3 جایی که باید «خودنمایی» کنیم/ ماجرای قارون برای بی‌آبرو کردن موسی(ع)

کد خبر: 66517
در اسلام به طور کلی و بسیار زیاد، انسان از خودنمایی میزان و ویژگی‌هایش نهی شده است. اما در سه مورد، اسلام به انسان امر به خودنماییِ میزان کرده است. یعنی در این سه مورد انسان باید خود و ویژگی‌ها و میزان‌هایش را نمایان کند.

وارث: جلسات تفسیر قرآن کریم حوزه علمیه حضرت ابوطالب(ع) با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین عباس اخوان یک روز در هفته بعد از نماز مغرب و عشا در محل حوزه علمیه (مسجد منیریه) برگزار می‌شود.

آنچه در ادامه می‌خوانیم بخشی از تازه‌ترین سخنان حجت‌الاسلام اخوان در تفسیر سوره مبارکه «الرحمن» است:

3 جایی که باید «خودنمایی» کنیم/ ماجرای قارون برای بی‌آبرو کردن موسی(ع)

 

«وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ، أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ، وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ»؛

و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت، تا مبادا از اندازه درگذرید، و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید.

بر اساس آیات سوره مبارکه «الرحمن» اگر هر کسی در جای خودش، در محل، شأن و جایگاه خودش باشد، این مطلوب و خوب است. هر کسی باید میزان و جایگاه خود را بشناسد.

یکی از مصادیق شناخت میزان

رسول اکرم(ص) در حدیثی می‌فرمایند: «اَلجارُ ثُمَّ الدّارُ» یعنی اینکه انسان اگر می‌خواهد خانه‌ای را در محله‌ای بخرد و یا به آنجا نقل مکان کند، باید ابتدا تحقیق کند و ببیند که همسایگان خانه‌اش در آن محل، چگونه همسایه‌هایی هستند. ویژگی‌های آن همسایه‌ها و آن محله چیست. به بیان دیگر باید میزان خود و محل زندگی خود را بداند و آن میزان را رعایت نماید و خانه‌ خود را در محله‌ای که متناسب با میزانش است، قرار دهد.

 در اسلام به طور کلی و بسیار زیاد، انسان از خودنمایی میزان و ویژگی‌هایش نهی شده است. اما در سه مورد، اسلام به انسان امر به خودنماییِ میزان کرده است. یعنی در این سه مورد انسان باید خود و ویژگی‌ها و میزان‌هایش را نمایان سازد:

اولین مورد، در محضر قاضی است؛ آدمی وقتی که مورد اتهام قرار گرفت، باید خود را به خوبی و به کمال معرفی کند که چه کاره است و چه کارهای خیری انجام داده است و ویژگی‌هایش چیست. این کار برای این است که قاضی بفهمد که این شخص با این سابقه و کارهای خیری که انجام داده است، این اتهام، مثلاً دزدی یا زنا، به او وارد نیست.

مورد دوم در کسب علم و کلاس درس است؛ انسان در درس و کلاسی که شرکت می‌کند، باید خودش را به استاد بنمایاند تا استاد بفهمد که شاگردش چه کسی است و چه میزانی دارد، سطح علمی‌اش چیست و ویژگی‌هایش کدام است.

آخرین مورد، در زمان خواستگاری است؛ خب، وفتی به خواستگاری می‌رویم، کسی ما را نمی‌شناسد تا دخترش، که امانت مهم و گرانقدری است، را به ما بدهد. از همین رو، می‌بایست ما خودمان را به آن خانواده و دختر مورد نظرمان بشناسانیم تا از میزان و خصوصیات و نقاط قوت و ضعف ما با خبر شوند و بتوانند اطمینان کرده و این امانت را به ما بسپارند.

«وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ»؛ خداوند متعال زمین را برای بندگانی قرار داد که این‌ها می‌خواهند از قوه به فعل برسند. اصولا زمین برای این وضع و گسترانده شده تا از استعدادهای آدمی از قوه به فعلیت و ظهور و بروز برسند. در واقع خداوند متعال انسان را در عالم سِفلی قرار داد که در آن طَیران کند و بالا بیاید و اوج بگیرد و شکوفا بشود.

نقطه اوج و حضیض آدمی در داستان موسی(ع) و قارون، بیان شده است؛ حضرت موسى(ع) در راه ابلاغ رسالت بسیار رنج کشید و به انواع اذیت و آزار از فرعون و بلعم باعورا و دیگران مبتلا بود؛ تا جایى که قارون پسرعموى موسى(ع) نیز از این قاعده آزار رساندن به این پیامبر بزرگ خدا، مستثنى نبود.

قارون ثروت زیادى داشت؛ به اندازه‌اى که چندین جوان نیرومند، کلیدهاى خزانه او را حمل و نقل مى‌کردند! اما متأسفانه او از خان‌هاى گردن‌کلفتى بود که به زیر‌دستانش ظلم مى‌کرد. موسى(ع) مطابق فرمان خدا، از او مطالبه زکات مى‌کند، اما او مى‌گوید: من هم با تورات آگاهى دارم و کمتر از تو ـ موسى ـ نیستم، پس چرا باید زکات مالم را به تو بپردازم؟!

سرانجام غرور قارون باعث شد که تصمیم خطرناکى بگیرد. تصمیمش این بود که: به یک زن فاحشه که خوش‌سیما و خوش‌قامت و فریبا بود، گفت: صد‌هزار درهم به تو مى‌دهم که فردا هنگامى که موسى براى بنى‌اسرائیل سخنرانى مى‌کند، در ملأ‌عام بگویى موسى با من زنا کرده است! ـ العیاذ بالله ـ

آن زن، این پیشنهاد ناجوانمردانه را پذیرفت. فرداى آن روز، بنى‌اسرائیل اجتماع کرده بودند. موسى تورات را به دست گرفته و از روى آن، مردم را موعظه مى‌کرد. قارون با زرق و برق همراه اطرافیان خود در آن اجتماع شرکت کرده بود. ناگهان آن زن برخاست، ولى وقتى سیماى ملکوتى حضرت موسی(ع) را دید، از تصمیم قبلى خود منصرف شد و با صداى بلند گفت:

اى موسى! بدان که قارون صد‌هزار درهم به من داد تا در ملأ‌عام به بنى‌اسرائیل بگویم تو مرا به سوى خود خوانده‌اى تا با من زنا کنى. تو هرگز مرا به سوى خویش دعوت نکرده‌اى، خداوند ساحت مقدس تو را از چنین آلودگى‌هایی منزه کرده است.

بنابراین، برای انسان، هم برای پایین رفتن و سقوط کردن و در جهت نزول، تا جایی که بخواهد و ادامه بدهد، مراتب هست. یعنی آدمی تا هر اندازه که در دَرکات پیش برود، می‌تواند به این کار ادامه بدهد و حد نهایتی وجود ندارد. همچنین برای بالا رفتن و در جنبه صعود و ترقی نیز هر چه که بخواهد بالا برود و پرواز کند، جا هست و می‌تواند اوج بگیرد.