی که جا ماند" حسینی پور به بیان خاطرات پرداختند که در ادامه ذکر شده است:
امام خمینی (ره) دو گروه یار داشتند. یاران سیاسی امام و یاران نظامی امام. یاران سیاسی امام که بیشتر علما بودند و مکتب سیاسی امام را شکل دادند که امروز این مکتب در حوزه اداره مملکت، مردم سالاری دینی، در دنیا حرف برای گفتن دارد و مکتب دفاعی امام. همین مردم که از همین مساجد و حسینیه ها رفتند و این مکتب دفاعی را شکل دادند اصلا در دانشگاه های کلاسیک و رسمی دنیا این مکتب را درس نگرفتند و نخواندند.
این مکتب ریشه در یک نصف روز حماسه کربلا داشت. ریشه و پایه و استخوان بندی این مکتب از آن جاست. از جایی که یک نصف روز حماسه ای اتفاق می افتد و مکتب دفاعی ما را در عصر روح الله تشکیل می دهد. آدم های این مکتب دفاعی ویژگی ها و شاخص هایی بودند. من معتقدم بدون پل زدن از آنچه که در این سوی خاک ریز ها گذشت و آدم ها با آنچه که در آن سوی خاک ریز ها گذشت ما نمی توانیم به بزرگی و عظمت کار این افراد پی ببریم ما اگر آدم های آن طرف خاک ریز را اول شناختیم باید به پیروزی بچه ها در عملیات کربلای 5 و در دفاع مقدس تعجب کنیم و انگشت تعجب و حیرت در دهان بگیریم.
من به عنوان کسی که بهترین روزهای زندگی خودم را، 16 تا 18 سالگی خودم را در زندان های مخفی عراق گذراندم میگویم. خود من وقتی آن سوی خاک ریز بعضی چیزها را دیدم و بعضی حرف ها را شنیدم به عظمت کار این بچه ها و به این مکتب دفاعی و کاری که این بچه ها در برابر دشمن انجام دادند تعجب کردم.
اگر ما آن طرف خاک ریزی ها را شناختیم بیشتر قدر این بچه ها را می دانیم. آن طرف خاک ریزی ها که در مقابل این مکتب دفاعی ایستادند و هم اراده داشتند و هم بهانه داشتند.
مصداقشان شخصی مثل ژنرال حسین کامل بود، شیوه حسین کامل کافی است تا ما بدانیم و بفهمیم که این بچه ها چه کار کردند و چه کار بزرگی انجام دادند.
همان کسی که در انتفاضه شعبانیه در بین الحرمین روی تانک می رود و یک بلند گوی دستی در دستش می گیرد و با صدای بلند خطاب به امام حسین(ع) داد میزند حسین کامل داماد صدام و وزیر صنایع نظامی، می گوید حسین، تو حسینی من هم حسینم. بجنگ تا بجنگیم. بعد دستور شلیک می دهد و خمپاره به گنبد ملکوتی امام حسین (ع)در انتفاضه شعبانیه شلیک میشود این آدم با ملت ایران شوخی نداشت.
آدم های آن طرف خاک ریز همان باز جوگری است که _ خودم شاهد عینی ام از زبان کسی حرف نمی زنم _ پای راستم را 2 روز بود قطع کرده بودند و دیگر من زجر نمی کشیدم در گرمای تیر ماه می نشستیم در مقابل خورشید خود من هر 10-15 ثانیه یک بار خودم را از سمت راست بدن به سمت چپ بدن می کشاندم. دو بار پوست انداختم.
در آن زندان دو دست من را و یک پای مرا بستند و به حلقه یک پنکه سقفی کشیدند من در کتابم در پایی که جا ماند در این فصل از برخی موارد گذشتم و نگفتم.
با اولین کابلی که به پای قطع شده من زدند بخیه های پای من کنده شد. مرا پایین آوردند و به من گفتند امروز راست بگو من روزهای قبل دروغ زیاد به خورد عراقی ها داده بودم چون تنها نیروی اطلاعات عملیات بودم که در جزایر مجنون اسیر شده بودم.
من می خواهم یک کلید به شما بدهم، در این بیانم. یک سوال از من پرسید گفت: اگر گفتی چه موجوداتی هستند که بهتر بود خداوند آن ها را خلق نمی کرد من میگویم تو را پیش دوستانتان برگردانند آن 20 روز خیلی در آن سلول ها به من سخت گذشت که مرا نگه داشتند. من وقتی با عصا راه می رفتم در آن سلول چون عصا هایم انتهایش پلاستیک نداشت صدای عصای من باعث می شد بگویند در آن سلول یک متر در یک و نیم متر راه نرو . دو تا آستین دشداشه عربی ام را بریدیم به ته عصایم بستم که موقع راه رفتن در آن سلول صدایش عراقی ها را اذیت نکند.
قبله را به من نشان نمی دادند من هر وعده رو به 4 طرف سلول نماز می خواندم.
گفتم: من نمی دانم هر موجودی را که خدا خلق کرده است حتما یک سرّ و حکمتی داشته است که خدا خلقش کرده است.
گفت: مجوز 3 موجود هستند که بهتر بود خدا آنان را خلق نمی کردند: ایرانی ها، پشه ها و یهود. اینان مزاحمان طبیعت اند.
می خواهید قدر این بچه ها را بدانید؟ قدر شهدا را بدانید؟ این منش و این نگاه یادتان باشد که کسی که سال ها در آن زندان ها بود به شما گفت. این نگاه آنها بود.
نگاهی که مصداقش ماهر عبد الرشید بود. گفتند: ماهر عبد الرشید شما چرا سمومی را تحت مواد اولیه عرضی وارد خاک عراق می کنید و آن ها را به گلوله های شیمیایی تبدیل می کنید و روی سر رزمندگان ایرانی فرو می ریزید؟ او در جواب گفت: ما برای هر حشره ای حشره کش مخصوص داریم ایرانی هال هم حشره ای بیش نیستند. این نگاه آنان است. بچه های ما کمر این آدم ها را شکستند این شعار نیست. با همین مکتب دفاعی.
این بچه ها یک سری ویژگی هایی داشتند. این طور نبود که سپر انسانی گوشتی عملیات ها را به پیش ببرد. برای عملیات هایی مثل کربلای 5 که در کمترین زمان ممکن با عملیات کربلای 4 شکل گرفت ساعت هایی فرماندهان می نشستند تدبر و فکر می کردند که امروز در کربلای 5 در این نقطه عملیات کنند. این فرماندهان و این بچه ها اهل تدبیر بودند. این بچه ها آینده نگر بودند.
وقتی که شهید بهروز مرادی دانشجوی هنر دانشگاه تهران در خرمشهر به یک دیوار نوشته می رسد " ما آمده ایم تا بمانیم" دو تا بسیجی را صدا می زند به آن ها می گوید شما دو نفر فقط کارتان این است که کنار این دیوار نوشته بایستید و مبادا کسی بیاید و این دیوار نوشته را با رنگ فشاری از بین ببرد.
چقدر بهروز مرادی آینده را خوب می بیند که این سند تاریخی باید بماند. همان کسی که می گوید در ورودی خرمشهر بنویسید خرمشهرجمعیت 36 میلیون.
ویژگی های این مکتب دفاعی این بچه هایی بودند که آینده را خوب می دیدند.
یکی از ویژگی های شاخص این بچه ها که جنگ را جلو برد عشق به اهل بیت(ع) و ولایت بود در عمل ولایت پذیری و عشق به اهل بیت(ع) بود.
در ادامه این مراسم؛ سید حمیدرضا برقعی به شعر خوانی پرداختند که در ادامه آورده ایم.
شنیده میشود از آسمان صدایی که
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که
نبود هیچ کسی جز خدا،خدایی که
نوشت نام تو را، نام آشنایی که
پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل قصیدهی نابی که در ازل گفته است
نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد
پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر میداشت
چرا که روی زمین واژهی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف این چنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست
خدا فراتر از این واژهها کشیده تو را
گمان کنم که تو را، اصلاً آفریده تو را
که گرد چادر تو آسمان طواف کند
و زیر سایهی آن کعبه اعتکاف کند
ملک ببیند و آنگاه اعتراف کند
که این شکوه جهان را پر از عفاف کند
کتاب زندگیات را مرور باید کرد
مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد
در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهاکمالتکاثر بود
درون خانهی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابیطالب از خدا پر بود
بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانهی مولا به پایت افتاده است
به حکم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد، تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشک علی ساختی، به جان علی
از آسمان نگاهت ستاره میخواهم
اگر اجازه دهی با اشاره میخواهم
به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
کنار شعر دو رکعت، نشسته بنویسم
شکسته آمدهام تا شکسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم
به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری کن و این بار هم اجازه بده
به افتخار بگوییم از تبار توایم
هنوز هم که هنوز است بیقرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
کنار حضرت معصومه(س) در کنار توایم
فضای سینه پر از عشق بیکرانهی توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانهی توست
در ادامه این مراسم؛ حاج سید مهدی میر داماد به مرثیه سرایی پرداختند که در ادامه آورده ایم.