شعر/چیزی نمانده اربعین در قدس باشیم
ای شیعه اندر کربلا غوغاست غوغا
در قلههایش جلوهی زهراست زهرا
برخیز دیگر جای ماندن نیست برخیز
گامی بزن وقت فسردن نیست برخیز
ای کاروان برخیز هنگام خروش است
فریاد هل من ناصر از مولا به گوش است
السّابقون رفتند با مولا کجایید
هان سارعوا ای کاروان از او نمانید
السابقون السابقون در قرب اویند
چون کودکانی زیر موکبهای اویند
آن کاروان رفته است کی جای درنگ است
بردار گام ای شیعه فرصتها چه تنگ است
چیزی نمانده خانه نزدیک است نزدیک
آن سجده بر سجاده نزدیک است نزدیک
چیزی نمانده اربعین در قدس باشیم
در مسجد الاقصای شهر قدس باشیم
چیزی نمانده شور حیدر باز پیداست
در زیر این سیل دمادم شهر حیفاست
چیزی نمانده کوه طور و دست بَیْضَاء
چیزی نمانده نغمهی «إِنَّا فَتَحْنَا»
چیزی نمانده تا عصایش مار گردد
فرعون با هامان و سحرش خوار گردد
چیزی نمانده سامری بر تخت باشد
در پیش رویش روزهای سخت باشد
چیزی نمانده یک نفس یک قوس مانده
تنها اذان از روی بام قدس مانده
باید بساط دشمنان را زیر و رو کرد
باید به قلب اهرمن خنجر فرو کرد
ای اربعینیها زمان شور و شر شد
آری لیالی رفت و هنگام سحر شد
آمد سلام از سمت حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر
خورشید پیدا شد دمی از پشت آن ابر
آمد خروشان موجهای نوح آسا
قَالَ ارْكَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَا
از سمت مشرق سوی مغربها روان شد
کشتی به سمت ساحل آخر زمان شد
لبیک باید گفت بانگ ارجعی را
از آسمانیها ندای فَادْخُلِی را
منبع:تسنیم
افزودن دیدگاه جدید