شعر/امشب مدینه خوابِ راحت کرد مادر

کد خبر: 89443
وارث

 

امشب مدینه خوابِ راحت کرد مادر
اما تو را خیلی اذیت کرد مادر

همسایه هایت را دعا کردی و این شهر
هرشب فقط پشتِ تو غیبت کرد مادر

چشم و سر و پهلویَم امشب درد دارند
دردِ تو بر ما هم سرایت کرد مادر

بابا تو را می شست دیدم رفت از حال
وقتی به بازویِ تو دقت کرد مادر

این زخمِ سینه عاقبت کارِ خودش کرد
ما را اسیرِ این مصیبت کرد مادر

هم اشک هم بابا عرق می ریخت اما
حالِ مرا خیلی رعایت کرد مادر

از چادری که سهمِ من شد از تو،پیداست
آتش فقط از تو عیادت کرد مادر

با آنهمه زخمی که خوردی ، قاتلِ تو
از ماندنت در کوچه حیرت کرد مادر

آنروز دیدم هفت جایت را شکستند
دیدم مغیره هِی جسارت کرد مادر

دست از قلافِ خویش قُنفذ بر نمی داشت
هِی زد ، تو را غرقِ جراحت کرد مادر

از بس برایم روضه خواندی از حسینم
چشمم به این خون گریه عادت کرد مادر

می آید آنروزی که می گویم : کجایی
پیراهنش را شمر غارت کرد مادر

بر نیزه بود و ناگهان دیدم که سنگی
پیشانیِ او را دو قسمت کرد مادر

بازارِ شام و حال و روزِ ما به بازار
عباس را غرقِ خجالت کرد مادر

عمداً سنان با چند نامردِ یهودی
ما را معطل چند ساعت کرد مادر

 


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.