کتابی خواندنی برای زایران اربعین از آیتالله بهجت (ره)
کتاب «رحمت واسعه» برگرفته از گفتار و سیره آیتالله بهجت(ره) است که مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی بهجت منتشر کرده است. این کتاب در سه بخش تنظیم شده است؛ روایتی کوتاه از سیره و روش آن عالم ربانی، گزیدهای از بیانات حضرت آیتاللهالعظمی بهجت (قدسسره) که قسمت عمده کتاب را تشکیل میدهد و در ٩ فصل گردآوری شده و پرسشها و پاسخهایی که از حضرت آیتالله بهجت (قدسسره) جمعآوری شده است.
عنوان کتاب از نقلی که از ملافاضل دربندی شده و در صفحه ۲۰۷ آمده، گرفته شده است. در این نقل آمده است: «میگویند مرحوم دربندی با آن فضلش در بالاسر حرم سیدالشهدا (ع)، داد میزد: یا حسین، به حق مادرت زهرا(س) شمر را شفاعت مکن! سه دفعه بلند این را میگفت. به او گفتند: آیا شفاعت شمر ممکن است؟ میگفت: چرا ممکن نیست؟ چرا محال است؟ مظهر رحمت واسعه خدا هستند، ما چه میدانیم؟ ما قسمش میدهیم که این کار را نکنند.»
در این کتاب نکتههای بسیار مهم عاشورایی وجود دارد. اشاراتی درباره تاریخ شهادت امام حسین (ع)، اشاراتی درباره خباثت و شقاوت دشمنان، فضایل و کرامات، عبرتهای عاشورا، فضایل، آداب زیارت حضرت امام حسین(ع)، اشاراتی در باب بایستههای مجلس حسینی نکات ارزشمندی را دربردارد و در بخش پایانی کتاب نیز ۳۳ پرسش فقهی است که از حضرت استاد مطرح شده و پاسخها آمده است.
این کتاب با زبانی عامه فهم و به همت شاگردان حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره) گردآوری شده است و ترجمه متون عربی بسیار ساده و روان است و در مستند کردن مباحث از منابع تاریخی و روایی بهره گرفته شده است.
مجلس روضه فقط روضهخوانی نیست
در بخشی از این کتاب با عنوان «مستحبی که هزار واجب در آن است» آمده است: «میگوییم به واجبات میپردازیم، مستحبات شد شد، نشد نشد! بابا، این مستحبات است که انسان را به جایی میرساند! برای همین سباع و بهایم (درندگان و چهارپایان؛ مقصود مأموران رژیم پهلوی است) رشوه برای جلوگیری از مستحبات گرفته بودند. مأموریت رضا خان پهلوی این بود که دستگاه روحانیت و روضهخوانی را تقریباً تعطیل کند؛ لذا در آن زمان نزد آقا شیخ عبدالکریم حائری(ره) گفته شد: روضهخوانی امر مستحبی است، شما با جلوگیری رضاخان از آن مخالفت نکنید. ایشان در جواب فرمودند: بله، مستحب است، اما هزار واجب در آن است! زیرا مجلس روضه فقط روضهخوانی نیست؛ بلکه مجلس درس احکام، معارف، عقاید و ترویج مذهب است. خدا میداند که چقدر احکام واجب و چه چیزهایی از حالات، سیره و کلمات سیدالشهدا(ع) و سیار معصومین(ع) در مقدمه روضه نقل میشود که سبب تقویت دین و موجب افزایش ایمان مردم است.»
سیره آیتالله بهجت در خواندن زیارت عاشورا
سالها از دوری آیت الله بهجت(ره) از کربلا میگذشت. دل در حریم سید شهیدان علیهالسلام مدام در طواف بود و زبان هر روز درودهای بسیاری از عمق وجود بر اباعبدالله علیهالسلام و یاران و اهلبیت مظلومش میفرستاد؛ ولی گویا قلبِ واله و شیدای او به اینها راضی نمیشد. وقتی باخبر میشد کسی راهی کربلاست، مبلغی به او میداد و از او میخواست که به نیتهایی که دارد، برایش زیارتی بخواند. هر روز زیارت عاشورا میخواند با صد لعن و صد سلام. میفرمود: خدا چه برکتی به امام حسین داده، به این دستگاه داده، به این راه داده که اگر کسی زیارت عاشورا را بخواند و مداومت کند، در روز قیامت محشور میشود، درحالیکه مُلَطَّخاً بِدَمِه (آغشته به خون امامحسین علیهالسلام) است. با گفتن این جملهها، حالش تغییر میکرد و اشک در چشمانش حلقه میزد.
زیارت با پای پیاده
در اتومبیلی بودیم، بین کربلا و نجف، یک جوانی هم همراه ما بود. دید عدهای برای زیارت کربلا پیاده میآیند. کوچک بود و نمیدانست که اصل پیادهروی، خودش فضیلت دارد؛ گفت:«اَفضَلُ الاَعمالِ اَحمَزُها» (بحار/ج ۶۷/ص ۱۹۱) «برترین اعمال، سختترین آنهاست» اینجاست. امام مجتبی (ع) با اینکه محملها در برابرشان رانده میشد، پیاده میرفتند. قضیه امام مجتبی (ع) در این باب نص است. «تُساقُ المَحامِلُ بَینَ یَدَیهِ» و به سوی حج پیادهروی میکرد.»
همه چیز در محبت اهل بیت (ع) است
آقایان [مداح و ذاکر اهل بیت (ع)]که مبتلا هستند به این شغل و این کار، مشغول باشند به مداحی اهل بیت(ع)، به ذکر فضائل آنها و مطاعن اعدای [اشکالات و معایب دشمنان] اهل بیت(ع) و مصائبی که بر ایشان وارد شده است. همه اینها باید بدانند در چه جایگاهی هستند؛ چه کاری را دارند انجام میدهند! برای چه این کارها را میکنند. باید بدانند که همان مودت ذوی القربی را که در قرآن هست دارند پیاده میکنند، چه ذکر فضائل اهل بیت(ع) باشد و چه ذکر مصائب آنها باشد، همه اینها ادا کردن اجر رسالت است؛ تثبیت کردن مردم بر «قرآن» است. چرا؟ برای اینکه در قرآن هست: «الا الموده فی القربی» (از شما برای رسالت پاداشی نمیخواهم) مگر مودت و دوستی نزدیکانم.
پس باید بدانیم که یک واجب بزرگی بر دوش همه است، معلمان با تعلیم و مادحین با عمل، به اینها بفهمانند که از محبت اهل بیت(ع) نباید دست برداشت، همه چیز توی محبت است. اگر ما خدا را دوست میداشتیم، آیا ممکن بود دوستانش را دوست نداشته باشیم؟ آیا چنین چیزی میشود که کسی دوست خدا باشد، اما دوست دوستان خدا نباشد؟ دوست اعمالی که خدا دوست دارد، نباشد؟ دوست اعمالی که خدا دشمن دارد، باشد؟ آیا چنین چیزی میشود؟! قهراً کسی که گفته: «حَسبُنَا کِتَابُ اللهِ»؛ نه وصیتی است و نه هیچ چیز دیگری لازم است، دروغ واضح و آشکار است؛ مثل اینکه در روز بگوید حالا شب است. کتاب الهی که پُر است از «کونو مع الصادقین» (همراه راستگویان باشید) کتاب الهی متقین و فاسقین را در دو صف قرار داده است. آیا میشود تفکیک کرد؟!
پس قهراً این کسانی که میگویند: این مداحی چیست؟ مصیبتخوانی چیست؟ اشک ریختن چیست؟ اینقدر احمق هستند که نمیفهمند این اشک طریقه تمام انبیا (ع) بود برای شوق لقاالله، برای تحصیل رضوانالله و مسئله دوستان خدا هم از همین باب است. محبت اینها هم اگر در فرح به فرح اینها و در حزن به حزن اینها اشک آورد، این هم همانطور است. دلیل خیلی است: اول اینکه همه انبیا (ع) از خوف خدا بکاء داشتند. اگر کسی انبیا را قبول دارد، باید بکاء و گریه را هم قبول داشته باشد و همچنین از ادله بر مطلب این مسئله است که در روایت وارد شده و ثابت است که در اذن دخول حرم سیدالشهدا (ع) این مطلب منصوص است که شخص بگوید: «آیا داخل شوم خدواندا؟ آیا داخل شوم ای رسول خدا؟...» و از تمام ائمه درخواست اجازه میشود. بعد میگوید: «اگر اشکی از چشم آمد، علامت این است که به تو اذن دادهاند.».
اما کیست که بفهمد این مطلب را؟! کیست که عاقل باشد؟! این اشک چشم، به اعلی علیین مربوط است. اما احمقها میگویند: اشک چیست؟ اینها –نعوذ بالله- خرافات است!
افزودن دیدگاه جدید