ابلیس بر چه کسانی مسلط میشود؟
وسوسههاى شیطان هرگز اختیار و اراده را از انسان نمىگیرد، بلکه او دعوت کنندهاى بیش نیست. در قرآن داریم که شیطان میگوید: «مرا سرزنش نکنید، خود را سرزنش کنید» که چرا دعوت شیطنتآمیز مرا پذیرفتید.
وارث: آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 21 تا 23 سوره مبارکه «ابراهیم» به ویژگیهای مؤمنان اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَبَرَزُوا للهِِ جَمِیعاً فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللهِ مِنْ شَیْء قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللهُ لَهَدَیْنَاکُمْ سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِیص* وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِىَ الاَْمْرُ إِنَّ اللهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَان إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِىَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِی مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ* وَأُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّات تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ؛ و (در قیامت) همه آنها در برابر (دادگاه عدل) خدا ظاهر مىشوند، در این هنگام، ضعفا (وپیروان نادان) به مستکبران (و پیشوایان گمراه) مىگویند: «ما پیروان شما بودیم آیا (اکنون که گرفتار مجازات الهى شدهایم) حاضرید سهمى از عذاب الهى را از ما بردارید؟» آنها مىگویند: اگر خدا ما را هدایت کرده بود، ما نیز شما را هدایت مىکردیم (ولى اکنون) چه بىتابى کنیم و چه شکیبایى، تفاوتى براى ما ندارد، راه گریزى براى ما نیست. و هنگامى که کار تمام مىشود، شیطان مىگوید: «خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم. من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید بنابراین، مرا سرزنش نکنید و خود را سرزنش کنید. نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من. من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم!» به یقین ستمکاران عذاب دردناکى دارند. و کسانى را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، به باغهاى بهشتى وارد مىکنند، باغهایى که نهرها از پاى درختانش جارى است؛ به اذن پروردگارشان، جاودانه در آن مىمانند و تحیّت آنها در آن، «سلام» است»! (ابراهیم/ 21 تا 23)
گفتوگوى صریح شیطان و پیروانش
در چند آیه قبل به مجازات سخت و دردناک منحرفان لجوج و بىایمان اشاره شده بود، آیات مورد بحث همین معنى را تعقیب و تکمیل مىکند، مىگوید: «و (در قیامت) همه آنان جبّاران و ظالمان و کافران، اعمّ از تابع و متبوع، و پیرو و پیشوا در برابر خدا ظاهر مىشوند» (وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِیعًا).
«در این هنگام ضعفا دنباله روان نادان که با تقلید کورکورانه خود را به وادى ضلالت افکندند به مستکبران (و رهبران گمراه) مىگویند: ما پیروان شما بودیم ; آیا (اکنون که به خاطر پیروى از شما به این همه عذاب و بلا گرفتار شدهایم) شما حاضرید سهمى از عذاب الهى را بپذیرید و از ما بردارید؟» (فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللهِ مِنْ شَىْء).
امّا آنها بلافاصله مىگویند: «اگر خدا ما را به سوى نجات از این کیفر و عذاب هدایت مىکرد، ما هم شما را راهنمایى مىکردیم» (قَالُوا لَوْ هَدَینَا اللهُ لَهَدَیْنَاکُمْ).
ولى افسوس که کار از این حرفها گذشته است، «چه بىتابى و جزع کنیم چه صبر و شکیبایى پیشه سازیم، تفاوتى نمىکند» و راه نجاتى براى ما وجود ندارد (سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِیص).
آیا در قیامت همه در پیشگاه خداوند ظاهر میشوند؟
نخستین سؤالى که در زمینه این آیه پیش مىآید این است که مگر مردم در این جهان در برابر علم خدا ظاهر و آشکار نیستند که در آیه فوق مىفرماید در قیامت همگى در پیشگاه خدا بارز و ظاهر مىشوند؟
در پاسخ این پرسش بسیارى از مفسّران گفتهاند: منظور این است که افراد بشر در این جهان احساس نمىکنند که آنها و همه اعمالشان در پیشگاه خدا ظاهر و بارز است، ولى این حضور و ظهور را در قیامت همگى احساس خواهند کرد.
بعضى نیز گفتهاند: منظور خارج شدن از قبرها و بروز و ظهور در دادگاه عدل الهى براى حساب است. و این هر دو تفسیر خوب است و مانعى ندارد که هر دو در مفهوم آیه جمع باشند.
بسیارى از مفسّران معتقدند که منظور هدایت به طریق نجات از مجازات الهى در آن عالم است، زیرا این سخن را مستکبران در پاسخ پیروانشان که تقاضاى پذیرش سهمى از عذاب کرده بودند مىگویند و تناسب سؤال و جواب ایجاب مىکند منظور، هدایت به طریق رهایى از عذاب است.
اتّفاقاً همین تعبیر (هدایت) در مورد رسیدن به نعمتهاى بهشتى نیز دیده مىشود آنجا که از زبان بهشتیان مىخوانیم: وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى هَدَینَا لِهَـذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلاَ أَنْ هَدَینَا اللهُ:«مىگویند: شکر خدایى را که ما را به چنین نعمتهایى هدایت کرد، و اگر توفیق و هدایت او نبود ما به اینها راه نمى یافتیم».
این احتمال نیز وجود دارد که رهبران ضلالت هنگامى که خود را در برابر تقاضاى پیروانشان مىبینند، براى اینکه گناه را از خود دور کنند و همان گونه که رسم همه پرچمداران ضلالت است که خرابکارى خود را به گردن دیگران مى اندازند، با وقاحت تمام مى گویند: ما چه کنیم! اگر خدا ما را به راه راست هدایت مى کرد، ما هم شما را هدایت مىکردیم. یعنى ما مجبور بودیم و از خود ارادهاى نداشتیم.
این همان منطق شیطان است که براى تبرئه خود رسماً نسبت جبر به خداوند عادل داد و گفت: فَبِمَا أَغْوَیْتَنِى لاََقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ: «اکنون که مرا گمراه کردى، من در کمین آنها بر سر راه مستقیم تو مىنشینم (و آنها را منحرف مى سازم)».
ولى باید توجّه داشت که طبق صریح آیات قرآن و روایات، مستکبران چه بخواهند و چه نخواهند، بار مسؤولیت گناه پیروان خویش را بر دوش مىکشند، زیرا آنها بنیانگذار انحراف و عامل گمراهى بودند بىآنکه چیزى از مسؤولیت و مجازات پیروان کاسته شود.
از آیه فوق به خوبى روشن مىشود که اوّلاً کسانى که چشم و گوش بسته دنبال این و آن مىافتند و به اصطلاح افسار خود را به دست هر کس مىسپارند، افراد ناتوان و بى شخصیّتى هستند که قرآن از آنها تعبیر به «ضعفاء» کرده است.
ثانیاً سرنوشت آنها و پیشوایان هر دو یکى است و این بینوایان حتّى در سختترین حالات نمىتوانند از حمایت این رهبران گمراه بهره گیرند و حتّى ذرّهاى از مجازاتشان را تخفیف دهند، بلکه شاید با سخریه به آنها پاسخ مىدهند که بیهوده جزع و فزع نکنید که راه خلاص و نجاتى در کار نیست.
«برزوا» در اصل از مادّه «بروز» به معنى ظاهر شدن و از پرده بیرون آمدن است و به معنى بیرون آمدن از صف و مقابل حریف ایستادن در میدان جنگ و به اصطلاح مبارزه کردن نیز آمده است.
«محیص» از مادّه «حیص» به معنى رهایى از عیب یا ناراحتى است.
سپس به صحنه دیگرى از مجازاتهاى روانىِ جبّاران و گناهکاران و پیروان شیاطین در روز رستاخیز پرداخته مىگوید: «و شیطان هنگامى که کار (رسیدگى به حساب بندگان صالح و غیر صالح) تمام مىشود (و هر کدام به پاداش و کیفر اعمال خود مىرسند، به پیروان خود) مىگوید: خداوند به شما وعده حق داد و من نیز به شما وعده (باطل) دادم و (از وعده پوچ و بى ارزش خود) تخلّف کردم» (وَ قَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِىَ الاَْمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ).و به این ترتیب شیطان نیز با سایر مستکبرانى که رهبران راه ضلالت بودند هماواز مىشود و با تیرهاى ملامت خود پیروان بدبختش را هدف مىگیرد.
سپس مىافزاید: «من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید»(وَ مَا کَانَ لِى عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَان إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِى).
«بنابراین مرا سرزنش نکنید، خود را سرزنش کنید» که چرا دعوت شیطنتآمیز و ظاهرالفساد مرا پذیرفتید (فَلاَ تَلُومُونِى وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ). خودتان کردید که لعنت بر خودتان باد!
به هر حال «نه من (در برابر حکم قطعى و مجازات پروردگار) فریادرس شما هستم و نه شما فریادرس منید» (مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِىَّ).
اعلام مىکنم که «من نسبت به آنچه پیش از این مرا شریک (خدا) مىدانستید (و اطاعت مرا همردیف اطاعت او قرار دادید) بیزار و کافرم» (إِنِّى کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ).
اکنون فهمیدم که شرک در اطاعت، هم مرا بدبخت کرد و هم شما را؛ همان بدبختى و ادبارى که راهى براى اصلاح و جبران آن وجود ندارد.
بدانید «مسلّماً ستمکاران عذابى دردناک دارند» (إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ).
پاسخ دندانشکن شیطان به پیروانش
گرچه کلمه «شیطان» مفهوم وسیعى دارد که شامل همه طاغیان و وسوسه گران جنّ و انس مىشود، با قرائنى که در این آیه و آیات قبل وجود دارد مسلّماً منظور در اینجا شخص ابلیس است که سرکرده شیاطین محسوب مىشود. ازاین رو همه مفسّران نیز همین تفسیر را انتخاب کردهاند.
از این آیه به خوبى استفاده مىشود که وسوسههاى شیطان هرگز اختیار و آزادى اراده را از انسان نمىگیرد، بلکه او دعوت کنندهاى بیش نیست و این انسانها هستند که با اراده خود، دعوت او را مىپذیرند، منتهى ممکن است زمینههاى قبلى و مداومت بر کار خلاف، وضع انسان را به جایى برساند که یک نوع حالت سلب اختیار در برابر وسوسهها در وجود او پیدا شود، همان گونه که در بعضى از معتادان نسبت به موادّ مخدر مشاهده مىکنیم. ولى مىدانیم چون سبب این نیز حالت اختیارى بوده، نتیجه آن هر چه باشد باز اختیارى محسوب مىشود.
در آیه 100 سوره نحل مىفرماید: إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ: «تسلّط شیطان تنها بر کسانى است که ولایت و سرپرستى او را نسبت به خود پذیرفتهاند و آنها که او را شریک خداوند در مسأله اطاعت قرار دادهاند».
به این ترتیب شیطان پاسخ دندانشکنى به همه کسانى که گناهان خود را به گردن او مىاندازند و او را عامل انحرافات خویش مىشمرند و به او لعنت مىفرستند، مىدهد و این طرز منطق عوامانه را که گروهى از گناهکاران براى تبرئه خویش دارند، مىکوبد.
در حقیقت سلطان حقیقى بر انسان، اراده و عمل اوست و نه چیز دیگر.
راه نفوذ شیطان بر انسان
2. شیطان چگونه این توانایى را دارد که در آن محضر بزرگ با همه پیروان خود تماس پیدا کند و آنها را به باد ملامت و شماتت بگیرد؟
این پرسشى است که در اینجا مطرح شده است.
پاسخ آن این است که مسلّماً این توانایى را خداوند به او مىدهد و این در واقع یک نوع مجازات روانى براى پیروان شیطان است و اخطارى است به همه پویندگان راه او در این جهان که پایان کار خود و رهبر خویش را از هم اکنون ببینند. به هر حال خداوند وسیله این ارتباط را میان شیطان و پیروانش به نحوى فراهم مىکند.
جالب اینکه این نوع برخورد منحصر به شیطان و پیروانش در قیامت نیست، تمام پیشوایان گمراهى در این جهان نیز همین برنامه را دارند، دست پیروان خود را ـ البتّه با موافقت خودشان ـ مىگیرند و به میان امواج بلاها و بدبختىها مىکشانند و هنگامى که دیدند اوضاع بد است آنها را رها کرده و مىروند. حتّى از آنها بیزارى مىجویند و به ملامتشان مىپردازند و به اصطلاح آنها را به خسران دنیا و آخرت گرفتار مىسازند.
3. «مُصرخ» از مادّه «إصراخ» در اصل از «صَرخ» به معنى فریاد کشیدن براى طلب کمک آمده است. بنابراین «مصرخ» به معنى فریادرس است و «مستصرخ» به معنى کسى که فریادرسى مىخواهد.
4. منظور از شریک قرار دادن شیطان در آیه فوق شرک اطاعت است نه شرک عبادت.
5. در اینکه جمله إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ دنباله سخنان شیطان است یا جمله مستقلّى است از ناحیه پروردگار، در میان مفسّران گفتوگوست امّا بیشتر چنین به نظر مىرسد که جمله مستقلّى است از طرف خداوند که در پایان گفتوگوى شیطان با پیروانش به عنوان یک درس آموزنده فرموده است.
به دنبال بیان حال جبّاران عنید و بىایمان و سرنوشت دردناک آنها، در آخرین آیه مورد بحث به ذکر حال مؤمنان و سرانجام آنها پرداخته مى گوید: «و کسانى را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند به باغهاى بهشت وارد مىکنند؛ باغهایى که نهرها از پاى درختانش جارى است» (وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّات تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ).
«به اذن پروردگارشان جاودانه در آن مىمانند» (خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ).
«وتحیّت آنان در آن، سلام است» (تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ).
«تحیّت» در اصل از مادّه «حیات»، به معنى دعا براى سلامتى افراد و هر خوشامدگویى و سلام و دعایى است که در آغاز ملاقات گفته مىشود.
بعضى از مفسّران گفتهاند: «تحیّت» در آیه فوق خوشامد و درودى است که خداوند به افراد باایمان مىفرستد و آنان را با نعمت سلامت قرین مىسازد؛ سلامت از هر ناراحتى و گزند روحى و جسمى (بنابراین «تحیَّتُهُم» اضافه به مفعول شده و فاعل آن خداست).
و برخى گفتهاند: منظور در اینجا تحیّتى است که مؤمنان به یکدیگر مىگویند یا فرشتگان به آنها مىگویند.
به هر حال، کلمه «سلام» که به طور مطلق گفته شده، مفهومش آن چنان وسیع است که هر سلامتى را از هر ناراحتى و گزند روحى و جسمى شامل مىگردد.