حجت الاسلام طائب: در این دوره باید به عاشورای «حی» برسیم
رسیدن به بهترین وضعیت ها
پیامبر اکرم صلوات الله علیه به امیر المومنین علیه السلام فرمودند: «علی جان اگر به این سفارش های من عمل کنی بهترین وضعیت ها را به دست خواهی آورد.» « یَا عَلِیُّ شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ- وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَا غَیْرِهِ. علی جان بدترین مردن کسی است که دین و آخرتش را به دنیایش بفروشد و از او بدتر کسی که دینش را به خاطر دنیای دیگری بفروشد.»
امام حسین دو تنهایی داشتند
ما در این دوره باید به عاشورای «حی» برسیم، به آن نقطه ای که هدف عاشورا است برسیم. بساط عاشورا را خدای متعال به وجود آورده تا بشریت در این بساط به هدف عاشورا برسد.
در آن دوره مشکل امام حسین علیه السلام این بود که ایشان در دو تنهایی قرار داشت: 1.تنهایی در فکر مردم و 2. تنهایی در اقدام عملی مردم
حضرت در فکر مردم تنها بود، بیعتی که آنها باید با امام زمانشان می کردند را انجام نداده و با یزید ملعون بیعت کردند. آنها آنقدر جاهل بودند که اصلا نمی دانستند باید با حضرت بیعت کنند، برعکس آمدند شمشیر پشت سرش گذاشتند و گفتند تو باید با یزید بیعت کنی. حضرت از مدینه که حرکت کردند تمام حرفشان این بود که یزید بر حق نیست، ولی به کسی هم نگفتند که ای مردم باید با من بیعت کنید. بلکه تمام حرف امام این بود که با یزید بیعت نکنید. حداقل شرایط یک رهبری اسلامی را بدانید شرایط بیعت را بدانید بعد بیعت را انجام دهید.
علت هجرت از مدینه
چرا امام حسین علیه السلام از مدینه بیرون آمدند؟ چرا حضرت در مدینه نماندند مدینه ایی که شهری زیارتی است و مسلمانان بسیار در آنجا هستند چرا نماندند تا آنها را هدایت کنند؟ وقتی ایشان با یزید ملعون بیعت نکردند، یزید دستور بیعت گرفتن از ایشان را داد به دلیل اینکه امام حسین نماینده خداوند روی زمین است پس به این شکل حقانیت یزید تایید و کارش بسیار آسان می شد. اگر امام بیعت می کردند و خلافت یزید را قبول می کردند به این معنا بود که حقانیت او را قبول داشتند و هر جا که او جامعه و مردم را می کشاند ایشان موافق بودند. اما ایشان امام آن زمان بودند، باید پاسخ گوی خداوند می بودند، در مسیر اشتباهی که مردمشان قدم بر می داشتند. پس ایشان با هر چه که در چنته داشتند باید با این بیعت مبارزه می کردند، تا مردم گمراه نشوند، حتی اگر به قیمت جان ایشان و خانوادشان تمام شود. دیگر امامان هم مبارزات خاص خودشان را داشتند و به هیچ عنوان جزئی از ارکان حکومتی خلیفه های دوران خود نبودند. اما در زمان امام حسین علیه السلام جامعه به جایی رسیده بود که مبارزه درون سازمانی جواب نمی داد پس قیام برای ایشان ضروری بود.
چرا امام رضا علیه السلام ولیعهدی را پذیرفتند
حال این سوال پیش می آید که امام رضا که ولیعهد مامون بودند چه؟ 1.امام رضا به زور حکومت و از دست نرفتن شیعیان، ولیعهدی را پذیرفتند تا مامون همه را قتل عام نکند. 2. ایشان فقط ولیعد بودند یعنی جانشین مامون پس هیچ رکن حکومتی را به عهده نداشتند و در دوران ولیعهدی حتی یک سفر کاری از طرف مامون هم نرفتند که نکند خدای نکرده خواسته ایی از خواسته های مامون ملعون را انجام داده باشند.
آیا امام حسن علیه السلام بیعت کردند؟
قرارداد امام حسن با معاویه بیعت نبود بلکه قرار داد ترک حکومت بود. حضرت بیعت گرفتن از مردم را واگذار کردند، نه اینکه با معاویه بیعت کنند. اما یزید قدمی فراتر از پدرش می خواست بردارد به همین دلیل می گفت حسین باید با من بیعت کند. اینطور شد که اقدام امام حسین علیه السلام در دوران یزید متفاوت شد.
وقتی حضرت بیعت را قبول نکردند یزید یک تیم ترور فرستاد به مدینه محل سکونت پسر پیغمبر تا ایشان را به شهادت برساند. حضرت می دانستند اگر در مدینه بمانند بدون هیچ ردی ایشان را از بین خواهند برد و مردم هم در همان جهل مرکب خود می مانند به همبن دلیل از مدینه بیرون رفتند و به سوی مکه آمدند. سوم شعبان حضرت وارد مکه شدند و 8 ذی الحجه از مکه بیرون آمدند پس سه ماه و پنج روز حضرت در مکه بودند و در مدت اقامتشان هم به مردم می گفتند که با یزید بیعت نکنید و شرایط یک رهبر باید چنین و چنان باشد. حال این سوال پیش می آید چه شد ایشان از مکه بیرون آمدند؟ و سوال دیگر اگر مردم کربلا دعوتشان نمی کردند باز هم از مکه خارج میشدند؟ بله، اگر دعوت نامه مردم کربلا هم نبود ایشان از مکه خارج می شدند و این ربطی به دعوت کوفیان نداشت. امام می دانستند این تیم ترور در مکه هم به دنبال ایشان هستند و به دنبال فرصتی برای به شهادت رساندنشان و اینقدر منفورند که برایشان فرقی نمی کند که اینجا شهر خداوند است و یا ماه، ماه حرام و نباید خونی در این ماه و این مکان مقدس ریخته شود حضرت هم نمی خواستند حرمت حرم پایمال شود. آن تیم ترور همین آل سعود لعنه الله علیه کنونی هستند که هیچ چیز نمی فهمند! به همین خاطر حضرت از مکه بیرون آمدند.
نامه عبدالله ابن جعفر به امام حسین علیه السلام
عبدالله ابن جعفر1، همسر حضرت زینب سلام الله علیها، وقتی شنید امام قصد دارند از مکه بیرون بروند به ایشان نامه نوشتند: «بسم الله الرحمن الرحیم. به حسین بن علی از عبدالله بن جعفر. اما بعد تو را به خدا سوگند می دهم که از مکه خارج نشوی. من از کاری که آهنگ آن را داری بر تو بیمناکم و ترس آن دارم که خود و خاندانت در آن به هلاکت برسید. اگر تو امروز هلاک شوی نور زمین خاموش خواهد شد، زیرا تو پرچم هدایت یافتگان و امیر مومنانی. در رفتن شتاب مکن زیرا من نیز به دنبال نامه هستم (پشت سر نامه ام راه افتادم که به شما برسم). والسلام.»
پاسخ امام به نامه ی او چنین است:
«اما بعد نامه ات به من رسید و آن را خواندم و منظورت را دریافتم. به آگاهی تو می رسانم که من جدم رسول خدا را به خواب دیدم، او از کاری به من خبر داد و من در پی آن می روم، خواه به سودم باشد یا به زیانم. به خدا سوگند! ای پسر عمو چنان چه من در لانه ی هر جنبنده ای از جنبندگان روی زمین باشم مرا بیرون کشیده به قتل خواهند رساند. به خدا ای پسر عمو آنان ستم خواهند کرد، همانگونه که یهود نسبت به روز شنبه ستم ورزیدند. والسلام.2»
پس امام حسین علیه السلام با آگاهی کامل از همه ی جوانب مدینه را ترک کردند و قیام را شروع کردند و برای رفتن به کوفه هم دلایل بسیار داشتند.
1102101303/
پی نوشت:
1.
عبدالله بن جعفر ابي طالب از شخصيت هاي مشهور تاريخ اسلام و از اصحاب نزديك امامان نخستين شيعه است. او رسول خدا (ص) را درك كرده و از آن حضرت نيز رواياتي نقل نموده است. عبدالله نزد مورخان شيعه و سني از جايگاه والاي برخوردار است و از او با احترام ياد كرده اند. روايات فراواني از او نقل شده است با اينكه او از اصحاب خاص و نزديك امام حسين(ع) و ازچهره هاي برجسته هاشمي بود.
2.
طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص291: «فلا تعجل بالسیر فانی فی اثر الکتاب».