به اندازه تزئین ظرف سالاد به نماز اهمیت نمی دهیم
یک خانم خانه دار گاهی برای تزئین و زیباتر کردن ظرف سالاد ۱۰ دقیقه تا یک ربع زمان می گذارد و می خواهد چشم نوازتر و زیباتر باشد اما وقتی نماز همان خانم را می بینیم حس می کنیم زمانی برای زیباتر و آراسته تر کردن نماز صرف نشده است.
"گاهی در جلساتی که با بانوان داریم به این نکته اشاره می کنم و به خانم ها عرض می کنم که گاهی نماز به اندازه سالاد درست کردن هم در چشم ما مهم نیست. شما می بینید که یک خانم خانه دار گاهی برای تزئین و زیباتر کردن ظرف سالاد 10 دقیقه تا یک ربع زمان می گذارد و می خواهد چشم نوازتر و زیباتر باشد اما وقتی نماز همان خانم را می بینیم حس می کنیم زمانی برای زیباتر و آراسته تر کردن نماز صرف نشده است. مثلا به یک نمازگزار می گویید برای آراستگی نماز بهتر است که موقع تکبیرها دست ها بالا بیاید می گوید ول کن! خدا قبول می کند. یا سخت نگیر خدا سخت نمی گیرد. اما پشت صحنه این حرف و رفتار این است که این کار مهم نیست. یعنی نماز را به اندازه چیدن سفره ناهار هم جدی نمی گیریم. می بینید برای درست کردن یک غذا ساعت ها در آشپزخانه صرف می کنیم و می رویم و می آییم و چقدر نگران هستیم که همه چیز سر جای خودش قرار بگیرد و یک وقت نسبت مواد به هم نخورد و چاشنی ها درست باشد اما وقتی وارد نماز می شویم می خواهیم هرچه سریع تر تمام شود و به نوعی خلاص شویم. "
جناب کفیل، برداشت ما این است که در فرهنگ عمومی ما سستی های عجیبی نسبت به نماز وجود دارد و با وجود این که از استقرار نظام مقدس اسلامی در ایران حدود چهار دهه می گذرد اما وضعیت نماز جماعت مساجد و ادارات و سازمان ها و بازار نشان می دهد که هنوز نماز آن گونه که شایسته است قدر ندیده و بر صدر فعالیت های جامعه ما ننشسته است. شما فکر می کنید که اگر می خواهیم در این زمینه دست به اقدامات اصلاحی بزنیم، مهم ترین فعالیت ترمیمی و اصلاح کننده در فرهنگ عمومی ما چه باید باشد؟
خب همان طور که می دانید این مشکل در جامعه ما وجود دارد و قهرا دلایل متعددی هم دارد اما یک عامل که بسیار قابل توجه است و اگر مورد توجه قرار گیرد می تواند واقعا اثرگذار باشد یعنی رفتارهای مرتبط با نماز را در جامعه ما بهبود ببخشد کار کردن روی نمازگزاران است. من در این باره مثالی می زنم. اگر درس خوان های یک کلاس و شاگرد اول هایش، بهترین نمره شان 14 و 15 باشد، در آن صورت چه اتفاقی در رفتارهای دانش آموزهای متوسط و ضعیف کلاس می افتد. اتفاقی که می افتد این است که آن ها به خودشان اجازه می دهند نمره تک بگیرند و نه تنها احساس شرمندگی و خجالت نداشته باشند، بلکه خیال شان هم راحت باشد و احساس آرامش هم داشته باشند. اگر کسی هم به آن ها بگوید و اعتراض کند چرا با این وضعیت تحصیلی حس خجل بودن به شما دست نداده بگویند مثل این که خبر نداری که شاگرد اول و نخبه کلاس، 14 گرفته است. اما اگر در همان کلاس دانش آموزان خوب کلاس نمره شان 19 و 18 و 20 باشد در آن صورت کسی که در کلاس نمره تک می گیرد واقعا حس شرمندگی می کند و چه بسا همین انگیزه ای باشد که به فکر اصلاح نمره خود بیفتد.
با این مثال می خواهم به این نکته اشاره کنم که اگر در جامعه ما رفتارهای نمازگزاران ما آن رفتار مطلوب و عمیق دینی و اخلاقی نباشد، آن هایی هم که نماز نمی خوانند احساس خجالت و شرمندگی نخواهند کرد چه بسا با مباهات و افتخار هم نماز نخواندن خود را علنی کنند. چرا؟ به خاطر این که می بینند فلان نمازگزار نمازش را سر وقت می خواند اما پشت همسایه اش غیبت می کند یا آن باور دینی را در فضای کسب و کار خود دخالت نمی دهد یا به راحتی دروغ می گوید. از این زاویه بنده عرض می کنم که اگر می خواهیم کاری اصولی درباره فرهنگ سازی نماز در جامعه انجام دهیم اول از همه باید روی نمازگزاران مان کار کنیم. اگر این اتفاق بیفتد در آن صورت می توانیم انتظار داشته باشیم تحول عمیقی در فرهنگ عمومی ما پدیدار شود، چون وقتی کسی که نماز نمی خواند نگاه می کند و می بیند فلانی که دست او را گرفته و در فلان بحران زندگی کمک حالش بوده یا وقتی او در بیمارستان بوده به عیادتش آمده یا اصلا نه می بینید و حس می کند این آدمی که با او روبرو است پر از صداقت و صفا است، جذب شخصیت او می شود و وقتی می بینید این آدم نماز می خواند حس مثبتی هم به نماز خواندن آن آدم پیدا می کند.
شما به درستی بر روی نقش اصلاحی نمازگزاران در فرهنگ عمومی اشاره می کنید. در جایی به نقل از آیت الله جوادی آملی می خواندم که شاگردان و اطرافیان علامه طباطبایی بارها از ایشان خواستند که جلسات درس اخلاق ترتیب دهند اما ایشان امتناع می کردند و می گفتند دیدن یک آدم متواضع بهترین تبلیغ برای تواضع است تا این که کسی که خود به تواضع نرسیده ساعت ها درباره تواضع سخن بگوید. اگر بخواهیم مهم ترین گره های رفتار نمازگران را در جامعه مان برشماریم فکر می کنید این گره ها بیشتر در چه نقاطی است؟
تصور می کنم ما در این فضا با سه مشکل عمده در جامعه نمازگزار روبرو هستیم. مشکل و چالش اول ما این است که عموما نماز در میان نمازگزاران ما به عنوان یک کار مهم و اساسی مطرح نیست. ما که اهل نماز هستیم و نمازهایمان را به جا می آوریم، ممکن است در لفظ بگوییم نماز مهم ترین کار ماست، یعنی روی کاغذ نماز را مهم ترین کار یک مسلمان بدانیم که فدای هیچ کار دیگری نباید شود. چالش جامعه نمازگزار ما این است که در حیطه حرف به این تئوری معتقد است اما وقتی پای عمل به میان می آید می بینیم که بسیاری از کارها در مقایسه با نماز اهمیت بیشتری پیدا می کنند و از نماز جلو می زنند.
گاهی در جلساتی که با بانوان داریم به این نکته اشاره می کنم و به خانم ها عرض می کنم که گاهی نماز به اندازه سالاد درست کردن هم در چشم ما مهم نیست. شما می بینید که یک خانم خانه دار گاهی برای تزئین و زیباتر کردن ظرف سالاد 10 دقیقه تا یک ربع زمان می گذارد و می خواهد چشم نوازتر و زیباتر باشد اما وقتی نماز همان خانم را می بینیم حس می کنیم زمانی برای زیباتر و آراسته تر کردن نماز صرف نشده است. مثلا به یک نمازگزار می گویید برای آراستگی نماز بهتر است که موقع تکبیرها دست ها بالا بیاید می گوید ول کن! خدا قبول می کند. یا سخت نگیر خدا سخت نمی گیرد. اما پشت صحنه این حرف و رفتار این است که این کار مهم نیست. یعنی نماز را به اندازه چیدن سفره ناهار هم جدی نمی گیریم. می بینید برای درست کردن یک غذا ساعت ها در آشپزخانه صرف می کنیم و می رویم و می آییم و چقدر نگران هستیم که همه چیز سر جای خودش قرار بگیرد و یک وقت نسبت مواد به هم نخورد و چاشنی ها درست باشد و چه و چه اما وقتی وارد نماز می شویم می خواهیم هرچه سریع تر تمام شود و به نوعی خلاص شویم.