وارث:آقا تو را چون حیدر کرار بردنددر پیش چشم بچه های زار بردندتو آن همه شاگرد داری پس کجایندآقا چه شد آنشب تو را بی یار بردند؟این اولین باری نبود این طور رفتیدآقا شما را اینچنین بسیار بردندوقتی شما فرزند ابراهیم هستیقطعاً شما را از میان نار بردندآنشب میان کوچه ها با گریه گفتی...که عمه جان را هم سر...