عذاب دوزخیان چگونه است؟
«اصحاب شمال» که نامه اعمالشان را به دست چپشان مىدهند، آه و ناله کرده و آرزوى مرگ مىکنند، در این هنگام به فرشتگان عذاب دستور داده مىشود: «او را بگیرید، و در بند و زنجیرش کنید».
وارث:آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 30 تا 37 سوره مبارکه «حاقه» به عذاب اصحاب شمال در قیامت اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«خُذُوهُ فَغُلُّوهُ* ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ* ثُمَّ فِی سِلْسِلَة ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ* إِنَّهُ کانَ لایُؤْمِنُ بِاللّهِ الْعَظِیمِ* وَ لایَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکِینِ* فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هاهُنا حَمِیمٌ* وَ لا طَعامٌ إِلاّ مِنْ غِسْلِین* لایَأْکُلُهُ إِلاَّ الْخاطِؤُنَ؛ او را بگیرید و در بند و زنجیرش کنید! سپس او را در دوزخ بیفکنید! بعد او را به زنجیرى که هفتاد ذراع است ببندید. چرا که او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمىآورد. و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمىنمود، از این رو امروز هم در اینجا یار مهربانى ندارد. و نه طعامى، جز از چرک و خون! غذایى که جز خطاکاران آن را نمىخورند». (حاقه/ 30 تا 37)
در ادامه آیات گذشته، که سخن از «اصحاب شمال» مىگفت، از آنها که، نامه اعمالشان را به دست چپشان مىدهند و آه و ناله از آنها برمىخیزد و آرزوى مرگ مىکنند، در آیات مورد بحث، به گوشهاى از عذابهاى آنها در قیامت اشاره کرده، مىفرماید:
«در این هنگام به فرشتگان عذاب دستور داده مىشود: او را بگیرید، و در بند و زنجیرش کنید»! (خُذُوهُ فَغُلُّوهُ).
«غُلُّوه» از ماده «غل»، چنان که قبلاً هم گفتهایم: زنجیرى است که گاه به وسیله آن، دست و پاى مجرمان را به گردن آنها مىبستند و بسیار مشقت بار و رنج آور بوده.
«سپس گفته مىشود او را در آتش دوزخ وارد کنید» (ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ).
«بعد او را به زنجیرى بکشید که در ازاى آن هفتاد ذراع است» (ثُمَّ فِی سِلْسِلَة ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ).
«سِلْسِلَه» به معنى زنجیر است، و در اصل، از ماده «تسلسل» به معنى تکان خوردن و لرزش گرفته شده، زیرا حلقههاى زنجیر مىلرزند و تکان مىخورند.
تعبیر به «هفتاد ذراع» ممکن است از باب «تکثیر» باشد، زیرا عدد هفتاد از اعدادى است که غالباً براى کثرت به کار مىرود، و نیز ممکن است، منظور همان عدد هفتاد باشد، به هر حال، چنان زنجیرى را آن چنان اطراف مجرمان مىپیچند که، سرتاپاى آنها را فرا مىگیرد.
بعضى از مفسران گفتهاند: این زنجیرهاى طولانى براى یک فرد نیست، بلکه، هر گروه را به یک زنجیر مىبندند، ذکر این مجازات بعد از ذکر غل و زنجیر در آیات گذشته، تناسب بیشترى با همین معنى دارد.
«ذِراع» به معنى «فاصله آرنج تا نوک انگشتان» است (در حدود نیم متر) که واحد طول نزد عرب بوده، و یک مقیاس طبیعى است، ولى بعضى گفتهاند: این ذراع غیر از ذراع معمول است، به طورى که هر ذراع از آن فاصلههاى عظیمى را دربر مىگیرد، و همه دوزخیان را به آن زنجیر مىبندند.
بار دیگر تکرار مىکنیم: مسائل مربوط به قیامت را، با زبان ما ساکنان دنیا نمىتوان کاملاً بیان کرد و آنچه در آیات و روایات آمده، تنها شبحى از آن را ترسیم مىکند.
تعبیر به «ثُمَّ» در این آیه: نشان مىدهد که: بعد از ورود به جهنم، در زنجیر هفتاد ذراعى گرفتار مىشود، و این مجازات جدیدى است براى آنها، این احتمال نیز وجود دارد که: همه این زنجیرهاى فردى و جمعى، قبل از ورود در جهنم است، و «ثُمَّ» به اصطلاح براى تأخیر در ذکر است.
در دو آیه بعد، به علت اصلى این عذاب سخت پرداخته، مىفرماید: «زیرا او اصرار داشت که به خداى بزرگ ایمان نیاورد» (إِنَّهُ کانَ لایُؤْمِنُ بِاللّهِ الْعَظِیمِ).
و هر قدر انبیا و اولیا و رسولان پروردگار، او را به سوى خدا دعوت مىکردند نمىپذیرفت، و به این ترتیب، پیوند او با «خالق» به کلى قطع شده بود.
و نیز، مردم را «بر اطعام مستمندان تشویق نمىکرد» (وَ لایَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکِینِ).
و به این ترتیب، پیوند خود را از «خلق» نیز بریده بود.
غذای دوزخیان چیست؟
بنابراین، عامل بزرگ بدبختى او قطع رابطه از «خالق» و «خلق» بود، و از این تعبیر، به خوبى استفاده مىشود که: عمده اطاعات، عبادات و دستورات شرع را مىتوان در این دو خلاصه کرد.
و عطف «اطعام مسکین» بر «ایمان»، اشاره به اهمیت فوق العاده این عمل بزرگ انسانى است، و به راستى چنین است، زیرا به گفته بعضى: بدترینِ عقائد، «کفر» است، و بدترینِ رذائل اخلاقى، «بخل».
جالب توجه این که، نمىگوید: «اطعام نمىکرد» مىگوید: دیگران را وادار به اطعام نمىنمود، اشاره به این که:
اوّلاً ـ تنها اطعام کردن یک فرد، مشکل مستمندان را حل نمىکند، باید دیگران را نیز دعوت به این کار خیر کرد، تا جنبه عمومى پیدا کند.
ثانیاً ـ ممکن است انسان شخصاً توانایى بر اطعام نداشته باشد، اما همه کس توانایى بر ترغیب دیگران را دارند.
ثالثاً ـ افراد بخیل چنانند که، نه تنها بذل و بخششى ندارند، بلکه علاقه به بذل و بخشش دیگران نیز ندارند.
از بعضى از قدماء نقل شده است: همواره به همسر خود دستور مىداد: غذا را بیشتر طبخ کند تا به مسکینان نیز بدهد، و بعد مىگفت:
«نصف آن زنجیر را با ایمان به خدا از تن خود بیرون آوردیم، و نصف دیگرش را با اطعام بیرون مىکنیم».
سپس مىافزاید: «چون عقیده و عمل او چنین بود امروز در اینجا یار گرم و مهربانى ندارد» (فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هاهُنا حَمِیمٌ).
«و نه طعامى جز از چرک و خون» (وَ لا طَعامٌ إِلاّ مِنْ غِسْلِین).
قابل توجه این که: «جزا» و «عمل» آنها کاملاً با هم متناسباند، به خاطر قطع پیوند با خالق، در آنجا دوست گرم و صمیمى ندارند، و به خاطر ترک اطعام مستمندان، غذایى جز چرک و خون از گلوى آنها پائین نمىرود، چرا که آنها سالها لذیذترین طعامها را مىخوردند، در حالى که بىنوایان جز خون دل، طعامى نداشتند.
«راغب» در «مفردات» مىگوید: «غِسْلِین» به معنى آبى است که از شستشوى بدن کفار در دوزخ فرو مىریزد، ولى معروف این است که: منظور چرک و خونى است که از بدن دوزخیان فرو مىریزد، و شاید منظور «راغب» نیز همین باشد، و تعبیر به «طَعام» نیز مناسب همین معنى است.
در اینجا سؤالى مطرح مىشود و آن این که: در آیه 6 سوره «غاشیه» آمده است: لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاّ مِنْ ضَرِیْع: «آنها غذایى جز ضریع ندارند» و «ضَرِیع» را به نوعى «خار» تفسیر کرده اند، و در آیات 43 و 44 سوره «دخان» مىخوانیم: إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ * طَعامُ الاْ َثِیمِ: «درخت زقوم * طعام گنهکاران است» و «زَقُّوم» را به گیاه تلخ و بدبو و بدطعمى تفسیر کردهاند، که نمونه آن در سرزمین«تهامه» مىروئیده است، و شیره تلخ و سوزندهاى داشته، چگونه مىتوان میان آن آیات و آیه مورد بحث جمع کرد؟
در پاسخ این سؤال بعضى گفتهاند: هر سه کلمه (ضَرِیْع و زَقُّوم و غِسْلِیْن)، اشاره به یک مطلب است، (و آن گیاه خشن و ناگوارى است که غذاى اهل دوزخ است).
بعضى دیگر گفتهاند: دوزخیان در طبقات مختلفى هستند و هر یک از این سه چیز، غذاى گروهى از آنان است.
بعضى دیگر گفتهاند: غذاى آنها «زقّوم و ضَرِیع» است، و نوشیدنى آنها «غِسْلِین» و تعبیر به «طعام»در مورد نوشیدنى بىسابقه نیست.
در آخرین آیه مورد بحث، براى تأکید مىافزاید: «این غذا را جز خطاکاران نمیخورند» (لایَأْکُلُهُ إِلاَّ الْخاطِؤُنَ).
بعضى از مفسران گفتهاند: «خاطى» به کسى گفته مىشود که، عمداً به سراغ کار خلاف مىرود، ولى «مخطى» هم به عمد گفته مىشود هم به سهو، بر این اساس، این غذاى دوزخى، مخصوص کسانى است که، با تعمد و آگاهى و به عنوان طغیان و سرکشى راه شرک و کفر و بخل را مىپویند.