خسران اعمال یعنی چه؟
به طور کلی خسران در لغت به معنی زیان کردن، کم شدن و نیز نقصان، گمراهی و هلاکی است. [علی اکبر، دهخدا، لغت نامه ی دهخدا،ج 7،ص 9776-9777]
«خَسْر» بر وزن های مختلف آمده است، اما در قرآن فقط بر وزن «فُعْلْ» و در باب «فَعِلَ یَفْعَلُ» و به دو حالت لازم و متعدی ذکر گردیده است. [همان]
در قرآن کریم، «غرم»، «غبن» و «تبّ» تقریباً مترادف با «خسر» به کار رفته اند.
معنای اصطلاحی
خسران در مفردات راغب درباره ی معنای خسران مطلبی گفته که حاصل آن چنین است: «خُسران» در اصطلاح، یعنی کم شدن سرمایه ی زندگی که به انسان نسبت داده می شود و می گویند: «خَسِرَ فُلانٌ» یعنی او زیان مند شد و خسارت دید. گاهی نیز خسران به کار و عمل تعلق می گیرد و می گویند: «خَسِرَتْ تِجارَتُه».
گاهی واژه ی خسران درباره ی دستاوردهای زندگی مثل مال و مقام دنیایی است و گاهی درباره ی زیان مندی در دستاوردها و نتایجی که از حالات نفسانی حاصل می شود مثل از دست دادن صحت و سلامت و عقل و ایمان و ثواب که این قسم همان چیزی است که خداوند در قرآن آن را «خُسران مُبین» نامیده است. [ابوالقاسم حسین بن محمد بن فضل، راغب اصفهانی، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن راغب اصفهانی، به تحقیق سید غلامرضا،خسروی حسینی، تهران، مرتضوی، 1362، ج1، صص652-653] و مقصود ما از خسران معنوی آدمی نیز همین است.
خسران مادی و معنوی
همانگونه که زیانکاری در امور مادی نسبی است؛ هم افرادی که به طور کامل ورشکسته شدهاند و هم افرادی که سود کمتری در کسب و کار خود به دست آوردهاند، هر دو خود را زیانکار می پندارند، در امور معنوی نیز زیانکاری نسبی است. اولیای الهی خود را ملامت و سرزنش می کنند که چرا با فراهم بودن شرایط نتوانستهاند به سود و منفعت کامل دست یابند و از این لحاظ خویشتن را زیانکار می بینند، اما افراد دیگری هستند که زیان آنان به مراتب بیشتر است و نه تنها سودی به دست نیاوردهاند، بلکه ضررهای سنگینی نیز دامنگیرشان شده است.
در هر حال، قرآن کریم و روایات، مصادیق مختلفی را برای افراد زیانکار معرفی کرده است: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا. الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا...» [1]
این آیات در قرآن کریم، زیانکارترین افراد را اشخاصی معرفی میکند که عمل زشتی را انجام دادهاند، اما گمان می کنند که رفتار نیکی انجام می دهند.
شیطان با سوء استفاده از فطرت خیرخواهانه ی انسانها، با وسوسه های خود، این پندار نادرست را در ذهن آنان شکل می دهد که رفتار نادرست خویش را زیبا ببینند. [2] اما در مورد این که چرا آنان زیانکارترین افرادند، مفسران نکات زیبایی را مطرح کردهاند که ما بخشی از مطالب ارائه شده در یکی از تفاسیر [3] را در اختیارتان قرار می دهیم:
حبط
«در زندگى خود و دیگران بسیار دیدهایم که گاه انسان کار خلافى انجام مى دهد، در حالى که فکر مى کند که کار خوب و مهمى انجام داده است، اینگونه جهل مرکب ممکن است یک لحظه و یا یک سال، و یا حتى یک عمر، ادامه یابد، و راستى بدبختى از این بزرگتر تصور نمى شود و اگر مى بینیم قرآن چنین کسان را زیانکارترین مردم نام نهاده دلیلش روشن است براى اینکه کسانى که مرتکب گناهى مى شوند اما مى دانند خلافکارند غالباً حد و مرزى براى خلافکارى خود قرار مى دهند، و لا اقل چهار اسبه نمى تازند، و بسیار مى شود که به خود مى آیند و براى جبران آن به سراغ توبه و اعمال صالح مى روند، اما آنها که گنهکارند و در عین حال گناهشان را عبادت، و اعمال سوئشان را صالحات و کژى ها را درستى ها مى پندارند، نه تنها در صدد جبران نخواهند بود بلکه با شدت هر چه تمام تر به کار خود ادامه مى دهند، حتى تمام سرمایه هاى وجود خود را در این مسیر به کار مى گیرند....».
در روایات اسلامى تفسیرهاى گوناگونى براى «اخسرین اعمالا» آمده است که هر یک از آنها اشاره به مصداق روشنى از این مفهوم وسیع است، بى آن که آن را محدود کند.
در حدیثى از اصبغ بن نباته مى خوانیم که شخصى از امیر مومنان على (علیه السلام) از تفسیر این آیه سوال کرد، امام فرمود: منظور یهود و نصارى هستند، اینها در آغاز بر حق بودند سپس بدعت هایى در دین خود گذاردند و در حالى که این بدعت ها آنها را به راه انحراف کشانید، گمان مى کردند کار نیکى انجام مى دهند....
در ادامه همان حدیث مى خوانیم که ایشان پس از ذکر گفتار فوق فرمود: خوارج نهروان نیز چندان از آنها فاصله نداشتند! [4] در حدیث دیگر مخصوصاً اشاره به رهبان ها (مردان و زنان تارک دنیا) و گروه هاى بدعت گذار از مسلمانان شده است. [5]
سرچشمه این حالت انحرافى خطرناک چیست؟
مسلّماً تعصب هاى شدید، غرورها، تکبر، خودمحورى، و حب ذات از مهمترین عوامل پیدایش این گونه پندارهای غلط است. گاه تملق و چاپلوسى دیگران، و زمانى در گوشه انزوا نشستن و تنها به قاضى رفتن، سبب پیدایش این حالت مى گردد، آنچنان که به جاى احساس شرمندگى و ننگ از این زشتی ها، احساس غرور و افتخار و مباهات مى کند.
که خداوند در قرآن آن را «خُسران مُبین» نامیده است
این عوامل ما را به خسران نزدیک می کند
ظلم
ظلم از جمله ی عوامل عملی است که سبب خسران انسان می شود. یکی از معنای ظلم به زیان انداختن خود و خانواده یا از دست دادن بهشت و نعمت های بهشتی است و این ظلم به خود ظلم به آیات الهی است و ظلم به آیات الهی یعنی تکذیب این آیات که منجر به ضلالت و گمراهی و نهایتاً خسران زدگی می شود.
این معنا در آیات 45 شوری، 9 اعراف و 177-178 همین سوره دیده می شود.
فسق، غفلت و پیروی از شیطان
گناه فسق و عصیان از فرمان های الهی نقش محوری در خسران وجودی انسان دارد.
چنان چه قرآن کریم می فرماید: «الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» [بقره، آیه ی 27]
آن چه سبب فسق و به عهده ی آدمی می شود غفلت او از یاد خداست که در 108-109 به آن اشاره شده است و به همین ترتیب غفلت از یاد خدا نتیجه ی مادی گری و دنیا طلبی و احاطه ی شیطان بر انسان است. [«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ »، منافقون، 9 و «اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُوْلَئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ» مجادله، 19]
پی نوشت ها:
[1] . کهف، 106-103.
[2] . انعام، 43 ؛ انفال، 48؛ نمل، 24؛ عنکبوت، 38 و ....
[3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 566-564.
[4] . مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 10، ص 122.
[5] . همان، ج 2، ص 298.
/ف.م214