کینه‌توزی و راه درمان آن

کد خبر: 71961
کینه یکی از رذایل اخلاقی است. کینه‌توزی حالتی نفسانی است که به دنبال حسادت و خشم و مانند آن در نفس آدمی پدیدار می‌شود و به شکل یک عقده در آن باقی مانده و روح و جسم کینه‌توز را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد و تعادل رفتاری و شخصیتی او را سلب می‌کند و خواب و آسایش و آرامش را از او می‌گیرد و تا ضربه و نیش خود را نزند آرام نمی‌گیرد.
وارث:کینه، واژه‌ای فارسی است که در برابر واژگان عربی چون حقد،‌ ضغن،‌ غل و مانند آن به کار می‌رود. در آیات قرآن از غل سخن به میان آمده است و این واژه چندین بار مطرح شده و آن را صفتی زشت و ناپسند در آدمی دانسته و پیامبران(ع)، مومنان و اهل بهشت را از آن مبرا و پاک دانسته است. (آل عمران، آیه ۱۶۱؛ حشر، آیه ۱۰) 
از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: حِقدُ المُوًمِن مقامُهُ ثُم یفارقُ اخاهُ فلا یجِد علیهِ شیْئا وحِقْد الکافر دهره؛ کینه مؤمن همان جا و در زمان درگیری است و هنگامى که جدا شد در دل خود چیزى ندارد؛ اما کینه و دشمنى کافر همیشگى است. (بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۲۱۱)
غل حالتی است که ریشه در حسادت دارد. از این رو مومنان از خداوند می‌خواهند تا غل و کینه‌ای نسبت به برادران ایمانی خود نداشته باشند؛ چرا که این حالت بیانگر وجود صفت زشت حسادت است. خداوند درباره نیایش مومنان می‌فرماید: و نیز از اهل ایمان کسانى که بعد از آنان (مهاجران و انصار) آمده‏اند و مى‏گویند: پروردگارا، بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى و در دل‌هایمان نسبت به کسانى که ایمان آورده‏اند هیچ‌گونه‏ کینه‏اى مگذار. پروردگارا، براستى که تو رئوف و مهربانى. (حشر، آیه ۱۰) 
در حقیقت یکی از عوامل ایجاد حقد و کینه، حسادت شخص نسبت به موفقیت‌های دیگری است که موجب می‌شود تا شخص نسبت به او نفرتی در نفس احساس کند و عامل بیزاری پایدار می‌گردد. بنابراین، همواره حقد و کینه نسبت به دوستان و آشنایان است و انسان نسبت به کسی که شناختی ندارد کینه نمی‌ورزد. 
می‌گویند اگر شتر در هنگام نحر بگریزد، تا زمانی که از شخص نحرکننده انتقام نگیرد و او را با لگدهایش نکشد دست‌بردار نیست. پس کینه شتری به سبب رفتار خصومت‌آمیز نحرکننده پدید آمده است. بنابراین می‌توان ریشه و خاستگاه کینه‌توزی باطنی را حسادت و دشمنی دانست.
کینه، بیزاری و نفرت درونی و خشم فروخورده است که شخص نه به قصد گذشت و عفو (کظم‌الغیظ) بلکه به قصد انتقام در دل نگه می‌دارد. کینه، عقده درونی است که در بسیاری از موارد به سبب عدم امکان مقاومت و یا مقابله با دشمن یا از روی حسادت شکل می‌گیرد و این تنفر و بیزاری همواره در نفس آدمی باقی است. بنابراین، حقد و کینه‌توزى، ثمره تلخ خشم و حسادت است.
امیرمومنان على(ع) در بیان خاستگاه و ریشه کینه، به حسادت ‌اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که حسود دارای کینه عمیق است و می‌بایست از چنین شخصی پرهیز کرد؛ چرا که کینه‌توزی او پایدار است و دیر درمان است و می‌تواند زیانی بس بزرگ به آدمی وارد سازد. آن حضرت(ع) در بیان خصوصیات حسود به کینه‌توزی او ‌اشاره کرده و می‌فرماید: اَلحَسودُ سَریعُ الوَثبَهِ، بَطىءُ العَطفَهًِْ؛ حسود زود خشمگین مى‌شود و دیر کینه از دلش مى‌رود. (بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۵۶، ح۲۹)
البته امیرمومنان علی(ع) از علل کینه‌توزی را سرزنش افراطی می‌داند. به این معنا که اگر نسبت به خطا و ‌اشتباهات دیگران چشم‌پوشی نداشته باشیم، زمینه کینه‌توزی را در آنها پدید آورده‌ایم. آن حضرت می‌فرماید: اِحتَمِل أَخاکَ عَلى ما فیهِ وَلاتُکثِرِ العِتابَ، فَإِنَّهُ یورِثُ الضَّغینَهًَْ؛ برادرت را با همان وضعى که دارد تحمل کن و زیاد سرزنش نکن، زیرا این کار کینه مى‌آورد.(تحف‌العقول، ص۸۴)
آثار کینه‌توزی 
چنانکه گفته شد،‌ ریشه و خاستگاه کینه‌توزی خشم، خصومت و حسادت است. هر گاه انسانی از کسی خشمگین می‌شود و نمی‌تواند به هر دلیلی آن را بروز دهد، نفرت و بیزاری در درون پدید می‌آید که از آن به کینه یاد می‌شود. همچنین نسبت به کسانی که دشمن است و خصومت دارد، اگر نتواند بر آنها غلبه کند و چیره شود، این خصومت در نفس او جای می‌گیرد و به شکل کینه باقی می‌ماند. همچنین اگر نسبت به موفقیت‌های کسی حسادت ورزد، گاه این حسادت به هر دلیلی عمق می‌یابد و به شکل کینه درمی‌آید.
بر این اساس می‌توان آثار کینه‌توزی را در ابعاد چندی تحلیل و تبیین کرد؛ چرا که کینه‌توزی به عنوان حسادت یا خصومت و یا خشم عمق‌یافته‌ای است که تمام فکر و ذهن کینه‌توز را به خود مشغول داشته است و به عنوان یک دغدغه ذهنی با او همراه است و دست از او برنمی‌دارد.
از آنجا که کینه از جمله گناهان قلبى است، تاثیر آن در روح و روان کینه‌توز بیشتر است. مثلا انسان وقتى خشم خود را به دل مى‏گیرد مسلماً قادر بر تشفّى قلب نخواهد بود، لذا این حالت در درون او نفوذ کرده و آنجا پایدار و محفوظ مى‏ماند و بالاخره سر از کینه بر مى‏آورد. در این حالت شخص همواره با خود درگیر است و هرگز آرام و قرار ندارد و پریشان‌حال و پریشان‌خاطر بوده و از تعادل شخصیتی و روانی برخوردار نخواهد بود؛ چرا که جاى کینه در نفس است. پس چون نفس درگیر و پریشان است آن را در رفتار و کردار خویش به نمایش می‌گذارد. 
شخص کینه‌جو، چون توان زمین زدن طرف مقابل را ندارد و یا آبرویش را کسى برده و به او تهمت زده شده و یا از کسی فحش و دشنامی شنیده، یا از ریاست و مال او را محروم کرده و یا بلاهای دیگری را بر سرش آورده؛ دشمنى او را به دل مى‌گیرد تا در موقع حساس و وقت مناسب او را به زمین بزند و نابودش کند. پس همواره فکر و ذهن کینه‌توز درگیر انتقام است.
از آنجا که بدترین تاثیر کینه‌توزی در خود شخص کینه‌توز و روح و روان او ایجاد می‌شود، امیرمومنان على(ع) پیشنهاد می‌دهد که خود را از کینه‌توزی برهانیم تا به آسایش و آرامش قلب و عقل و روح برسیم؛ چراکه کینه‌توزی قلب و ذهن و عقل را درگیر خود می‌کند و آرامش را از عقل و قلب سلب می‌کند. آن حضرت می‌فرماید: مَنِ اطَّرَحَ الحِقدَ استَراحَ قَلبُهُ وَلُبُّهُ؛ هر کس کینه را از خود دور کند، قلب و عقلش آسوده شوند.(غررالحکم، ج۵، ص ۳۲۶، ح۸۵۸۴)
همیشه کینه‌توز از دیدن شخص رنج مى‌برد و روزبه‌روز آتش کینه در دلش بیشتر و فروزان‌تر مى‌شود. به گونه‌ای که قوه عاقله او مغلوب قوه غضب مى‌شود. چنین حالتی آرامش را از او می‌گیرد و روان و روحش را خسته می‌کند و جسمش را به تحلیل می‌برد، از این رو می‌توان گفت که یکی از علل لاغری و رنجوری و بی‌حوصلگی در برخی از افراد را می‌بایست در کینه‌توزی برخاسته از دشمنی و خشم و حسادت دانست.
امام علی(ع) در‌باره تاثیر زیانبار روانی و روحی کینه‌توزی برای خود کینه‌توز می‌فرماید: اَلْحَقودُ مُعَذَّبُ النَّفْسِ، مُتَضاعَفُ الهَمِ؛ کینه‏توز، روحش در عذاب است و اندوهش دو چندان. (غررالحکم، ح ۱۹۶۲)
پس کینه‌توزی هم روح و روان کینه‌توز را می‌آزارد و هم غم و اندوهش را دوچندان می‌کند. از این رو افسردگی در کینه‌توزان امری عادی و طبیعی است؛ زیرا کینه‌توزی چرکی در روح و روان شخص است که او را روزبه‌روز بیمارتر می‌کند و زمینه افسردگی را در او فراهم کرده و تقویت می‌کند.
بر پایه آموزه‌های اسلامی کسانی که گرفتار دنیا هستند اهل کینه‌توزی هستند و انسان مومن به سبب اینکه از دنیا رها شده و در بند محبت دنیا نیست، هیچ کینه‌ای ندارد.(بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۵۶، ح۱۱)
اما انسان‌های دنیاطلب و دنیاپرست برای هر چیز کوچک و بزرگ دنیوی، دچار کینه‌توزی می‌شوند. آنان به سبب هر عمل خطا و یا گناهی که دیگری مرتکب شده و منفعت دنیوی آنها را از میان می‌برند، نسبت به او کینه‌توزی می‌کنند. امیرمومنان على(ع) با ‌اشاره به حقارت دنیا به مردمان هشدار می‌دهد که دنیا ارزش این را ندارد که آدمی برای آن کینه ورزد. آن امام می‌فرماید: اَلدُّنیا أَصغَرُ وَ أَحقَرُ وَ أَنزَرُ مِن أَن تُطاعَ فیهَا الحقادُ؛ دنیا کوچک‌تر و ناچیز‌تر از آن است که در آن از کینه‌ها پیروى شود. (غررالحکم، ج۲، ص ۵۲، ح۱۸۰۴)
کینه‌توزی به سبب آنکه عقل و هوش آدمی را می‌رباید و تمام هم و غم افراد را به خود مشغول می‌دارد،‌ اجازه نمی‌دهد تا کارهای خوب بکند یا کارهای نیک دیگران را بپذیرد. از این رو با نفرت و بیزاری به کارهای نیک شخصی که نسبت به او کینه دارد، می‌نگرد و خوبی‌های او را بد می‌بیند. 
کینه‌توزی همانند حسادت پیش از آنکه به دیگری ضرر و ضربه بزند به خود کینه‌توز ضرر و زیان می‌رساند و حتی کارهای نیک او را تباه می‌سازد. امیرمومنان علی(ع) کینه‌توزی را نابودگر کارهای نیک انسانی برمی‌شمارد و به آدمی نسبت به کینه‌توزی هشدار می‌دهد و می‌فرماید: اَلغِلُّ یُحبِطُ الحَسَناتِ؛ کینه، خوبى‌ها را نابود مى‌کند. (غررالحکم، ج۱، ص ۱۶۸، ح ۶۴۲۹)
کینه‌توزی موجب می‌شود تا انسان و جامعه در فتنه و آشوب گرفتار آید؛ بسیاری از درگیری‌ها، خشونت‌ها و فتنه‌هایی که در میان خانواده‌ها و جامعه بشری پدید می‌آید،‌ ریشه در کینه‌توزی و کینه شتری انسان‌ها دارد. امیرمومنان علی(ع) فتنه‌ها را نتیجه کینه دانسته و نسبت به آن هشدار می‌دهد و می‌فرماید: سَبَبُ الفِتَنِ الحِقدُ؛ علت فتنه‌ها و آشوب‌ها کینه‌توزى است.(غررالحکم، ج۴، ص ۱۲۱، ح۵۵۲۲)
راه‌های درمان کینه‌توزی
گذشت و احسان
با توجه به علل و عواملی که برای کینه‌توزی بیان شده می‌توان برای درمان، نخستین گام را در از میان بردن علل و عوامل و بسترهای کینه‌ورزی برداشت. از آنجا که ریشه بسیاری از کینه‌توزی‌ها حسادت و خشم است می‌بایست با پیروی از آموزه‌های قرآن به جای دل بستن به امور مادی و دنیوی به مسائل معنوی و اخروی توجه کنیم. این امر موجب می‌شود تا از حسادت و خشم در امان باشیم و اهل احسان و عفو و گذشت گردیم. همچنین به جای حسادت اهل غبطه شویم و موفقیت دیگران را الگوی موفقیت خود قرار دهیم و با بهره‌گیری از روش‌های او امکان موفقیت را برای خود فراهم آوریم.
بی‌گمان گذشت از خطا و ‌اشتباه دیگران بهترین راه برای جلوگیری از گرفتارشدن در کینه‌توزی است. رسول اکرم(ص) در این باره می‌فرماید: تَعافَوا تَسقُطِ الضَّغائِنُ بَینَکُم؛ از یکدیگر گذشت کنید، تا کینه‌هاى میان شما از بین برود.(کنزالعمال، ج۳، ص۳۷۳، ح۷۰۰۴)
اگر اهل گذشت و احسان و عفو باشیم هرگز گرفتار کینه‌توزی نخواهیم شد و از این بیماری و رذیلت اخلاقی در امان خواهیم ماند و در واقع گذشت، شاه کلید درمان کینه‌ورزی به‌شمار می‌رود.
درباره دوستان و خویشان یا هر فردی که آدمی را با عمل ناپسند و ناسنجیده یا زشت خود می‌آزارد می‌بایست عفو و احسان و گذشت داشته باشیم و پوزش آنان را بپذیریم و اگر از کسی آزرده هستیم، از او گلایه و شکایت کنیم تا دل‌هایمان دچار عقده روحی نشده و آرام گیرد. امام هادى(ع) پیشنهاد می‌کند که برای رهایی از کینه‌توزی راه گلایه و سرزنش را در پیش گیریم تا گرفتار حقد و کینه نشویم. آن حضرت(ع) می‌فرماید: اَلعِتابُ مِفتاحُ الثِّقالِ وَالعِتابُ خَیرٌ مِنَ الحِقدِ؛ گلایه کردن کلید سرسنگینى و بهتر از کینه است. (بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۶۹، ح۴)
البته باید توجه داشت که در سرزنش کردن راه افراط را نپیماییم؛ چرا که عتاب زیادی هم خود کینه‌توزی را سبب می‌شود؛ چنانکه امام على(ع)  فرموده است: اِحتَمِل أَخاکَ عَلى ما فیهِ وَلاتُکثِرِ العِتابَ، فَإِنَّهُ یورِثُ الضَّغینَهَ؛ برادرت را با همان وضعى که دارد تحمل کن و زیاد سرزنش نکن، زیرا این کار کینه مى‌آورد. (تحف‌العقول، ص۸۴)
هدیه دادن
هدیه دادن یکی از راه‌های از بین برنده کینه در دل‌های دیگران است. ما برای اینکه از شر و زیان کینه‌توزی دیگران در امان باشیم، با استفاده از هدیه، خود را در دژ استواری قرار دهیم که کینه به آن راه نمی‌یابد. رسول اکرم(ص) در این باره سفارش کرده و می‌فرماید: الهَدِیَّهًُْ تُذهِبُ الضَّغائنَ مِن الصُّدورِ؛ هدیه دادن، کینه‏‌ها را از سینه‌‏ها مى‏برد. (میزان‌الحکمه، ح ۲۱۲۰۰)
در روایتی دیگر از آن حضرت (ص) روایت شده که در این باره فرموده است: تَهادَوا فَإِنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائِنِ؛ به یکدیگر هدیه بدهید، زیرا کینه‌ها را از بین مى‌برد. (کافى، ج۵، ص ۱۴۴، ح۱۴)
البته امیرمومنان علی(ع) روش دیگری را نیز سفارش می‌کند که با آن می‌توان از کینه دیگران در امان ماند. آن حضرت(ع) می‌فرماید: اِحصِدِ الشَّرَّ مِن صَدرِ غَیرِکَ بِقَلعِهِ مِن صَدرِکَ؛ براى دِرو کردن بدى از سینه دیگران، آن را از سینه خودت ریشه‌کَن کُن. (نهج‌البلاغه، حکمت ۱۷۸)
در حقیقت اگر انسان آنچه خود می‌پسندد برای دیگران بپسندد یا آنچه برای خود نمی‌پسندد برای دیگران هم نپسندد، آن زمان از کینه‌توزی دیگران در امان خواهد بود؛ چراکه خود اهل حقد و کینه نیست و همین خصلت موجب تغییر در رفتار دیگران می‌شود. البته همواره افرادی هستند که بیرون از این قاعده قرار می‌گیرند؛ چرا که هر کار خوبی بکنید، تغییر روحیه و رفتار نخواهند داد. از این رو پیامبر(ص) با آن همه خلق عظیم و نیکوی خویش از سوی برخی‌ها گرفتار کینه بود.
گاه شرایط محیطی می‌تواند عامل زدودن کینه شود. امام على(ع) سختی‌ها و شداید در زندگی فردی و اجتماعی را بستری برای از میان رفتن کینه‌ها می‌داند و می‌فرماید: عِندَ الشَّدائِدِ تَذهَبُ الأَحقادُ؛ در هنگام سختى‌ها و گرفتارى‌ها کینه‌ها از بین مى‌رود. (غررالحکم، ج۴، ص۳۲۳، ح۶۲۱۲)
پس در شرایط سخت از جمله جنگ‌ها، افراد جامعه چون دغدغه مهم‌تری دارند، از کینه‌توزی رهایی می‌یابند. این بدان معنا خواهد بود که شرایط رفاه و رفاه‌زدگی خود عامل تشدید‌کننده کینه‌توزی است. بنابر این می‌بایست در میان علل و عوامل یا بسترسازهای کینه‌توزی به مسئله آسایش و رفاه افراطی نیز ‌اشاره کرد؛ چرا که اگر در شرایط سخت کینه‌توزی‌ها از میان می‌رود؛ در شرایط رفاه و آسایش و ترف کینه‌توزی یا ایجاد یا تشدید می‌شود. 

منبع:روزنامه کیهان