توئی داماد صحرا که به کامِ خون عسل داری
فاطمه معصومی
وارث:
به لخته لخته خون در کام شیرینت غزل داری
توئی داماد صحرا که به کامِ خون عسل داری
به مصرع، مصرعِ خون و قدِ بالا بلندِ خود
برای اهل روضه هم قصیده هم غزل داری
گرفتی مستِ مست از بوسه بوسه استجابت را
تو ای شیرین دهانی که سبو را در بغل داری
لباس رزم هم، پیش تو کوتاه آمده در اصل
که در بزم شجاعت ماجرایی بی بدل داری
عجب جنگاوری به به، عجب رزمی، چه پیکاری
تو الحق که نشان از بانی فتح جمل داری
افزودن دیدگاه جدید