حجت الاسلام قرنی: عرفان آرامش و یقین قلبی می آورد نه برهان+گزارش تصویری
در ادامه متن سخنرانی حجت الاسلام حسین قرنی را می خوانید:
![حجت الاسلام قرنی حجت الاسلام قرنی](/files/fa/news/1396/3/13/353896_739.jpg)
ارکان حکمت متعالیه ملاصدرا
اینکه حکمت متعالیه صدرالمتاهلین فتح الفتوحی در میدان معارف ایجاد کرد آن بود که 4 رکن و 4 پایه ستونهای حکمت متعالیه است، اول رکن وجدان و حس و تجربه، دوم برهان که استدلال ها عقلانی است گاهی انسان حقایقی از هستی را که حتی حس در آن خطا می کند با برهان به آن می رسد و رکن سوم عرفان که آن مشاهداتی است که پای استدلالیان چو بین بود، پای چوبین سخت بی تمکین بود.
بحثی بود که می گفتند اربابان ذوق برهان را قبول نداشتند و این طعنه را به کار می بردند و می گویند حقایقی در هستی وجود دارد که دست استدلال و برهان نمی رسد لذا باید با ابزار دیگری به آن نائل شد، با سلوک نفسانی و روزه گرفتن و ... می توان به آن رسید. قرآن نفرموده: الا بالاستدلال تطمئن القلوب! بلکه می فرماید: می خواهی به یقین برسی وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ1؛ به تعبیر حضرت امام در کتاب "اربعین حدیث" برهان عقل را قانع می کند و عرفان قلب را، آن که آرامش دل و یقین می آورد عرفان است نه برهان.
عرفا می گویند: با سلوک، تهذیب نفس، زبان و چشم را پاییدن، شب زنده داری کردن، بر در خانه دل نشستن راه به اغیار بستن و ... دریچه ای به روی انسان گشوده می شود که پای استدلال به آن نمی رسد نه اینکه استدلال به درد نمی خورد! استدلال عقل را قانع می کند اما قلب را قانع نمی کند. مثال جسد میت را به یاد بیاورید، عقل قسم می خورد که جسد میت حرکت ندارد اما قلب باور ندارد.
آگاه شدن آیت الله قاضی از اسرار
آیت الله قاضی در نجف سروصدای زیادی در حوزه عرفان کرده بود و در نجف هم یک جو ضدعرفان حاکم شده بود. شخصی نقل می کند که برای ایراد گرفتن از مباحث ایشان به جلسه درس ایشان رفت و پشت ستونی نشست. آیت الله قاضی بعد از چند بار گفتن بسم الله الرحمن الرحیم سکوت اختیار کردند و فرمودند: بیچاره گرسنه است، تشنه است، در کویر تفتیده بیابان مانده است، حال به یک شبانی رسیده و شبان به او جامی داده و او را به آغل گوسفندان هدایت کرده: برو از شیر تازه گوسفندان بنوش تا گرسنگی و تشنگی ات آرام گیرد. او به جای اینکه جام را زیر گوسفند بگیرد سراغ سگ گله رفته و جام را زیر او گرفته! معطل نشو و برو. آیت الله فرید می گفت: والله بالله آقای قاضی مرا ندید و اینگونه سخن گفت.
برهان عقلی انسان را به اینجا نمی رساند، آیت الله فرید می گوید: پشت ستون دندان هایم به هم کلید شده بود که او چطور مرا ندید اما سرّ و اسرار مرا می خواند! با خودم حدیث نفس کردم که حالا که آمده ام چرا آمده ام گیر بدهم، با اخلاص و صدق استفاده کنم و حرفهایش را بشنوم. یک دفعه آیت الله قاضی فرمود: حالا شد! بسم الله الرحمن الرحیم؛ و ادامه سخنانشان را بیان کردند.
رسیدن به حقایقی که برهان به آنها نمی رسد!
حقایقی در اسرار هستی وجود دارد که برای رسیدن به ان نه حس و تجربه به کار می آید و نه با استدلالات عقلی بلکه با مراقبت به دست می آید: با ریاضت، روزه، سجاده، عبادت، کشیک نفس کشیدن، با هرزه خوری و هرزه چشمی نکردن و عبادت و تهجد به دست می آید و دریچه ای به سوی انسان گشوده می شود که دست استدلال به دست نمی آید لذا رکن سوم در حکمت متعالیه ملاصدرا عرفان وجود دارد و رکن چهارم آن قرآن است.
ملاصدرا می گوید: در استدلال خطا زیاد داریم، در حس و تجربه اشتباه زیاد است. نمونه اش این است که سراب را با آب اشتباه می گیرند. در سلوک عرفانی و ریاضت ها هم خیلی باید حواست جمع باشد. یکی از چیزهایی که به عرفان اسلامی ضربه می زند این است که هر کسی یک حلقه ی عرفانی تشکیل داده و مصیبت های زیادی به بار آورده.
تدلیس های شیطانی در مسیر سلوک
می گویند ما یک سری تصاویر می بینیم و صوت هایی می شنویم چرا اینطور می شود؟ ابلیس لباس عوض می کند و به شکل ها وصورت های مختلف در می آید، همه ی این وحی ها که رحمانی نیست! ما وحی شیطانی هم داریم و در قرآن هم آمده: إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى أَوْلِيائِهِمْ2؛ شیطان هم وحی می فرستد، گاهی تصاویری که انسان به چشم می بیند که تدلیسات شیطان است.
بدون ریاضت شرعی چنین می شود. بدون دستورالعمل امام صادق علیه السلام کسی که وارد این وادی ها شود، تدلیس های ابلیسی روزگارش را سیاه می کند و به جایی او را می رساند که کافر می شود، ماجرای برصیصای عابد را هم شنیده اید، شیطان به او می گوید به من سجده کن تا تو را پایین بیاورم، برصیصا هم از بالای دار با اشاره سجده می کند و از دنیا می رود.
لذا قرآن رکن چهارم حکمت متعالیه است، ملاصدرا می گوید: ما همه ی عرفان و وجدان را با سنگ محک قرآن می سنجیم چون در آنها خطا راه دارد اما در قرآن خطا راه ندارد. قرآن ناطق و روایات معصومین علیهم السلام هم را در نظر دارد و معیار و ارکان حکمتش می شود.
پی نوشت:
1- سوره حجر آیه 99.
2- سوره انعام آیه 121.