حمیدرضا برقعی؛ یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست

کد خبر: 104152
وارث

یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست

 کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست

 سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم

 لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست

 قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند

 بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست

 یازده بار به جای تو به مشهد رفتم

 بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست

 زخم دندان تو و جام پر از خون آبه

 ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست

 بوسه ی جام به لب های تو یعنی این بار

 خیزران نیست ولی روضه ی دندان کم نیست

 از همان دم پسر کوچکتان باران شد

 تا همین لحظه که خون گریه ی باران کم نیست

 در بقیع حرمت با دل خون می گفتم

 که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.