حجت الاسلام رئیسی: امام هادي راه ظرفيت دار شدن را در جامعه کبيره به ما نشان مي دهد / مداحی حاج روح الله بهمنی و حاج رضا هلالی
وارث: مراسم عزاداري شام شهادت امام علي النقي (ع) در مسجد جعفري کوي نصر با سخنراني حجت الاسلام و مداحي حاج عبدالرضا هلالي و حاج رو ح الله بهمني برگزار شد.
به گزارش وارث، اين مراسم بعد از نماز مغرب و عشا با قرائت قرآن توسط استاد خاکي شروع شد وسپس آيت الله رئيسي به سخنراني پرداختند.
حجت الاسلام رئيسي مطالب خود را با موضوع آغاز ماه رجب آغاز کرد و گفت: ماه رجب ماه بندگي و عبادت خداست و انسان در عرصه زندگي نيازمند آن است که ظرفيت پيدا کند و با اين ظرفيتي که به دست آورده است در مقابل امتحانات الهي عرصه بندگي را مصون سازد.
در ادامه ايشان جمله از اميرالمومنين که به کميل بن زياد خطاب کرده بودند اشاره کرد و گفت: امام علي در جايي به کميل بن زياد ياد آور ميشوند که اين قلب هاي انسان ها، ضعف هاي انسانهاست و بهترين قلوب، با ظرفيت ترين قلوب است.
این منبری شناخته شده در ادامه گفت: ما در عرصه بندگي بايد ظرفيت پيدا کنيم و ماه رجب شرايط را براي ما آسان کرده است.
وي ادامه داد: عبادت در ظرفيت سازي در انسان بسيار موثر است و فلسفه خلقت و بعثت، بندگي است و عبادتي که موجب بندگي مي شود سه رکن دارد:1- رعايت احکام عبادت 2- رعايت آداب عبادت يا به تعبيري رعايت مستحبات و 3- رعايت اسرار عبادت. که مورد سوم مهمتر است. اگر سر ما با باطن عبادت تماس نگيرد يعني عبادت ما ظاهري باشد ما عبادت را انجام داده ايم ولي جان ما عبادت نکرده است ما لازم است در عبادت رشد کنيم ما نمازمان بايد رشد داشته باشد و در نماز حضور قلب داشته باشيم به حضرت حق و فلسفه نماز اين است که به ياد خدا باشيم.
رئیسی افزود: يکي از ويژگي هاي ياران پيامبر اين است که در سيماي آن ها آثار بندگي وجود دارد و سلوک آن ها سلوک يک عبد است و در تمام لايه هاي زندگيشان آثار بندگي ديده مي شود.
يکي از راه هاي ظرفيت سازي توسل به زيارت است که موسس آن زيارت جامعه کبيره است واين زيارت است که به انسان ظرفيت مي دهد . امام هادي راه ظرفيت دار شدن را به ما در جامعه کبيره نشان مي دهد.
در ادامه اين مراسم نيز حاج روح الله بهمني و حاج عبدالرضا هلالي به روضه خواني و مداحي پرداختند که در ادامه شعري را که حاج روح الله بهمني زمزمه کرد را می خوانید:
تنها امام سامرا تنهاچه ميکني
در کاروان سراي گداها چه ميکني
دارم براي رنگ تنت گريه ميکنم
پاي نفس نفس زدنت گريه ميکنم
باور کنيم حرمت تو مستدام بود
يا بردن تو بردن احترام بود
باور کنيم شان تو را رد نکرده اند
بد دهانان شهر به تو بد نکرده اند
گرد و غبار روي تو اي يار ريختند
رو سر تو از در و ديوار ريهختند
مرد خدا و اين همه پير واي من
بزم شراب و آيه تطهير واي من
هرچند بين ره بدنت را کشيد و برد
دست کسي به روي زن و بچه ات نخورد
باران نيزه نصيب تنت نشد
دست کسي مزاحم پيراهنت نشد
اين سينه ات مکان نشست کسي نشد
ديگر سر تو دست به دست کسي نشد