حتما بخوانید/ داستان یک پیرمرد روستایی!
وارث: نوزدهم بهمن سالگرد درگذشت پدر حاج مهدی سلحشور است. آنچه در ادامه می خوانید بخشی از گفتگوی حاج مهدی سلحشور با مجله هیئات امروز است. وی پدر خود را اینگونه وصف می کند
پیرمرد ساده روستایی
بابام خیلی آدم عجیبی بود. من بعضی وقتها فکر میکنم که اگر خدا بابام را برای من حجت قرار بدهد، کارم زار است! یک پیرمرد روستایی بیسواد بود که در هفتاد و پنج سالگی به رحمت خدا رفت. خصوصیات بارز عجیبی داشت. خیلی عجیب بود. بعضی وقتها فکر میکنم اگر استاد داشت، به مقامات معنوی بالایی میرسید. چون همه توفیقاتی که شامل این افراد میشود، همّتشان است. همّت نقش کلیدی و سرنوشت ساز دارد. بابام آن همّت را داشت. مثلاً از زمانی که بچه بودم، هیچ وقت یادم نمیآید که اذان گفته باشند، بابام بخواهد تازه سجادهاش را پهن کند. سجادهاش همیشه نیم ساعت قبل از اذان پهن میشد، مینشست ذکر میگفت تا اذان بشود. شما چند نفر را دیدید این جوری باشند؟ اوتاد و آقایان اکثراً اینگونه هستند دیگر. نیم ساعت قبل از اذان سجادهاش پهن بود. همیشه یک ساعت قبل از اذان صبح، چراغ اتاقش روشن بود، همیشه، بدون استثناء.
یک وقتی به حاج فرج گفت که من جوانیهایم که در روستا بودم، معلوم نیست نماز و روزههایم را چگونه خواندهام، به دلم نمینشیند. از پانزده شانزده سالگی تا سی و دو سالگی... گفته بود این هفده هجده سال را وقتی من از دنیا رفتم، نمازش را بخوانید و روزهاش را بگیرید. حاج فرج گفته بود خدا ان شاء الله عمر صد ساله بدهد. هر وقت رفتید ما میخوانیم. اما حالا کو تا رفتن شما!؟ خودت الآن شروع کن: هر چقدر میتوانی خودت بخوان. خودت بخوانی یک چیز دیگر است. بابام شروع کرد به خواندن و گرفتنِ روزهها، هفده سال نماز را در یک سال تمام کرد؛ و شروع کرد رجب و شعبانها را روزه گرفتن. روزه رجب و شعبان را میچسباند به رمضان. هفت هشت سالی این جوری، سه ماه در سال گرفت تا روزه قضاهایش تمام شد. بعدش هم دیگر سنّت شد و ماند: تا موقع فوتش رجب، شعبان و رمضان را روزه میگرفت.
مسجدش ترک نمیشد. امکان نداشت مسجدش ترک شود. من یادم میآید به خاطر اینکه یکبار به نماز اول وقت دیر رسیده بود، نشست و گریه کرد. به شدت روی مال حلال حساس بود. به هیچ عنوان نمیگذاشت یک ریال از کسی در ذمهاش بماند. در عمرش سینما نرفت. در عمرش یکبار غذای بیرون را نخورد. یک پیرمرد ساده روستایی بود. نوزدهم بهمن ماهِ هشتاد و هفت به رحمت خدا رفت.