مراسم بزرگداشت حضرت رقیه (س) در هیئت خیمه گاه حسینی برگزار شد+گزارش تصویری
وارث: مراسم بزرگداشت حضرت رقیه سلام الله علیها با سخنرانی حجت الاسلام علی بخشی و مداحی کربلایی محمد حسین پویانفر در هیئت خیمه گاه حسینی برگزار شد.
اساساً انسان موجود اجتماعی است و چون موجودی اجتماعی است ارتباطاتی را با دیگران دارد. همنشین می شود، هم کلام می شود، همسر می شود و هم سفر می شود.
به هر ترتیب ناگریز و ناچار یک ارتباطاتی در زندگی انسان ها به وجود می آید. قرآن می گوید رابطۀ بین اهل ایمان رابطۀ برادری است. بعضی ها از حقوق شهروندی سخن می گویند اما قرآن بار دیگری را می گوید. می گوید مومنین با هم برادرند. نمی گویند با هم رفیق هستند می گوید با هم برادر هستند. شما با هم برادر هستید، بین برادر ها را اصلاح کنید. نگاه برادرانۀ اسلام بسیار زیبا و جالب است. وقتی نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله وارد مدینه شدند سه عمل بزرگ انجام دادند. یک اینکه مسجد مدینه را بنا کردند و دو اینکه قوانین اساسی شهر مدینه را پایه ریزی کردند. سوم هم عقد اخوتی بین مهاجر و انصار منعقد کردند که بعدها ما شاهد هستیم که عقد اخوتی که بین مهاجر و انصار برپا شد سبب چه برکاتی در شهر مدینه شد. خودشان هم کسی که تافتۀ جدا بافتۀ این عالم است را برای خود کنار گذاشتند و با او عقد اخوت خواندند. آن هم سید المظلومین امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیهالسلام است.
حدیث داریم سه چیز کشنده است و انسان را از پا در می آورد. 1) کسی که غنی است و بهره ای از مال دنیا دارد و بعد فقیر و ندار می شود، عادت به یک روش زندگی کرده است و به یک سری امکانات عادت کرده است و حالا دیگر برایش مهیا نیست و فقیر شده است. 2) کسی که عزیز است و همه رو دست می برندش و با سلام و صلوات میرود و بر می گردد، چنین شخصی ذلیل شود و زیر دست و پا بیفتد. تا دیروز می گفتند: درود بر تو و الان می گویند: مرگ بر تو. این هم کشنده است. 3) از دست دادن رفیق. از دست دادن دوست که بسیار کشنده و آتش زنندۀ انسان است.
قرآن می فرماید: روز قیامت عده ای خواهند بود که انگشت بر دهان می گیرند؛ این انگشت به دهان گرفتن معنایش حسرت خوردن است. معنایش این است که آنها چیزی را از دست دادند. می گویند: ای کاش با پیامبر صلیاللهعلیهوآله رفیق می بودیم. ای کاش با فلانی رفیق نمی شدیم.
مرحوم طبرسی(ره) در تفسیرش داستان این آیه و شأن نزولش را نقل می کند. شخصی در مکه است به نام عقبه، مهماندار است و برای خود در مکه برو و بیایی دارد. روزی از سفر بازگشت و سفره ای پهن کرد و مردم را دعوت کرد و از قضا نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله هم دعوت شده بود. پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمدند و زمان اطعام و غذا شد و ایشان برخاستند تا بروند و او اصرار کرد که کجا تشریف می برید؟ ما غذا تهیه دیدیم و اصلاً امکان ندارد کسی با شکم گرسنه از سر سفرۀ من بلند شود. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: تو مشرک هستی و ما مسلمان هستیم و من از طعام تو نمی خورم. از آن جایی که پیامبر برای نفوذ مردم ارزش قائل است و برای هدایت نفوس آمده است وقتی شرایطی را می بیند، قدم بر میدارد. کمی با او صحبت کرد که دین این است و اسلام این است، او هم نرم و آرام شد و گفت: من به وحدانیت خدا شهادت می دهم و همچنین نبوت شما.
شهادتین را جاری کرد و مسلمان شد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله سر سفرۀ او نشستند و طعام خوردند و بعد از اینکه یک لقمه میل کردند بلند شدند و رفتند. عقبه رفیقی به نام اُبید دارد. وقتی به او رسید گفت: بخاطر خوردن طعام سفرۀ خود دینت را عوض کردی؟ برخی اینگونه رفاقت می کنند به جای اینکه بگویند: من هم مسلمان می شوم و ایمان می آورم و دست از روش و معش آبا و اجدادم بر می دارم، گفت: تو چرا مسلمان شدی؟ آنقدر با او صحبت کرد و زیر پایش نشست که او بلافاصله از عقیده اش برگشت. دوان دوان محضر نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله رفت و گفت: من نه به وحدانیت خدا ایمان دارم و نه به نبوت تو. بی احترامی نسبت به حضرت کرد و آب دهانش را به روی مبارکشان انداخت. مرحوم طبرسی می نویسد: این آب دهان به سمت خودش برگشت. پیامبر می گویند: روزی را می بینم که سرت را با شمشیر جدا می کنند.
گذشت و به جنگ بدر رسید. جنگ بدر از دشمنان اسلام 70 کشته داد. به محضر پیامبر صلیاللهعلیهوآله رسیدند که یا رسول الله صلیاللهعلیهوآله عقبه سرش از بدنش جدا شد. لحظاتی گذشته محضر پیامبر صلیاللهعلیهوآله رسیدند و گفتند: یا رسول الله! عقبه رفیقی داشت به نام ابید سر او هم از بدنش جدا شد و به درک واصل شد.
رفاقت و همنشینی انسان را از کجا به کجا میبرد. لذا قرآن می فرماید: عده ای انگشت به دهان دارند. یعنی حسرت می خورند و اندوهگین هستند، که خدایا چرا ما اهل بیت علیهالسلام و نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله را رفیق خود انتخاب نکردیم و دنبال کسان دیگر رفتیم که امروز ما را به آتش بکشند و ما به قهقرا برسیم.
موسی ابن جعفر علیهالسلام دیدند شخصی با آقایی قدم بر میدارد که آن آقا از مجسمه بود یعنی افرادی که اعتقاد دارند خداوند جسم است و انحراف اعتقادی دارند. حضرت او را کنار کشید و گفت: چرا با آن رفیق هستید؟ گفت: دایی من است. فرمودند: او از مجسمه است و اعتقادش این است که پروردگار عالم جسم است. گفت: ما خیلی با هم کاری نداریم. ( گِل هم بوی گُل می گیرد و هم بوی لجن.) مهم است که کجا باشد. بعضی وقت ها ما با کسانی نشست و برخواست می کنیم که خودمان هم اعتقاد داریم که او اعتقادش فاسد است و انحراف فکری دارد و او مذهب و روش و تفکرش ایراد دارد و بعد هم به ما تذکر می دهند که آقا با فلانی نشست و برخاست نکن. می گوییم: او بر ما تأثیری نمی گذارد. اصلاً اینطور نیست.) امام کاظم علیهالسلام اشاره کردند: از ارحام است حالا احترامش را نگه دار اما اینکه دائم با هم باشید، نه. حضرت به داستان و مطلبی اشاره کردند و کمک گرفتند برای این استدلال. فرمودند: وقتی موسی کریم علیهالسلام از رود نیل رد شد، فرعونیان پشت سر او آمدند و از رود گذشتند، آب بالا آمد که اصحاب فرعون را در بر بگیرد یکی از اصحاب موسی علیهالسلام شخصی بود که پدرش در لشگر فرعون بود و یک مرتبه از لشگر حضرت موسی علیهالسلام به سمت لشگر فرعون رفت که پدرش را نجات دهد. اینجا تر و خشک با هم می سوزند! او هم غرق شد. پس تأثیر دارد که دیگران به چه اعتقاد و تفکری هستند.
و اما حدیث نورانی امیرالمومنین علی علیهالسلام فرمودند: حسن جان! با چهار گروه رفاقت نکن. با انسان احمق رفاقت نکن، می خواهد به تو نفع برساند اما ضرر میرساند. وقتی امام علی علیهالسلام به امام حسن علیهالسلام تذکر می دهد دلیلش را هم می گوید. خوب است که ما به بچه ها و دوستانمان تذکر می دهیم دلیلش را هم بگوییم. حضرت فرمودند: با احمق رفاقت نکن زیرا می خواهد به تو نفع برساند اما ضرر میرساند.
احمق یا ذاتی است و یا عارضی. کسی شخصاً و ذاتاً آدم تعطیلی است و یا اینکه نه افعال و کردار انسان های احمق را در می آورد. احمق یعنی کسی که به لاابالی گری تمایل دارد. کسی که برای رسیدن به هدف صحیح از وسایل غلط استفاده می کند و ارزش ها و ضد ارزش ها را تمیز و تشخیص نمی دهد.
استاد مطهری در کتاب امدادهای غیبی داستانی را نقل می کند که قابل تأمل است. می گوید: فردی بود از اهل ایمان و متدینین، منتها ثروتمند، پسری داشت که او خیلی هرز رفته بود و بچه ای لوس شده بود. پدر هم به خاطر اینکه تنها جگرگوشه اش اوست با او مماشات می کرد و راه می آمد! تا اینکه انقدر هرز رفت و قمار می کرد، شرب خمر می کرد و انواع و اقسام گناهان را انجام میداد و پدر هم دندان به جگر می گذاشت و به خاطر اینکه او را از خانۀ خود دور نکند با او مماشات می کرد. در آن زمان شهید می نویسد: گوجۀ فرنگی وارد ایران شد، مقدسین هم خیلی در مقابل این میوه ایستادند. چون اسمش فرنگی بود آن را از هر حرامی حرام تر می دانستند. یک روز جلوی پدر را گرفتند و گفتند: فرزندت دیگر از حد به در کرده است و صبرمان تمام شد. چرا؟ آن روز دیدیم یک دستمال پر گوجه فرنگی خریده است و به خانه میبرد، پدر رفت و گفت: قمار کردی، شرب خمر کردی و مباشرت نامشروع داشتی اما امروز برایمان آبرو نذاشتی. شنیدم که رفتی و گوجه فرنگی خریدی؟ این یعنی حماقت. چیزهایی که در دینمان اساسی ندارد و برایمان قابل اهمیت نیست، اما چیزهایی که برایمان جایگاهی ندارد و سر و دست برایش می شکنیم اما اساس دین برایمان مهم نیست این یعنی حماقت.
امام علی علیهالسلام فرمودند: حسن جان! با انسان بخیل نشست و برخاست نداشته باش، چون زمانی به چیزی احتیاج داری و از تو دریغ می کند. زمانی که به او نیاز داری نیست.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: انسان بخیل هم از مردم دور می شود و هم از خدا و هم از بهشت و به جایش به سمت جهنم و آتش دوزخ قدم بر میدارد. اینجا امام علی علیهالسلام فرمودند: با بخیل رفاقت نکن.
امام علی علیهالسلام فرمودند: انسان بخیل خزینه دار وراثش می شود. نه خود خرج می کند و نه برای شب اول قبر و صراط و قیامت می فرستد، جمع می کند و به ورثه می دهد. ورثه هم می خورند و یک لیوان آب رویش، آیا یک فاتحه بخوانند یا نه.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله مشغول به طواف خانۀ خداوند بودند، مردی را دیدند که پردۀ کعبه را گرفته است و التماس می کند، پرسیدند: گناهت چیست؟ گفت: گناهم بزرگتر از این است که برایتان توصیف کنم. پرسیدند: گناه تو بزرگ است یا زمین ها؟ گفت: گناه من. پرسیدند: گناه تو بزرگ است یا کوه ها؟ گفت: گناه من. پرسیدند: گناه تو بزرگتر است یا آسمان ها؟ گفت: گناه من. پرسیدند: گناه تو بزرگ است یا عرش خدا؟ گفت: گناه من. پرسیدند: گناه تو بزرگتر است یا خدا؟ گفت: خداوند. فرمودند: وای بر تو! تو چه گناهی کردی؟ گفت: من مردی ثروتمند هستم اما وقتی کسی بخواهد چیزی از مال من بگیرد انگار آتشی به من نزدیک می شود. ( به مریضی بخل دچار بوده است.) حضرت فرمودند: از من دور شو ممکن است به عذابی دچار شوی و دامن مرا هم بگیرد.
عده ای هستند که در ماه مبارک رمضان بنا به دلایل شرعی نمی توانند روزه بگیرند که جای خود ولی کسی که در خیابان می ایستد و سیگار می کشد چی؟ علناً فعل حرام انجام می دهد. فاجر کسی است که پردۀ دیانت را بدرد. فجر آن نوری است که سیاهی شب را میدرد. فاجر کسی است که علناً فسق می کند. علناً گناه می کند و خوشحال هم هست. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: آخرالزمان روزگار است، اگر روزی بر مردی بگذرد و در آن فجوری همانند کم فروشی و خیانت در اقتصاد و مال و شراب خواری و مانند آن انجام ندهد، اندوهناک و گرفته می شود. امان از روزی که گناه قبحش در یک جامعه بریزد. خیلی ها راحت گناه می کنند چون قبحش در جامعه ریخته است. تراشیدن ریش گناه است و الان متدینین ما ریش می تراشند. روی پای زن نباید برای زن مشخص شود، الان زن ها می خواهند به مسجد و حسینیه بروند با پای برهنه میروند. چرا باید قبح فعل حرام بشکند؟
امام علی علیهالسلام فرمودند: با آدم دروغ گو رفاقت نکن. (نگفتند دروغ شوخی و یا دروغ جدی. دروغ دروغ است.) او مانند سراب است. نزدیک را به شما دور نشان می دهد و دور را نزدیک.
امام علی علیهالسلام فرمودند: انسان لال باشد ولی کلام به دروغ باز نکند.
امام علی علیهالسلام فرمودند: حسن جان! با چهار دسته رفاقت نکن. 1) انسان های احمق. کسانی که ارزش و ضد ارزش را در زندگی تشخیص نمی دهند. 2) انسان ها بخیل. کسانی که تو را در زمان احتیاج فراموش می کنند. 3) انسان های فاجر. آن دسته از انسان هایی که علناً فساد می کنند. 4) انسان های کذاب و دروغ گو که همانند سراب می مانند.
در ادامۀ این مراسم ذاکر اهل بیت علیهم السلام؛ کربلایی محمد حسین پویانفر به مولودی خوانی پرداختند.