شعر آیینی/ از همان روزی که زلف یار را کج ساختند

کد خبر: 7110

 از همان روزی که زلف یار را کج ساختند

ذوالفقار این تیغ معنادار را کج ساختند

زلف یار در حجاب و ذوالفقار در نیام

علتی دارد که این آثار را کج ساختند

خشت اول نام حیدر بود و چون بنا نگفت

تا ثریا قد این دیوار را کج ساختند

قبله‌گاه اهل معنی چون شکاف کعبه شد

قبله‌گاه مردم دین دار را کج ساختند

تا نریزد نام مولا مثل قند از گوشه اش

پس برای طوطیان منقار را کج ساختند

مهر حیدر ریخت همراه گناهان زیاد

روی دوشم تا که کوله‌بار را کج ساختند

تا خلایق در ازل سرگرم مولا بوده اند

در علی پیمانه اسرار را کج ساختند

من که ایوان نجف را دیده ام حس می‌کنم

پیش آن ایوان در و دیوار را کج ساختند

تا که در هر پیچ و خم نام علی را سر دهند

دیده باشی در نجف بازار را کج ساختند...


"مهدی رحیمی"

/د115