حجت الاسلام شهاب: شیعه لفظی نباشیم بلکه شیعه عملیاتی باشیم!/ حاج محمود کریمی: ای همه ای فروزنده ز رخ حسن خدات
وارث: مراسم جشن شام ولادت امام حسن مجتبی(ع) با سخنرانی حجت الاسلام سید عبدالحمید شهاب و مولودی خوانی حاج محمود کریمی در هیئت رایه العباس علیه السلام برگزار شد.
در شام ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام از فضایل و کرامات و عنایاتی که خداوند به چهارمین نور پاک از خمسه طیبه در عالم خمسه عنایت فرمودند عرایضی خواهیم داشت؛
شخصیت برجسته امام حسن مجتبی (علیه السلام)
در روایتی امام حسن مجتبی علیه السلام سه توقع اساسی و جامع را از شیعیانشان تحت عنوان؛ توقعات حسن ابن علی علیه السلام طلب کردند.
روایت از این حیث است که عده ای از محبین و شیعیان اهل بیت علیه السلام خدمت امام حسن علیه السلام رسیدند و معرفی کردند که یابن رسول الله ما شیعیان شما هستیم، امام نفی شخصیتی شان نکردند، تخریب نکردند. حضرت سه سطح توقع را بیان کردند که انتظار من از شمای شیعه این است:
توقع اول: طلب کنید مرا برای خدا؛ برای خدا از کانال ما پیش بروید، کاری کنید خدا از شما راضی باشد اگر راهش را نمی دانید از ما بپرسید، چه کنیم خدا از ما راضی باشد؟ کسی که رضای خدا را طلب کرد اگر چه مردم ناراحت شدند خدا وکیل می شود نگذارد این فرد محتاج به مردم شود. آن کسی که رضایت مردم را به این قیمت که خدا از او ناراضی باشد طلب کرد، خدا آمورش را به همین مردم واگذار می کند.
اگر رضایت خدا را طلب کردی، خدا برای تو کافی است.
توقع دوم : سطح علم و دانایی خود را بالا ببرید، از شیعه اهل بیت علیه السلام عالم می طلبد، آگاه می طلبد. اگر سلمان ها و مقداد ها و ابوذر ها در رکاب پیغمبر صل الله علیه و آله وسلم . حضرت علی علیه السلام ماندند به برکت علم بوده است.
و سوم فرمودند: به خودتان اهلیت بدهید، در سختی ها و مصائب اهل صبر باشید.
این سطح توقعات امام حسن علیه السلام است.
اگر سلمان می شود منا اهل البیت(ع)، با نماز شبش نشد. سلمان یک حرف از پیغمبر خدا صل الله علیه و آله و سلم شنید و به آن عمل کرد. حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم قدم میزدند و حضرت علی علیه السلام پشت سر ایشان و سلمان و ابوذر پشت سر حضرت علی علیه السلام، ابوذر گفت: سلمان جای پای من و تو و پیغمبرصل الله علیه و آله و سلم در زمین است ولی جای پای علی علیه السلام نیست، حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: اگر جای پای علی علیه السلام را نمی بینید چون روی جای پای من است و ایشان به سلمان فرمودند: ای سلمان شیعیان ما مثل حضرت علی علیه السلام هستند، جا پای ما می گذارند؛ درست محاط و برابر با عمل ما، عمل می کنند. تبعیت از آثار ما می کنند. سپس فرمودند: اگر میبینید علی علیه السلام به این جایگاه رسیده است به خاطر عملش بوده، برای تطبیق عملش با من امامش که پیغمبرم است. اگر ادعای شیعه بودن برای اهل بیت(ع) میکنیم، ببینیم سطح توقعمان امام معصوممان از ما چیست؟ آن زمان است به تعبیر امام صادق علیه السلام، دیگر شیعه لفظی نیست، شیعه عملیاتی است. خلاصه شیعه یعنی اطاعت.
از کرامات امام حسن مجتبی علیه السلام
جوانی نزد امام حسن علیه السلام رفت و گفت: آقا، ما مقداری گوسفند و یک شتر داریم که ارث پدری است و بخشی از هزینه آن هم صرف ورثه می شود. و من موفق نشدم ازدواج کنم. امام علیه السلام فرمودند: مشکلی داری؟ گفت: نه، از حیث سلامت جسمی سالم هستم، ولی دختر به من نمی دهند. امام علیه السلام فرمودند چطور؟ آن فرد یک لک روی پایش بود، آن را به امام نشان داد و گفت: چند عقد هم انجام دادیم ولی تا رویت میشود بهم می خورد.
امام علیه السلام فرمودند: از طعام ما بخور. بعد از خوردن چند لقمه فرمودند: نه از حیث اینکه در خانه ما آمدی می گویم ، بدان هر چه داری مدیون مادرت هستی، آن زمان که پدرم در خانه بود و همه پشت به او کرده بودند، مادر تو مثل یک شیر زن از سر محبت گاهی اوقات طعام برای ما می آورد. به برکت آن محبتی در حق پدرم کردید امروز روز جبران است، حضرت(ع) دست مبارکشان را روی پای آن جوان کشیدند و دیگر اثری از آن لک نماند و آن جوان موفق به یک ازدواج خوب شد.
در ادامه شعر خوانده شده توسط حاج محمود کریمی را می خوانید:
ای همه ای فروزنده ز رخ حسن خدات
وی همه حسن فروشان بفدات
جلوه گر آینة ذوالمننی
پای تا فرق حسن در حسنی
مصطفی را تو فروع بصری
وصی دوم و اوّل پسری
خلد گردی است ز خاک حرمت
چرخ موجی است ز بحر کرمت
مهر را جلوه ز پیرایة تو
آفتابش همه از سایة تو
رمضان سفره مهمانی تو
مشعلش چهرة نورانی تو
روزهداری که بود تشنة دوست
آتش عشق تو افطاری اوست
ای فدای رخ بهتر ز مهت
روزه داران خدا خاک رهت
ای به خلد غمت افسانه بهشت
پیش رخسار تو زیبایی، زشت
گنج توحیدی و دل ویرانت
روی نادیده همه حیرانت
ای ز غمهای تو خون بر دل خاک
پنجة صبر گریبان زده چاک
صبر دیوانه شده از صبرت
حلم خون خورده کنار قبرت
صلح و جنگ تو درش سرّ و سری است
هر دو را هر که بداند اثری است
پای صلح تو در آن آتش جنگ
سر بیداد گران خورد به سنگ
تو امامی به قعود و به قیام
به قعود و به قیام تو سلام
مرکب حکم، تو میرانی و بس
جنگ یا صلح، تو میدانی و بس
هر که با صلح و قیام تو نساخت
بخدا مرتبهات را نشناخت
تو که مانند پدر در پیکار
شعلة مرگ زدی بر اشرار
صف کفار ز هم پاشیدی
فاتح جنگ جمل گردیدی
راه تا قلب سپه طی کردی
ناقة عایشه را پی کردی
ای ز رزم آوریت در صفّین
بانگ تکبیر بلند از طرفین
تو که نجل اسداله استی
تو که فرزند یدالّه استی
نبود در دلت از دشمن بیم
نکنی صلح که گردی تسلیم
تو به هر حال ولی اللّهی
جنگ یا صلح کنی آگاهی
مصطفی کو سخنش وحی خداست
گفته در شأن تو این گفته به راست:
حسین اند دو پاکیزه امام
همگان را به قعود و به قیام
ای رخت شمع جوانان بهشت
سیّد جمع جوانان بهشت
وصی دوم بر حق رسول
پسر اول زهرای بتول
تو که هستی که به رغم دشنام
خصم خود را کنی از لطف سلام
صفت و خلق تو از بسکه نکوست
شود از یک نگهت دشمن، دوست
ای فدای تو من و ، امّ و ابم
وی ثنای تو به لب روز و شبم
ای تو بعد از پدر، اوّل مظلوم
سوّمین نور و چهارم معصوم
مهر افلاک به حسنت خندان
ماهی بحر بیادت گریان
جگر صبر ز صبرت پرخون
چهرة حلم ز شرمت گلگون
دل عشّاق مزارت همه رشک
آب باران بقیعت همه اشک
سینهها را به تمنّای تو داغ
قلبها را ز مزار تو چراغ
کاش گردی شوم و از کرمت
بنشینم به کنار حرمت
کاش چون ماه به شبهای درا
داشتم با حرمت روز نیاز
کاش مانند چراغی سوزم
تا شبی در حرمت افروزم
کاش مانند نسیم سحری
داشتم بر سر کویت گذری
کاش چون اشک کنارت افتم
بر روی خاک مزارت افتم
روی جانها همه بر تربت تو
سوز دلها همه از غربت تو
غربت آن نیست که با ضربت سنگ
چهره از خون جبین گردد، رنگ
غربت آن نیست که از داغ جوان
قد بابا شود از غصه کمان
غربت آن نیست که سر بر سر نی
ره کند با سپه دشمن طی
غربت آن است که، فردی مظلوم
شود از کینة یارش مسموم
غربت آن است که بعد از کشتن
بارش تیر ببارد به بدن
تیر بارید ز بس بر بدنت
بدنت گشت یکی با کفنت
سینهها از الم، فروخته شد
تن و تابوت بهم دوخته شد
ای بیاد تو دل هستی، خون
وی حساب غمت از حد بیرون
قلب احمد که برایت خون بود
به همه مردم عالم فرمود:
روز محشر که همه گریانند
اشک ریزان حسن خندانند
زین شرر سوخته «میثم» امروز
بارالها تو به فرداش، مسوز