مجموعه اشعار آئینی ویژه شهادت حضرت زینب سلام الله علیها
وارث: ای قبله گاه حور و ملک گاهواره اتمیجنبد آسمان و زمین با اشاره اتای درّ آبدار یدالله تا ابدبرپاست در دیار نجف یادواره اتاین بیت را به فاطمه تقدیم میکنمبانو مبارک است نزول دوباره اتزینب تو کیستی که به دیوان شاعرانپیدا نمیشود مثل و استعاره اتخاتون کنیزهای شما برگزیده اندشد همسر خلیل خداوند ساره اتحق میدهم اگر که بیفتد کلاه عرشبا زل زدن به شان رفیع مناره اتدریای بیکران بخدا چشم آفتابیک بار هم ندیده به خوابش کناره اتدین خطبهای برای بقا خواست، باز نیستدر کار خیر حاجت هیچ استخاره اتمیلاد حسنی به مدینه خبرِ سوختنش را نبَریدآه در سایه بیایید تنش را نبریدپیشِ او نامِ حسین و حسنش را نبریداز روی سینهیِ او پیرهنش را نبریدبگذارید که راحت بدهد جان زینبهرچه کردند نسوزد دَمِ آخر که نشدیا کمی کم بشود گریهیِ خواهر که نشدیا به عباس نگوید غمِ معجر که نشدیا نخواند نَفَسی روضهیِ حنجر که نشدچه پریشان شده امروز ، پریشان زینببی نَفس مانده و بالایِ سرش نیست کسیرو به قبله شده و دور و برش نیست کسیتا بگیرند زیرِ بال و پَرش نیست کسییا بگیرند خبر از جگرش نیست کسیزیرِ لب داشت حسینیم سَنَ قوربان زینبیادش اُفتاد خودش دید پرش را بُردنددیر آمد سرِ گودال سرش را بُردندبا سرِ نیزهیِ سرخی پسرش را بُردندزودتر از زن و بچه خبرش را بُردندمیدَودَ در وسطِ خیمهی سوزان زینبیک طرف داشت سنان باز سنان را میزدیک طرف حرمله هم پیر و جوان را میزدهمهی قافله را دخترکان را میزدجای شلاق به تن چوبِ کمان را میزدتک و تنها شده با جمعِ یتیمان زینبچه کند ، مادری از طفل نشان میخوادکودکِ بی رَمَقی تکهیِ نان میخواهددختری آمده از عمه توان میخواهد راه رفتن به رویِ آبله جان میخواهدمیرود تا برسد گوشهی ویران زینب...حسن لطفیبه وقت خطبه خوانی مثل حیدر می شود زینببه هفده معجزه بر نی پیمبر می شود زینبمن از نامش که زینت برعلی گشته ست فهمیدمزمانی زینت الله اکبر می شود زینبزمین باید بگردد تا ابد دور چنین بیتیکه درآن مادرش زهرا و دختر می شود زینبسه تا آیه سه دفعه مادری پیش سه تا حجتبه علم جَفْر، اینجا شرح کوثر می شود زینبحباب دور مصباح الهدی چون می شود عباسبه کشتی نجاتِ خلق، لنگر می شود زینبخودش یک لشکر است از کربلا تا شام،در وقتش؛دل آور، جنگ آور، آب آور می شود زینببه این نکته توجه کن اگر که در وفاداری؛برادر می شود عباس، خواهر می شود زینبپس از حیدر اگر بابا، پس از زهرا اگر مادرپس از عباس هم قطعا برادر می شود زینبهمانگونه که از اول به یادش مانده از کوچهدم آخر میان خیمه مادر می شود زینبدوتا روح است دریک جسم وقت بوسه از حنجرکه یک آن فاطمه یک آن دیگر می شود زینبمهدی رحیمیتو کیستی نایبة الحیدریفاطمه را فاطمه ی دیگریدوازده امام معصوم راعمّه ای و دختری و خواهریتو در مقام صبر و حلم و رضاخدا گواه است که پیغمبریتو زینبی زینت اُمّ و ابیتو افتخار پدر و مادریتو در چهل صحنه ی ایثار و صبربا پسر فاطمه همسنگریتو میوه ی درخت شرم و حیاتو صدف عفاف را گوهریتو پا به پای مادرت فاطمهروز جزا شفیعه ی محشریتو در شجاعت و شهامت، حسینتو آسمان صبر را محوریتو باب زهرایی و باب الحسینتو بر حوائج خلایق دریتو روز تنهایی خون خدانه یک نفر یار که یک لشکریتو از منای سرخ کرب و بلاحسین را بهین پیام آوریتو دختر فاطمه یا فاطمهتو کوثرِ کوثر، یا کوثریتو یک زنی یک زن مرد آفرینتو یک حسینِ کربلا پروریغلامرضا سازگارحسین بود و تو بودی، تو خواهری کردیحسین فاطمه را گرم، یاوری کردیغریب تا که نمانَد حسین بی عباسبه جای خواهری آن جا، برادری کردیگذشتی از همه چیزت به پای عشق حسینچه خواهری تو برادر، که مادری کردی!تو خواهریّ و برادر، تو مادریّ و پدرتو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردیپس از حسین، چه بر تو گذشت وارث درد!به خون نشستی و در خون، شناوری کردیپس از حسین، تو بودی که شرح عصمت راکه روز واقعه، را یاد آوری کردیبه روی نیزه، سر آفتاب را دیدیولی شکست نخوردیّ و سروری کردیحسینِ دیگری آن جا پس از حسین شکُفتتو با حسین پس از او، برابری کردیچه زخم ها که نزَد خطبه ات به خفّاشان!زبان گشودی و روشن، سخنوری کردیزبان نبود، خودِ ذوالفقارِ مولا بودسخن درست بگویم، تو حیدری کردیتویی مفسّر آن رستخیز ناگاهانیگانه قاصد امّت پیمبری کردیبَدَل به آینه شد، خاک کربلا با توتو کیمیاگری و کیمیاگری کردیحسین بود و تو بودی، تو خواهری کردیحسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردیمرتضی امیری اسفندقهکوکب دردانه عصمت نگین اش زینب استآیۀ ایاک نعبد ، نستعین اش زینب استرتبۀ ممسوسۀ فی ذات در تسخیر اوستجلوه مستغرق رب، دستچین اش زینب استکم ندارد چیزی از مادر بزرگش پس بگوکربلا تا شام ، ام المومنین اش زینب استواقعا زن نیست این ، پروردگار مردهاستانقلاب کربلا مرد آفرین اش زینب استخیمه های کربلا ام البنات اش زینب استکشته های نینوا ام البنین اش زینب استفاطمه زینب حسن زینب بیمبر زینب استحیدر كرار لحن آتشین اش زینب استمستجیر بیرق عباس گرچه شد حسینپرچم صاحب لوا حبل المتین اش زینب استآنكه بین ازدحام چشم های خیره سررو گرفت از دشمنان با آستینش زینب استگرچه در بزم عبیدالله او پایین نشستصبح محشر بانوی بالانشین اش زینب استمحمدجواد پرچمیبیا ای دل به درد شیعه درمان می کند زینبحسینش داده دم معجز نمایان می کند زینباگر با نیت فیض آمدی طوبا به اقبالتتو را بر سفره عباس مهمان می کند زینبمن از قطره کمم اما به دریا ناز خواهم کردکه مور بی بضاعت را سلیمان می کند زینبپیام زینبیه این بُود بعد از صد و ده قرنیزیدی مسلکان را خانه ویران می کند زینبمعین عترت است این محیی آیات عاشوراچو زهرا مادرش تبلیغ قرآن می کند زینبهراس افتاده بر قلب یهود از قهر حزب اللهکه یاری بر کفن پوشان لبنان می کند زینبالا سرباز عاشورا بگو لبیک یازینباگر مشکل به کارت هست آسان می کند زینبولی الله کلامی زنجانیمادرت آسمان خوبی هاپدرت از اهالی بالاای که شاگرد اشک تو آدمای هوادار عشق تو حوّاگوشه ای از نجابتت مریمشمّه ای از عروج تو عیسیمتحیّر ز صبر تو ایوبمتوسل به طور تو موسیهمه شاگرد مکتبت هستنداز مسیحی گرفته تا بوداپرچم کربلا به شانه ی توستای علمدار عصر عاشورافتنه ها را تو بر ملا کردیکربلا را تو کربلا کردیروح مضمون ناب یعنی تورمز پاکی آب یعنی تووامدار تلألؤ ات خورشیدحضرت آفتاب یعنی توملأت کلّ شی یا زینب!همه با این حساب یعنی توصاحب رأیت القیام حسینواژه ی انقلاب یعنی تومنجی تنگنای آخرتیپس حساب و کتاب یعنی توغیر محرم کسی ندیده تو راجلوه ی در حجاب یعنی توجنس نوری عقیله ی عشقیتو بزرگ قبیله ی عشقیحسین رستمیدلش دریای صدها کهکشان صبرغمش طوفان صدها آسمان ابردو چشم از گریه همچون ابر خستهز دست صبرِ زینب، صبر خستهصدایش رنگ و بویی آشنا داشتطنینِ موج آیات خدا داشتزبانش ذوالفقاری صیقلی بودصدا، آیینه ی صوت علی بودچه گوشی می کند باور شنیدن؟خروشی این چنین مردانه از زنبه این پرسش نخواهد داد پاسخمگر اندیشه ی اهل تناسخ :حلول روح او، در جسم زینبعلی دیگری با اسم زینبزنی عاشق، زنی اینگونه عاشقزنی، پیغمبرِقرآن ناطقزنی، خون خدایی را پیمبرزن و پیغمبری ؟ الله اکبر !قیصر امین پورالسلام ای ملیکه ی دنیاالسلام ای شفیعه ی عقبیالسلام ای زلال تر از اشکالسلام ای مطهر والانوه ی دختری پیغمبرنور چشمان سید بطحامثل آیینه ی تمام نماروی تو شد خدیجه در زهراخوش به حال علی که گردیدهنام پاک تو زینت باباصد هزاران فرشته می خواهدتا کشد ناز دختر مولابال جبریل بالش سر توسایه بان تو قامت طوبیدور گهواره ات چه می بینملشگری صف کشیده از حوراهمه در نوبت اند تا گیرندبوسه از زیر خاک پای شماقدری آهسته وحی نازل شدبر وجود مقدس طاهاکلیات کلام حق گرددبی کم و بیش این چنین معناقاسم نعمتیزینب اگر نبود امامت تمام بود شکر خدا که سایه او مستدام بودبعد از حسین پایه گذار قیام بود او خشم ذوالفقار علی در نیام بوددر انقلاب ماریه صاحب سهام بود اخت الحسین و واجبه الاحترام بوداعجاز کار اغلب اوقات زینب است تسخیر شام و کوفه فتوحات زینب است قرآن و روضه جزو مهمات زینب استبانوی ما برای خودش یک امام بودناموس حق عقیله عفیفه مکرمه طبق حدیث عالمه بی معلمهارواح و جن و انس و ملک خادمش همه روحش شبیه شیشه ای از نور قائمهاما برای دیدن اولاد فاطمه در کوچه های شام چرا ازدحام بوددر خیمه گاه شور و نشور قیامت است معجر به باد و هنگام غارت استاو نور مطلق است به معجر چه حاجت است او را اسیر سلسله خواندن جسارت استزینب به بند عشق و اسیر ولایت است سر را به چوب ناقه زدن یک پیام بودبی بیِ شام و کوفه و خاتون کربلا سرگشته حوالی هامون کربلاای امتداد سرخی گلگون کربلا ای شاه بیت آنهمه مضمون کربلامثل همیشه وصف تو یک فکر خام بودمحسن عرب خالقی کعبه بی نام و نشان می ماند اگر زینب نبودبی امان دارالامان می ماند اگر زینب نبودگرچه دادند انبیا هر یک نشان از کربلاکربلا هم بی نشان می ماند اگر زینب نبودمکتب سرخ تشیع کز غدیر آغاز شدتا ابد بی پاسبان می ماند اگر زینب نبودمکتب قرآن که از خون شهیدان جان گرفتبی تحرّک هم چنان می ماند اگر زینب نبودمجری احکام قرآن او بُوَد با صبر خویشدین حق بی حکمران می ماند اگر زینب نبودکرد اسلام حسینی از یزیدی را جداحق و باطل توأمان می ماند اگر زینب نبوددر شناسای مسیر حق و باطل فکرهابی گمان اندر گمان می ماند اگر زینب نبودشد گلستان کربلا از لاله های احمدیوین گلستان در خزان می ماند اگر زینب نبودشعله عالم فروز نهضت سرخ حسینزیر خاکستر نهان می ماند اگر زینب نبودناله مظلومی لب تشنگان دشت خوندر گلو گاه زمان می ماند اگر زینب نبودفارسان صحنه هیهات منّا الذّله راداغ ناکامی به جان می ماند اگر زینب نبودای «مؤید» هر چه هست از زینب و ایثار اوستجان هستی ناتوان می ماند اگر زینب نبودسید رضا مؤیدبه نام آنکه به ما داد، درس ایمان راهمان که زندگی اش زنده کرد انسان راهمان که بر همگان درس عاشقی آموختز دست لیلی و مجنون گرفت میدان رابه نام نامی آن بانویی که با زحمتنشاند بر لب عالم دم حسین جان رااگر نبود، نبودیم نوکران حسینمیان سفره ی ما او گذاشت این نان راهمان کسی که همیشه حکایت صبرشصبور کرد دل مادر شهیدان رابه نام آن زن مرد آفرین کرببلاهمان که از دل ما برد ترس طوفان راکجاست دشمن شیعه حریف می طلبیممرید حضرت زینب عقیله ی العربیمدوباره در دلم آشوب محشر کبراستچگونه من بنویسم ازآن که بی همتاستگرفته ام به روی دست کاسه ی چه کنمو مانده ام که بگویم خدیجه یا زهراست؟خدا کند که بفهمیم کیست این بانوشناخت هر که مقامش از اولیاء خداستنوشته اند که خیلی به مادرش رفتهنوشته اند که خیلی فدائی مولاستنوشته اند که یک عمر اهل نافله بودمراد و پیر تمام نماز شب خوان هاستنوشته اند از آن دم که چشم خود وا کرداسیر و عاشق و حیران سید الشهداستنوشته اند کرامات کوثری داردببین مقام علی را چه دختری داردرسیده شیعه به اینجا به همت زینبزمین حسینیه شد با عنایت زینبچه با شکوه سپاهی چه لشکری داردحسینیان جهانند امت زینببزرگ و کوچک عالم ، محرمِ هر سالشوند راهی روضه به دعوت زینبهزار طایفه در روز اربعین جا شدمیان کرببلا با کرامت زینبهزار شکر خدا را که خانواده ی ماشدند نوکر دربار و رعیت زینببرای دیدن آن جمعه ی فرج بایدقسم دهیم خدا را به حرمت زینباگر نبود کسی سینه زن نبود الاندلی اسیر حسین و حسن نبود الانقسم به حرمت چادر سیاهتان بانومن آمدم بشوم سر به راهتان بانوبَدَم درست ولی افتخار من این استگذشت زندگی ام در پناهتان بانوبده اجازه ای امشب دل مرا خوش کنکه خدمتی بکنم در سپاهتان بانوخدا کند که مرا بعد مرگ بشناسندبه نام کارگر خیمه گاهتان بانوخدا کند برسد عقل من به تفسیرِقیام کرببلا از نگاهتان بانوغلام کوچک و پستم بیا بزرگم کنقسم به جان حسینت رسول ترکم کنتویی که قبله ی اولاد مرتضی بودیتویی که فاطمه شهر کربلا بودیحرام بود نگاهِ به سایه ات حتیتو یادگاری پیغمبر خدا بودیتویی که نام شریفت همیشه حرمت داشتبه روی ناقه ی عریان بگو چرا بودیتویی که بود همیشه حسین همراهتچه شد که همسفر شمر بی حیا بودیکسی که خواند تو را خارجی نبود اصلادر آن زمان که به آغوش مصطفی بودیبه احترام تو باید فرشته گل می ریختمیان شام چه شد زیر سنگ ها بودیشکست حرمت بال و پرت زبانم لالچه آمده به سر معجرت زبانم لالمحمدحسین رحیمیانغالباً آن گذری كه خطرش بیشتر استمی شود قسمت آن كه جگرش بیشتر استقیمت عبد به افتادن در سجاده ستسنگ فرش حرم دوست زرش بیشتر استخانه ای هست در اینجا كه كریم اند همهسرِ این كوچه اگر رهگذرش بیشتر استدل ما سوخت در این راه ولی ارزش داشتهركه اینگونه نباشد ضررش بیشتر استبی سبب نیست كه آواره ی هر دشت شدیمهر كه عاشق شود اصلاً سفرش بیشتر استهرگدایی برسد لطف كه دارد، امابه گدایان برادر نظرش بیشتر استهمه گفتند خدیجه ست ولی ما دیدیمدر جمالش كه جلال پدرش بیشتر استوسعت روح بدن را به فنا میگیردغیر زینب چه كسی دردسرش بیشتر است***قصد كرده است خدا جلوه ی دیگر بكشدسوره یِ مریمی از سوره یِ كوثر بكشدبگذارید همین جا به قدش سجده كنمنگذارید دگر كار به محشر بكشددختر این است اگر، فاطمه پس حق دارداز خداوند فقط مِنَّت دختر بكشدمادر دَهر نزائید و نخواهد زائیدآنكه را از سر این آینه معجر بكشدبالِ جبریل به این قُبه تمایل داردتا دمشق هست چرا جای دگر پر بكشد؟!زینب آنقَدر بزرگ است كه آماده شده استیكسره جام بلای همه را سر بكشدقبل از اینی كه خودش جلوه كند آماده ستعالمی را به تماشایِ برادر بكشدعلی اکبر لطیفیانکیست زینب مطلع دیوان عشقسنبل آزادۀ بستان عشقکیست زینب اُمّ أب را جانشین تربیت گردیده در دامان عشقکیست زینب دختر شیر خدا شیر غم نوشیده از پستان عشقکیست زینب اسوۀ شرم و حیا قهرمان صبر در میدان عشقکیست زینب در کمان دین حقتیر چشم منکر قرآن عشقکیست زینب آن که در نطق و بیان هست استاد دبیرستان عشقکیست زینب عقل را اوج کمال عقل او را در خط فرمان عشقکیست زینب در شهامت بی نظیر آن که او را داده حق عنوان عشقکیست زینب آن که با مهر حسینکرده بر پا در جهان طوفان عشقکیست زینب خون حق را خون بها جان به کف در خدمت جانان عشقکیست زینب کلُّ ارض کربلا مست از پیمانۀ پیمان عشقکیست زینب زینت دامان اب جسم عشاق جهان را جان عشقژولیده نیشابوریدر گیر و دار قافیه ماندن درست نیستتنها غزل نوشتن و خواندن درست نیستباید که عاشقانه بلا را به جان خریدپای غمِ نگار نماندن درست نیستدر کوی عشق صحبت دلدادگی خوش استحرف دگر میانه کشاندن درست نیستاز دل حرم بساز و بگو یا علی سلامدر سینه غیرِ یار نشاندن درست نیستحالا در این حرم نظری کن ببین که کیستدل خانه ی محبت محبوبه ی علی ستگفتم علی دوباره لبم باده خوار شدگفتم علی درون دلم انفجار شدگفتم علی دلم به ثریا عروج کردبر شانه ی بُراق محبت سوار شدگفتم علی جواب شنیدم بلی بلیدل مستجیرِ مرحمتِ مستجار شدگفتم علی و سینه ی آشفته گُر گرفتبر شعله ی ولایتِ مولا دچار شدیا قاهر العدو و یا والی الولییا مظهر العجایب و یا مرتضی علیمحمود کریمیتازه فهمیدم دلم از خاک پای زینب استاشک های دیده ام از اشک های زینب استتازه فهمیدم دلم عصیان نمی گیرد چرااین دل شوریده ام مست ولای زینب استتازه فهمیدم که چشمانم چرا بی اشک نیستاز ازل آب و گلم غرق نوای زینب استتازه فهمیدم که فریادم ز امداد کجاستنعره های جانم از جنس صدای زینب است«انتمُ المنصور» می دانید ای عشّاق کیست؟این شما هستید، یاریتان برای زینب استنسل عاشورا به صُلب کیست؟ در صلب شماستضامن نسل شما سوز دعای زینب استای برادرهای پیغمبر به دل هاتان سلامسینه ی گرم شما مهد عزای زینب استصورت زخم شما هم چون اسیران بلاستتا ابد عالم پر از درد و بلای زینب استخیمه ی پر شورتان از خیمه های کربلاستپرچم سرخ شما زیر لوای زینب استبا تمام معرفت می گویم اینک یا حسینعاقبت این جان ناقابل فدای زینب استکرده دل های شما را فاطمه امیدوارهر که خواهد کربلا حاجت روای زینب استمحمود ژولیدهخانه خراب عشقم و سربارِ زینبمدر به در مجالس سالار زینبماین نعره ها و عربده ها بی دلیل نیستیک گوشه از شلوغی بازار زینبمهر کس به بیرق و علمش چپ نگاه کرد!با خشم من طرف شده؛ مختار زینبمآتش بکش، به دار بزن، جا نمی زنمجانم فداش، میثم تمار زینبماز زخم های گوشه ی ابروی من نپرسمجروح داغ دلبر و بیمار زینبمشکر خدای عزوجل مکتبی شدممن از دعای خیر علی، زینبی شدمغم خاضعانه گوش به فرمان زینب استانگشت بر دهان شده، حیران زینب استایوب دل شکسته ی با آن همه مقامشاگرد درس صبر دبستان زینب استهرگز نگو که چادرش آتش گرفته است!این شعله های خیمه، گلستان زینب استاصلاً عجیب نیست شکست یزدیانوقتی حجاب، سنگر ایمان زینب استاو پس گرفت هستی خود را ز گرگ هاپیراهنی که مونس کنعان زینب استامروز اگر حسینی و پابند مذهبممدیون گریه های فراوان زینبم وحید قاسمی