دو صیحه آسمانی متفاوت در زمان ظهور

کد خبر: 50678
یکی از نشانه های ظهور حضرت مهدی علیه السلام صیحه ای آسمانی است که یکی در ابتدای روز و دیگری در انتهای آن، هر یک مردم جهان را به راهی کاملا متفاوت با دیگری دعوت می کند. تفکر اغلب مردم این است که قطعا صدایی را که به حضرت دعوت می کند، تصدیق خواهند کرد. اما شرط مهمی توسط معصوم علیه السلام در این باره وارد شده که بر اساس معیاری دقیق انسانها را در برخورد با این نشانه تقسیم بندی می کند.
وارث :آنچه اغلب انسانها در عرصه مهدویت به دنبال آن هستند، بودن در رکاب حضرت ولی عصر -ارواحنا فداه- و زیستن در عصر شیرین ظهور می باشد. اما بیش از آنکه مسیر رسیدن به این هدف را بشناسند و مترصد گامهای خویش در این راستا باشند، به شیرینی هدف خود می اندیشند و به آن پر و بال می دهند.

در واقع اکثر انسانها آموخته اند عصر ظهور را دوست داشته باشند و تنها دوست داشته باشند. بدون اینکه امروز سمت و سوی حرکت و عملکردها و سبک زندگی شان را به گونه ای تدوین کنند که در نهایت آنان را به تصدیق و همراهی امام برساند.

دو فریاد آسمانى تحیرانگیز


عبدالرحمن بن مسلمة جریرى گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض كردم: دشمنان (و مخالفین شیعه) ما را سرزنش كرده دروغگو پندارند، ما می گوئیم: دو فریاد آسمانى خواهد بود، گویند: وقتى دو فریاد هر دو از آسمان باشد چگونه فریاد حق از باطل شناخته شود؟ حضرت فرمود: شما چه پاسخى به آنها دهید؟ عرض كردم: ما پاسخى نداریم كه به آنها بگوئیم، فرمود: به آنها بگوئید: هنگامى كه آن فریاد بلند شود هر كس پیش از آن فریاد ایمان بدان آورده آن را باور و تصدیق كند خداى عزّ و جلّ فرماید: «آیا كسى كه به سوى حق هدایت می كند شایسته تر است كه پیرویش كنند یا آن كس كه هدایت نمی كند جز آنكه خود هدایت شود، پس شما را چه شده، آیا چگونه قضاوت می كنید؟» (سوره یونس آیه 35)  (١)


این روایت به صورتی کاملا روشن و واضح پرده از این اصل مسلم بر می دارد که تصدیق و همراهی مهدی موعود علیه السلام امری نیست که یک شبه به کسی عطا شود.



مهندسی معکوس در سبک زندگی


در یک تقسیم بندی کلی، سبک زندگی انسانها از سه بخش عمده بینش، گرایش و کنش تشکیل شده که ارتباط تنگاتنگی بین این سه عنصر وجود دارد. در حالت طبیعی رفتار یا به عبارت دیگر کنش ها که بخش قابل رویت زندگی هر فردی را شامل می شود به تصریح کارشناسان عرصه روانشناسی تحت تاثیر دو عامل دیگر یعنی بینش و گرایش قرار دارد. اگر اندکی بر روی رفتارهای خود دقت کنیم بالوجدان این تاثیرپذیری را درک کرده و تصدیق می کنیم.

به عنوان نمونه تفاوت در بینش الهی یا مادی، علائق و گرایشات انسانها را مدیریت کرده و در نهایت منجر به نوع زندگی متفاوت دو گروه می شود. البته گاهی می توان این روند را از انتها به ابتدا طی کرد. یعنی با وادار کردن فردی به کنش های خاصی، در گذر زمان او را به این کنش ها علاقه مند کرده و بینش خاص مورد نظر را در فرد ایجاد کرد که البته روش اول از ثبات و استقامت بیشتری برخوردار است.



نقش عناصر سه گانه در عرصه مهدویت


در این عرصه نیز این سه عنصر نقش آفرینی می نمایند تا در نهایت در افراد انسانی ظرفیت تصدیق و همراهی امام عصر علیه السلام را ایجاد کند. حال باید دید در عرصه مهدویت چه نوع بینش و گرایشی وجود دارد و کنش های حاصل از آنها کدامند؟



1. بینش مهدوی:


 الف) اعتقاد به قطعیت ظهور:
گام اول باور و یقین به وقوع این حادثه عظیم است. باوری که بتواند تمام گرایشات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و او را به سمت رفتارهایی در جهت این واقعه سوق دهد. درک عمیق این مسئله که روز سرنوشت سازی در عالم خواهد رسید که به ثمر رساننده تمام تلاشهای انبیا و اولیا خواهد بود، به طور یقینی افراد را برای اتخاذ موضع در قبال آن تحریک خواهد کرد. به همین علت است که در روایات متعدد سخن از قطعی و حتمی بودن آن به میان آمده و بشریت را نسبت به این حقیقت مطمئن نموده است.

پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله می فرمایند: "سوگند به خدایی كه مرا به حق و بشارت دهنده برانگیخت، اگر از عمر دنیا تنها یك روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولانی خواهد ساخت تا فرزندم مهدی در آن روز ظهور كند. آن گاه عیسی بن مریم از آسمان فرود می آید و به امامت او نماز می گزارد و زمین به نور پروردگارش نور باران می گردد و حكومت او به شرق و غرب گیتی گسترش می یابد و زمین و زمان در قلمرو عدالت و قدرت او قرار می گیرد."  (2)



ب) اعتقاد به ارتباط امروز با عصر ظهور:
گام دوم باور و اعتقاد به این اصل مسلم است که میان نوع زندگی امروز و آن جامعه آرمانی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. حتی اگر توفیق زیستن در عصر مهدوی را نداشته باشیم، به شرطی که امروزمان با معیارهای معرفی شده برای یاران حضرت ساخته شده باشد، بی شک جزء سپاهیان ایشان خواهیم بود.

در این باره شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: چه می فرمایید درباره کسی که دارای ولایت پیشوایان است و انتظار ظهور حکومت حق را می کشد و در این حال از دنیا می رود؟ حضرت در پاسخ فرمود: «او همانند کسی است که با [رهبر این انقلاب] حضرت قائم (عج) در خیمه او بوده باشد». سپس کمی سکوت کرد و فرمود: «مانند کسی است که با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در مبارزاتش همراه بوده است. (3)


2. گرایش مهدوی:


آنچه فرد را به سمت و سوی متفاوت با دیگران سوق می دهد تفاوت در علاقه های اوست. این را به کرّات در زندگی خود شاهد بوده و درک کرده ایم. حال تفاوتی ندارد این گرایش از یک بینش عمیق نشات گرفته باشد یا از طریق انجام اعمالی ابتدایی فرد را نسبت به حقیقتی علاقمند کرده باشند. در هر دو صورت، نهایتا گرایشات و تمایلات فرد او را به انجام عمل سوق می دهد. علاقه به آن جامعه موعود و ولیّ الهی گام مهم دیگری است که افراد را به اتخاذ رفتارهای متناسب با آن حقیقت شیرین وادار می کند: چون حضرت ولی عصر علیه السلام و دنیای بی نظیر معاصر با ایشان را دوست می دارم دست به دعا بر می دارم برای تعجیل در فرجشان. به علت تمایل شدید به زیستن در کنار ایشان تلاش می کنم زمینه های ظهورشان را در حد توان مهیا سازم. و این علاقه وافر مرا وادار می کند صبح هر روز دعای عهد را زمزمه کنم و معارف بلند آن را برنامه عملی خود قرار دهم.



3. کنش مهدوی:


برآیند دو عنصر پیشین به شرطی که درست شکل گرفته باشند قطعا اعمال و رفتارهایی است که فرد را به رضایت امام موعود علیه السلام رسانده و در او ظرفیت و توفیق پذیرش و یاری حضرتش را ایجاد می کند. کنشهایی همچون پیروی از ولیّ فقیه، التزام به واجبات و محرمات، دعا در حق حضرت، تلاش برای کسب آمادگی یاری حضرت و تلاش در جهت آماده سازی شرایط ظهور از این دست هستند.



به دنبال صیحه آسمانی


نکته مهم اینجاست که در تمام کنش های معرفی شده محوریت با امام مهدی علیه السلام و خواست و اراده ایشان است. پس اگر به دنبال آن هستیم که با شنیدن دو صیحه آسمانی بی درنگ، صدایی را که به سمت مولایمان دعوت می کند را تصدیق کنیم، باید امروزمان را براساس خواست و رأی امامان بسازیم و بیعت او را همیشه بر گردن داشته باشیم. چگونه می توان عمری بر محور هواهای نفسانی زندگی کرد و انتظار پذیرش بی چون و چرای آن امام موعود را داشت؟



پی نوشت:

 1. الروضة من الكافی، ترجمه رسولى محلاتى.
2.  بحارالانوار، ج51،ص71
 3. بحارالانوار، ج 52، 25.


/1102101305