ماجرای نامهای که امام جواد(ع) به فرماندار سیستان نوشت
مأمون عباسی روزی از یک معبری عبور میکرد، کودکانی در کوچه مشغول بازی بودند که امام جواد (ع) نیز در آن روزگار در سنین کودکی بود. همه کودکان ترسیده و پا به فرار گذاشتند و فقط یکی از آنها سرجای خود ایستاد و آن شخص امام جواد(ع) بود.
وارث: حجتالاسلام مهدی رستمنژاد معاون آموزش حوزههای علمیه خواهران به مناسبت فرا رسیدن دهم رجب و ولادت با سعادت امام محمد تقی (ع) یادداشت شفاهی را در اختیار خبرگزاری گذاشته است که در ادامه میخوانید:
امام نهم شیعیان امام جواد (ع) همانطور که از اسم مبارک ایشان پیداست، معروفترین لقب حضرت، جواد است؛ جواد یکی از نامهای بسیار زیبای پروردگار متعال است و در دعاها و روایات و در ارتباط با خداوند متعال، کلمه« جواد» زیاد به کار رفته است؛ مانند انت الجواد، یا جواد لایبخل و همینطور اسم «جواد کریم» درباره خداوند متعال فراوان وجود دارد.
این به معنای آن است که امام جواد (ع) آن جود، بخشش و احسان خداوند را نشان میدهد ، و وجود خداوند در وجود امام جواد تبلور و تجسم یافته است. همچنین در زندگی حضرت جواد (ع) موارد بسیار زیادی را از جود و احسان حضرت شاهد هستیم.
با اینکه زندگی امام جواد (ع) طولانی نبوده است و با 25 سال سن جوانترین امام در میان ائمه اطهار (ع) است اما در عین حال آنقدر این سجیه اخلاقی از حضرت مشاهده شده که ایشان ملقب به جواد شده بود و معروف بود که از بین خاص و عام، انسان بخشنده، اهل جود و کرم؛ و محرومان و درماندگان، فراوان به حضرت جواد (ع) مراجعه میکردند.
لطف حضرت جواد (ع) نسبت به اطرافیان خویش از نزدیکترینها تا دورترین افراد حتی غریبهها و افرادی که هیچ شناختی که به حسب ظاهر، امام نسبت به آنها نداشت، بسیار بود.
مردی از اهالی سیستان در سفری برخوردی با امام جواد (ع) داشت و خاطرهای را از اولین سال خدمت معتسم نقل میکند که با امام جواد (ع) همسفر بوده است و میگوید روزی که با امام بر سر یک سفره غذا میخوردیم به حضرت عرض کردم: فرماندار شهر ما یکی از دوستان شما است. مأمورین او برای من مالیاتی نوشتهاند که نمیتوانم این مالیات را پرداخت کنم، شما یک لطفی کنید و نامهای را در این خصوص بنویسید.
حضرت امام جواد (ع) نامهای را برای فرمانداری که اهل سجستان (سیستان) بود نوشتند. حضرت فرمودند: اما بعد حامل این نامه نکتهای را یادآور شد که تو به آئین پسندیدهای گرایش داری، مطمئناً تو در مقابل عمل نیک، پاداش نیک خواهی گرفت. به برادرت احسان کن و بدان خداوند از ریزترین اعمال و رفتارت در فردای قیامت سوال خواهد کرد.
قصه «به برادرت احسان کن» خیلی جالب است. آن مرد میگوید من از سفر بازگشتم، فرماندار سیستان که همان سجستان در زبان عربی است وقتی که با خبر شد من حامل چنین نامهای از امام جواد (ع) هستم دو فرسخ مانده بود به شهر ایشان به استقبال نامه امام جواد آمد چرا که از قبل به او خبر داده بودند که امام جواد (ع) چنین نامهای برایت نوشته است لذا فرماندار نه تنها بسیاری از دارایی و مالیات را حذف کرد بلکه همه حرفش این بود که امام جواد (ع) تو را به عنوان برادر من خطاب کرده است بنابراین احسان و نیکوکاری و جود حضرت به انواع مختلف وجود داشت و حضرت به دنبال این بود که راهگشا باشد.
ویژگی دیگر امام جواد (ع) شجاعت در گفتار بود؛ از سجایای اخلاقی و فضیلتهای رفتاری این است که انسان بتواند حرف خود را در جایی که نیاز است بزند و شجاعت گفتار داشته باشد به ویژه اگر حقی را دارا باشد.
مأمون عباسی روزی از یک معبری عبور میکرد، کودکانی در کوچه مشغول بازی بودند که امام جواد (ع) نیز در آن روزگار در سنین کودکی بود. وقتی کودکان متوجه آمدن موکب سلطنتی مأمون شدند ترسیده و پا به فرار گذاشتند اما فقط یکی از آن کودکان بود که سرجای خود ایستاد و آن شخص امام جواد (ع) بود.
مأمون جلو آمد و از ایشان سوال کرد: تو چرا همانند سایر کودکان فرار نکردی و از سر راه ما کنار نرفتی؟!
مأمون در آن زمان امام جواد (ع) را نمیشناخت. حضرت جواد (ع)پاسخ داد: من که گناهی مرتکب نشدم تا به خاطر ترس از آن فرار کنم، راه تو را هم که نبستهام. وقتی که مأمون این منطق بسیار قوی و صراحت لهجه را از یک کودک شنید تعجب کرد و گفت از کدام خاندان هستی؟ امام جواد (ع) نسب خود را تا امیرالمؤمنین (ع) معرفی کرد و مأمون آنجا بود که تعجب کرد و گفت: از یک چنین خاندانی همین انتظار است.
با اینکه حاکمان خیلی دوست نداشتند که از اهل بیت (ع) تعریف کنند اما گاهی ناچار میشدند برخلاف خواسته خویش اندکی به خود زحمت داده و لب به تمجید و تحسین اهلبیت علیهم السلام بپردازند.
نکته دیگر اینکه ائمه اطهار (ع) همگی در برابر مصائب و شدائد روزگار، شکیبا و بردبار و پرتحمل بودهاند. همچنین سنگ صبور دیگران در مصائب و گرفتاریها بودند و خودشان خیلی پابرجا و محکم بوده و در برابر ناملایمات روزگار ایستادگی میکردند.
امام جواد (ع) در سنین کودکی که حدوداً 5 سال داشتند پدر بزرگوارشان امام رضا (ع) از ایشان جدا میشوند و حضرت از سنین کودکی پدر را بالا سر خود نداشت. بعد از حدود 2-3 سال رحلت عمه بزرگوار ایشان و سپس پدرشان به شهادت میرسد. در واقع بعد از شهادت موسیبن جعفر (ع) و فرزندان امام رضا (ع) ، اهل بیت علیهمالسلام دیگر در مدینه مستقر نبودند؛ امام رضا (ع) به طوس آمده، محل شهادت امام جواد در بغداد و سایر ائمه نیز در سامرا بودهاند و همگی از موطن خویش به زور و به اجبار طاغوت بیرون رانده شدهاند و مسائل اجتماعی و اقتصادی و اختناقی که در این خروج از وطن برای آنها به وجود آمد همه اینها نیازمند صبر و تحمل بسیاری بود که امام جواد (ع) با تمام توان صبوری و بردباری کرد.
در زندگی مردان بزرگ، همیشه مشکلاتی وجود دارد به ویژه اهل بیت (ع) که دشمنان سخت و سنگینی داشتهاند و صبر و تحمل در توصیههای امام جواد (ع) و رفتار عملی ایشان دیده میشود که میتواند برای همه ما درس خوبی باشد.
انتهای پیام/