نعمت به ما نچسبیده، نعمت را به ما داده تا با آن کار کنیم
زمانیکه سر سفره افطار مینشینم به آنچه در سفره قرار دارد توجه داشته باشم، نعمت الله است، هیچچیز را خودم نساختم، پس در مقابل هیچ نعمتی مغرور نشو.
وارث: جلسه چهارم ماه مبارک رمضان با سخنرانی استاد شیخ حسین انصاریان در مسجد حضرت امیر(علیه السلام) برگزار شد.
در ادامه متن سخنرانی استاد انصاریان را بخوانید:
بحث درباره رحمت پروردگار است. از آیات قرآن، روایات، دعاها و زیارتها کاملاً استفاده میشود که مجموعه عالم هستی و همه موجوداتی که در عرصه عالم هستی قرار داده شدند، جلوه رحمت خداوند هستند.
عالم دین یا پیشوای دین
امروز روایتی را برایتان میگویم که شاید کمتر شنیده باشید. این روایت مشتمل بر نکات بسیار مهمی است. راوی روایت وجود مبارک حضرت موسی ابنجعفر(ع) است، راوی بالاتر از این نیست، امام معصوم و غرق در طهارت همه جانبه عقلی و قلبی و روحی، امام حضرت موسیابن جعفر(ع) خودشان شاهد این داستان بودند، با چشم مبارکشان اتفاق را دیدند، با گوش مبارکشان هم شنیدند.
امام میفرماید: در محضر پدرم حضرت صادق(ع) بودم که ابوحنیفه به زیارت امام ششم آمد. ابوحنیفه اولین پیشوای فقهی مکتب خلفا است، اولین پیشوای فقهی مدرسه سقیفه است، در حد خودش با سواد و درسخوانده بود اما خیلی جالب است که چند بار در حضور مستمعین مختلف امام صادق از او سؤالاتی کرده و او هیچکدام را نتوانسته جواب بدهد. شاید فلسفه این پرسشها این بوده که عدم توانایی بر جواب او در جامعه پخش شود و مردم بیدار و بینا شوند که حقایق الهیه را از چه کسی باید دریافت کرد.
شخصی که میگوید «نمیدانم»، همین نمیدانم کافی است که پیشوا و امام نباشد، مأموم باشد. وقتی برای من مسلم شد که یک کسی مأموم است و امام نیست، نباید دنبال او بروم و پیرو او باشم چون قیامت عذری نخواهم داشت. قرآن مجید میفرماید: سؤالات، پرسشها و نیازهای فکری خود را از اهل ذکر بپرسید، «إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون» (انبیا، 7) اگر میبینید خیلی چیزها را نمیدانید و البته ما خیلی چیزها را نمیدانیم.
حال که هیچکدام امام نیستید و مأموم هستید، نباید مردم را دعوت کنید از شما پیروی کنند، پیروی از شما واجب نیست، به عنوان پیشوا و امام نباید دعوت کنید. باید به مردم بگویید ما این مقدار علم تحصیل کردیم؛ علم قرآن، علم فقه، علم مسأله، علم دین، علم حلال و حرام و مسئولیت داریم چیزی را که بلد هستیم به شما بگوییم اما ما امام شما نیستیم، برای ما دم و دستگاه درست نکنید، ما پیشوایی نداریم، ما مأموم هستیم.
چگونگی تشخیص امام
ائمه ما جلوی فکر شیعه را گرفتند که کنار امام معصوم کسی را بهعنوان امام واجبالاطاعه علم نکنند. درباره راویان بزرگوار باتقوا و آگاه فقط به جامعه شیعه دستور دادند که آنچه را افراد مورد اعتماد ما از ما برای شما نقل میکنند بهعنوان بخشی از دین قبول کنید؛ اما نه اینکه زرارة ابناعین امام است. مأموم، دانا به بخشی از مسائل اسلامی است. محمد ابنمسلم، فضل ابنشازان، عبدالله ابنابییعفور، یونس ابنعبدالرحمان، این چهرههای با عظمت که فقیه بودند، امام منصوب از جانب خدا برای شما هستند؟ خیر، ناقل هستند، واسطه هستند.
ناقل امام نمیشود، امام چشمه علم الله است و «انا لا اعلم» نمیگوید. شخصی که میگوید من نمیدانم معنیش این است که امام نیست و ناقل است، بعضی از چیزها را میداند و خیلی از چیزها را هم نمیداند. بنابراین ما عدد دوازده امام واجبالاطاعه را در این هزار و پانصد سال اضافه نکردیم.
امامت عام و امامت خاص
امامت به معنی خاص و امامت به معنی عام تفاوت دارد. یک عالمی را جلو قرار میدهند، مردم هم او را عادل میدانند و اقتدا میکنند، در عرف شیعه معروف شده به امام جماعت یعنی شخصی که جلوتر میایستد. «امام» در این لغت یعنی شخصی که پیشتر از دیگران میایستد، امام جمعه یعنی شخصی که در نماز جمعه صلاحیت دارد، عدالت و تقوا دارد جلو میایستد و بقیه به او اقتدا میکنند، معنی دیگری ندارد. امام واجبالاطاعه یعنی امام منصوب از جانب خدا با ابلاغ پیغمبر، وجود مقدسی که نمیدانم در وجود او نیست، تمامش میدانم است.
سرگردانی ابوحنیفه در برابر علم امام صادق(ع)
موسی ابن جعفر میفرماید: پدرم امام صادق از ابوحنیفه پرسید که در تمام سی جزء قرآن، در این شش هزار و ششصد و شصت و چند آیه، در این صد و بیست حزب «ما سورة اوله التحمید وسطه الاخلاص و آخره الدعاء؟» میگویی من عالم هستم، آنهایی هم که پشت سرت هستند میگویند عالم هستی، آنهایی که تو را پیشوای خودشان میدانند میگویند خیلی میفهمی، این سوال من را جواب بده؛ در قرآن چه سورهای است که ابتدای سوره حمد و ستایش الهی است، وسط سوره مسأله بسیار با عظمت اخلاص است و آخر سوره مبارکه هم دعاست؟ از این صد و چهارده سوره کدام است که اول و وسط و پایانش به این صورت است؟
همه پرسشها را جواب بده تو امام هستی اگر بگویی نمیدانم مأموم هستی و ناقل، ناقل مقدار کمی از آنهایی که میدانی، تازه اگر دانستههایت هم درست باشد، همه دانستنیهای همگان که درست نیست. موسی ابنجعفر میفرماید: «فبقی متحیرا» پریشان ماند، در سرگردانی ماند.
اگر امام هستی امام دنیای آرامش است و پریشانی ندارد، امام دنیای اطمینان است و سرگردانی ندارد، اما حضرتعالی که در برابر سؤال امام صادق سرگردان ماندی، پریشان شدی و بعد به روایت موسی ابنجعفر به امام صادق گفتی: «ما ادری» نمیدانم. پس از مقام امامت برو کنار، برو در صف مأمومین، مردانگی کن به مردم بگو من ناقل مطالب هستم، نگو امام هستم، این امامت را به خودت نبند.
امام هفتم میفرماید: پدرم به او گفت «سورة اولها التحمید، وسطها الاخلاص، آخره الدعاء سورة الحمد» اولین سوره ثبت شده در قرآن، سوره حمد (ام الکتاب) چنین سورهای است، چنین شکلی را دارد، چنین زیبایی را دارد، چنین اول و وسط و آخری را دارد. ابتدایش حمد است «الحمدلله رب العالمین» این بخش ابتدایی سوره است.
«عالمین» یعنی چه؟ یعنی جهانیان، از ملک تا ملکوت. «رب» یعنی چه؟ یعنی مالک و صاحب، مالک همه جهانیان، صاحب همه جهانیان، تدبیرکننده امور همه جهانیان. «حمد» یعنی چه؟ حمد یعنی شکر؟ نه، سپاس خودش لغت خاصی دارد که در قرآن مجید آمده، عربیش شکر است (شاکر، یشکرون، تشکرون) این به معنی سپاسگزاری است. سپاسگزاری هم به این است که انسان نسبت به نعمتها سه کار بکند؛ 1ـ نعمت را از او بداند 2ـ نعمت را در راه درست هزینه کند 3ـ مواظب باشد نعمتهایی که در اختیارش است در چاه حرامها نریزد. این بدنه شکر قرآنی است.
شکر خدا در برابر نعمتها
زمانیکه سر سفره افطار مینشینم به آنچه در سفره قرار دارد توجه داشته باشم، نعمت الله است، هیچچیز را خودم نساختم، پس در مقابل هیچ نعمتی مغرور نشو. سینهات را سپر نکن چون کنار این سفره تمام وجود تو یک گداست و پروردگار عالم آنقدر مهربان است که گدا را گرسنه، تشنه، بیلباس، بیزن و بچه، بیخانه و مرکب نمیگذارد.
به خاطر ماشین، زن و بچه، خانه، پول و کارخانه گردنت را درازتر نگیر، اشتباه نکن تو کارخانهدار نیستی گدا هستی. وزیری، وکیلی، تاجری، عالمی، مرجع تقلیدی، فقیهی یقیناً گدایی. هر چه داری براساس گدا بودنت به تو دادند. با مال دیگری سینه سپر نکن، مال مال دیگری است سینه سپر کردن ندارد، غرور ندارد، کبر ندارد، باد کردن روی صندلی ندارد، صندلی برای تو نیست، اصالتاً یک نعمت مثبت است به تو دادم که مشکل مردم را حل کنی، اگر نمیکنی این نعمت را در چاه حرام قدرت ناباب میریزی و باید منتظر عذاب الهی باشی، هم در دنیا و هم در آخرت.
خداوند نعمتی را که عنایت میکند با هیچ نوع سریش و چسبی به آدم نمیچسباند، اگر اراده کند با یک طوفان، با یک آتشسوزی، با یک زلزله، با یک بیماری که مرگ در آن نباشد ولی خرج درمانش خیلی گران باشد همه چیز انسان را یک شبه، یک ماهه و دوماهه میگیرد، نعمت به تو نچسبیده است.
ثروتمندی که محتاج شام شب شد
مغرور به علمت هستی؟ کاری ندارد از در مسجد بیرون میروی، هیچکس هم تو را هل نمیدهد، مچ پایت میپیچد میافتی بغل جوی، گیجگاهت میخورد به سیمان جوی، بلندت میکنند آب قند به تو میدهند، حال که آمدی قرآن میگوید تا آخر عمرت دیگر هیچچیز یادت نمیآید، همه علمت را درجا از تو گرفتم، جاهل محض میشوی.
من یک ثروتمندی را خودم دیدم ـ اگر روی منبر بخواهم درست بگویم که برایم دروغ ننویسند مقداری کم میکنم ـ ده تا کارخانه عظیم در همین کشور داشت. هر ده کارخانه هم بینمونه بود، من او را صد بار دیده بودم، تمام ثروت او یک شب به طور کل از دستش رفت. آن زمانی که من او را میدیدم ماشینی که سوار میشد در را برای او باز میکردند، همیشه دو نفر با راننده همراهش بودند، آن زمان این ماشین در ایران کمنمونه بود.
خدایا به من نشان دادی من باد نکنم، من متکبر نشوم، من گردن فرازی نکنم. آن ثروتمند در صف اتوبوس واحد میایستاد بلیط پنج زاری دستش بود منتظر بود با نوبت برود اتوبوس سوار شود. خواهرزادهاش من را دعوت کرد منبر، آدم بسیار بزرگواری بود، یک شب به او گفتم از داییات با ده تا کارخانهاش چه خبر؟ گفت: گاهی پیش من میآید و میگوید لنگ شام هستم، پنج تومان به من هدیه بده.
نعمت به ما نچسبیده، نعمت را به ما داده تا با این نعمت کار کنیم و قیامت هشت در بهشت را به روی ما باز کند. اگر اشتباه کار کنیم قیامت هفت در جهنم را باز میکنند. حرف بیشتر از این دو کلمه هم نیست، نه در قرآن، نه در روایات، نه در تورات، نه در انجیل، سخن همین دو کلمه است: در دنیا چگونه کنار نعمتها زیست میکنی؟ کلیدداری درستی برای باز کردن هشت در بهشت میکنی یا وجودت را اتوماتیک میکنی تا هفت در دوزخ خودشان به رویت باز شوند؟ چه کار میکنی؟
زیبایی خداوند
شکر غیر از حمد است. اول این سوره مبارکه حمد است، «حمد» یعنی چه؟ حمد یعنی ستایش گفتن، تعریف کردن، برای کسی که خودش جمیل است، کارش هم جمیل است «ان الله جمیل». زیبایی خدا بینهایت است، زیبایی شایسته ستایش است، شایسته تعریف است، به به از این زیبایی. کار زیبا هم شایسته ستایش است «وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا»(آلعمران، 191) در کل آسمانها و زمین اندیشه میکنند میگویند همه آسمانها و زمین زیباست یک گوشهاش باطل، نازیبایی و ناحق ندارد.
پروردگارا، خودت زیبا هستی، کارت هم زیباست، فرستادن انبیا و ائمه برای هدایت هم زیباست، فرستادن قرآن هم زیباست. بنابراین شبانهروز ده بار با خواست و دستور و لطف خودت رو به قبله میایستم میگویم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين» همه ستایشها ویژه پروردگار جهانیان است. همه زیباییها تو هستی، همه زیباییها هم کار توست، هیچکس نه زیبایی دارد از خودش نه کار زیبا، هر چه زیبا در دنیاست جلوه زیبایی توست، هر کار خوبی در عالم است جلوه زیبایی کار توست، هیچکس نمیتواند به زیباییاش و به کار زیبایش بنازد، اگر بنازد غلط بیجا کرده است.
یک زیبایی در عالم وجود دارد آن هم تو هستی، یک کار زیبا در عالم وجود دارد آن هم کار توست، ما کار تو هستیم، وجود ما کار توست، وجود حیوانات، گیاهان، کار توست «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَه»(سجده، 7). زیباییها همه کار توست، یک زیباکار بیشتر در عالم نیست آن هم تو هستی، یک کار زیبا هم بیشتر در عالم نیست آن هم کار توست، پس تمام ستایشها ویژه توست.
حمد خدا در عشق مجنون به لیلی
اگر من ده خط شعر بگویم در این ده خط شعر وجود مبارک حضرت حسین(ع) را تعریف و ستایش کنم، اگر من بیست خط شعر بگویم امیرالمؤمنین را بستایم، اگر من سی خط شعر بگویم پیغمبر را ستایش کنم معنی «الحمدلله رب العالمین» است. نه بالاستقلال حسین و علی و پیغمبر را که خدا را ستایش کردم چون اینان زیبای کامل هستند ولی زیباییهای این سه چهار نفر، چهارده نفر، صد و بیست و چهار هزار نفر زیبایی توست نه خودشان.
همه ستایشها به تو برمیگردد، (بس که هست از همه سو وز همه رو راه به تو/ به تو برگردد اگر راهرویی برگردد) به هر طرف رو کنی روی اوست «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه»(بقره، 115).
هیچ زیبایی دومی نمیتوانی پیدا کنی، هیچ کار زیبای دومی نمیتوانی پیدا کنی، یک زیبایی وجود دارد و یک کار زیبا آن زیبایی خداست و آن کار هم کار خداست، پس همه کارهای مثبت را اگر ستایش کنی کار او را ستایش کردی و همه زیبایی عالم را که ستایش کنی او را ستایش کردی.
(یک شبی مجنون به خلوتگاه ناز/ با خدای خویشتن میکرد راز/ کای خدا نامم تو مجنون کردهای/ بحر یک لیلی دلم خون کردهای/ ای خدا من کم نیم از ذرهای/ عاشقم بر روی آهو برهای/ ای خدا من کم نیم از بتپرست) (ای خدا آخر طبیب من کجاست/ مُردم از حسرت نصیب من کجاست/ پس خطاب آمد کای مجنون زار/ آنچه میخواهد دلت بر ما بزار ـ بزار یعنی گریه کن زاری کن ـ کار لیلی نیست این کار من است/ روی خوبان عکس رخسار من است/ هر کجا نوریست از انوار ماست) یک زیبا در عالم است ای مجنون و آن زیبا من هستم، یک کار زیبا در عالم است و آن هم کار من است، (هر کجا نوری است از انوار ماست/ مست یا مخمور خود هشیار ماست) این معنی «حمد» است.
سورهای کوتاه با مضامین بلند
سورهای که اولش حمد است «ام الکتاب» است، اما وسط سوره که اخلاص است کجاست؟ آن وسط سوره که اخلاص است «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِين» است. ایاک بر نعبد پیش افتاده پس معنی حصر میدهد، معنی این است که من اگر عبادت و پرستش میکنم فقط و فقط تو را میپرستم، دنبال پرستش پول، صندلی، هوا و شهوت نیستم، یک نفر را میپرستم و در پرستیدن تو هم هیچ نظری به احدی ندارم که پرستش من را ببیند یا نبیند، تعریف کند، تکذیب کند، خوب بگوید، بد بگوید، من به این مسائل کاری ندارم، این «اخلاص» است.
«ایاک نعبد» یعنی خدایا الان که نماز ظهرم را میخوانم باطنم را نگاه کن، هیچ معبودی غیر از تو در باطن من جلوه ندارد، من نه بتپرست هستم، نه پولپرست هستم، نه مقامپرست هستم، نه شهوتپرست هستم، نه علمپرست هستم، نه تمدنپرست هستم، نه تجددپرست هستم، یک پرستش و یک معبود دارم و آن هم تو هستی.
سفارش شده به اینجای نماز که میرسید دروغ نگویید، با زبان بگویید «ایاک نعبد و ایاک نستعین» و با هزار بت هم سروکار داشته باشید. وقتی صدایتان بلند میشود پروردگار بگوید: دروغ میگویی، تو نماز میخوانی یا آمدی پیشگاه من دروغ بگویی. پول آنقدر به جانت بسته است که دستورات من را راجعبه پول عمل نمیکنی، نه اهل زکات هستی، نه اهل انفاق هستی، نه اهل خمس هستی، نه اهل کمک به کار خیر هستی، معلوم است که تو پولپرست هستی. حال میآیی نماز هم میخوانی«ایاک نعبد» من فقط تو را میپرستم، من هم به تو میگویم: دروغ میگویی، این دیگر نماز نشد این دروغ شد. این وسط سوره که اخلاص بود.
و اما آخر سوره دعاست، عجب دعایی است، دیگر دعایی بالاتر از این در دعاها نیست «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم» این درخواست و دعاست، «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّين» این بهترین دعاست.
رحمت در این سوره کجاست؟ تاج این سوره است. بدون این تاج، سوره یا به وجود نمیآمد یا زیبایی نمیگرفت. نورافکن این سوره کجاست که کل ساختمان این سوره را تا اعماق به ما نشان بدهد تا آیات این سوره را بفهمیم، بدون نور هم نمیشود فهمید. تاج این سوره، نورافکن این سوره، برق این سوره «بسم الله الرحمن الرحیم» است.
اگر عنایت الله نبود، اگر رحمانیت الله نبود، اگر رحیمیت حضرت حق نبود یک کلمه این سوره به وجود نمیآمد. حال برویم سراغ بسم الله بهخصوص از جهت رحمانیت و رحیمیت. امروز که نمیتوانیم برویم سراغش، دنیا دنیا در این سه کلمه «الله» و «رحمان» و «رحیم» حرف است، دریا دریا حرف است.
تنها حرفی که امروز میتوانیم بزنیم این است که خدایا به ما رو بیاور، ما خیلی کمبود داریم، منظورم کمبود پول و نان و گوشت نیست. آنها کمبود هست حالا یا باید همه دست به دست هم بدهند حل بکنند یا یک آدمهای واردی را بگذارند سرکار آنها حل بکنند، منظورم آن نیست. ما کمبود داریم، کمبود فهم، علم، دانایی، معنویت، حقیقت، این کمبودها هم قیامت ما را معطل میکند. ماه رمضان است، خانه توست، بنده تو هستیم، حداقل به توفیق خودت گوش دادیم و روزه گرفتیم، ما این چند قدم را آمدیم، برای نماز آمدیم، برای مسجد آمدیم، برای روزه گرفتن آمدیم، حالا تو هم به ما رو کن.