کلیدواژه: نجواهای رمضانی

حیف است قبل و بعد از بهار، حالِ دلمان یکی باشد

حیف است عطر این بهار در شامه جهان بپیچد و دل‌های‌مان رنگ و بوی بهار نگیرد.

دل آدم می‌ترکید وسط آیه‌های یوسف از اضطرار آن لحظه‌هایش...

و اگر پشت‌بندش این آیه نیامده بود که «فاستجاب له ربّه...» دل آدم می‌ترکید وسط آیه‌های یوسف از اضطرار آن لحظه‌هایش.

و امّا بعد...روز تنهایی!

همه آدم‌هایی که برای تنها نبود‌ن‌مان رویشان حساب می‌کنیم...

من این جبر شیرین را دوست دارم...

من این مهمانیِ اجباری که گریزی از آن نیست، که نمی‌شود به هیچ بهانه‌ای دعوت به آن را رد کرد، که اگر رد کنم مؤاخذه و عقاب می‌شوم، من هم‌این اجبار را دوست دارم؛ وقتی جبرکننده تو باشی.