آیا مادر امام سجاد(ع) ایرانی و دختر یزدگرد ساسانی است
با رجوع به منابع مختلف شیعه و سنى درمىیابیم که از میان ائمه شیعى بیشترین اختلاف درباره نام مادر امام سجاد(ع) وجود دارد تا جایى که برخى از محققان با استفاده از منابع مختلف چهارده نام(1)و برخى دیگر تا شانزده(2).نام براى مادر آن حضرت(ع) ذکر کردهاند(3).مجموع این نامها چنین است:
1. شهربانو، 2. شهربانویه، 3. شاه زنان، 4. جهان شاه، 5. شه زنان، 6. شهرناز، 7. جهان بانویه، 8. خولة، 9. برّة، 10. سلافة، 11. غزالة، 12. سلامة، 13. حرار، 14. مریم، 15. فاطمه، 16. شهربان.
با آن که در منابع تاریخى اهل سنّت بر روى نامهایى چون سلافة، سلامة، غزاله بیشتر مانور داده شده است،(4).اما در منابع شیعى و به خصوص منابع روایى آنها، نام شهربانو بیشتر مشهور شده است. بنا به نوشته برخى از محققان(5).: اولین بار این نام در کتاب «بصائر الدرجات» محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق) دیده شده است.(6) بعدها محدّث معروف شیعى یعنى کلینى (م 329 ق) روایت همین کتاب را در کتاب کافى آورد.(7).بقیه منابع یا از این دو منبع بهره گرفته و یا آن که روایاتى ضعیف و بدون سند معتبر را در نوشتههاى خود آوردهاند.(8)
در این روایت چنین آمده است:
«چون دختر یزدگرد را نزد عمر آوردند، دوشیزگان مدینه براى تماشاى او سرک مىکشیدند و چون وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان شد. عمر به او نگریست، دختر رخسار خود را پوشید و گفت: اف بیروج بادا هرمز (واى، روزگار هرمز سیاه شود)! عمر گفت: این دختر مرا ناسزا مىگوید و بدو متوجه شد! امیرالمؤمنین(ع) به عمر فرمود: تو این حق را ندارى که به او آسیبی برسانی، به او اختیار ده که خودش مردى از مسلمانان را انتخاب کند و در سهم غنیمتش حساب کن. عمر به او اختیار داد. دخترآمد و دست خود را روى سر حسین(ع) گذاشت. امیرالمؤمنین على(ع) به او فرمود: نام تو چیست؟ گفت: جهان شاه. حضرت فرمود: بلکه شهربانویه باشد.
سپس به حسین(ع) فرمود: اى اباعبدالله! از این دختر بهترین شخص روى زمین براى تو متولد مىشود و على بن حسین(ع) از او متولد شد. آن حضرت را ابن الخیرتین (پسر دو برگزیده) مىگفتند؛ زیرا برگزیده خدا از عرب «هاشم» بود و از عجم «فارسى».(9)
این روایت از دو جهت سند و متن محل بحث واقع شده است. از جهت سند در آن افرادى مانند ابراهیم بن اسحاق احمر(10) و عمرو بن شمر وجود دارند که متهم به غلو شده و از سوى علمای شیعه مورد تأیید واقع نشدهاند.(11)
اما از جهت متن اشکالاتی دارد بدین شرح:
- اسارت دخترى از یزدگرد، به شدّت محل تردید است.
- اسارت چنین دخترى در زمان عمر و به ازدواج امام حسین(ع) درآمدن در این زمان نیز غیرقابل قبول است.
- در هیچ یک از منابع معتبر شیعى به جز این روایت، لقبى با عنوان «ابن الخیرتین» براى امام سجاد(ع) نقل نشده است.
آیا در این جا نمىتوان نوعى ایرانىگرایى افراطى را دید که به خیال خود به دلیل پیوند خوردن نسل ساسانیان با نسل پیامبر(ص) در امام سجاد(ع)، خواستهاند آن حضرت(ع) را به عنوان «خیر اهل الارض» معرفى کنند؟
اینگونه نقدها بر گزارشهاى حاوى نام شهربانو باعث مىشود تا این گزارشها را از ساحت ائمه(ع) به دور و آن را ساخته دست حدیثپردازان بدانیم و نام شهربانو را براى مادر آن حضرت(ع) نفى کنیم.
درباره نَسَب مادر امام سجاد(ع) نیز منابع متقدم تاریخى و روایى دچار اختلاف شدهاند. برخى مانند یعقوبى (متوفى 284 ق)(12) ، محمد بن حسن قمی(13)، کلینى (متوفى 329 ق)(14)، محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق) علامه مجلسی(15)، شیخ صدوق (متوفى 381 ق)(16) و شیخ مفید (متوفى 413 ق)(16) او را دختر یزدگرد دانستهاند، هر چند در نام او اتفاق نظر ندارند.
این نَسَب تقریباً در میان منابع متأخر به عنوان یک شهرت فراگیر جاى خود را باز کرده است؛ به گونهاى که میدان اظهار وجود براى دیدگاههاى مخالف نگذاشته است.(17)
در مقابل این قول، برخى از منابع متقدم و متأخر دیدگاههاى دیگرى مانند سیستانى، سِندى و یاکابلى بودن او را متذکر شده و بسیارى از منابع بدون ذکر محل اسارت او، تنها با عنوان «امّ ولد» (کنیز صاحب فرزند) از او یاد کردهاند. (18)برخى نامهاى بزرگان ایرانى هم چون سبحان، سنجان، نوشجان و شیرویه را به عنوان پدر او ذکر کردهاند.(19)
براى نقد و بررسى این نَسَب نمىتوانیم به بحثهاى سندى این گزارشها تکیه کنیم؛ زیرا هیچیک از اقوال داراى سند مستحکمى نیست. علاوه بر آن که بیشتر کتابهاى تاریخى همانند تاریخ یعقوبى، مطالب خود را بدون ذکر اسناد نقل مىکنند.
بنابراین باید فقط از راه محتوا به بررسى آنها پرداخت که در این راستا اشکالات زیر خود را نشان مىدهد:
1. مهمترین اشکال اختلاف این گزارشها در ذکر نام او است که منابع مختلف پیش گفته اسامى گوناگونى همانند شهربانو، سلاخه، غزاله براى او نقل کردهاند و این نشان مىدهد که این مطالب، سازندگان مختلف با انگیزههاى یکسانى داشته است که همان تعصب ایرانىگرى و ارتباط دادن میان ایرانیان و امامان(ع) از راه نَسَب بوده است تا به خیال خود فره ایزدى را از ساسانیان به امامان شیعه منتقل سازند.
2. اختلاف این گزارشها در زمان اسارت او نیز یکى دیگر از اشکالات است که برخى آن را در زمان عمر، برخى دیگر در زمان عثمان و برخى مانند شیخ مفید آن را در زمان خلافت حضرت على(ع) دانستهاند.( 20)
3. اصولاً کتابهایى مانند تاریخ طبرى و الکامل ابن اثیر که به صورت سالشمار جنگهاى مسلمانان با ایرانیان را تعقیب کرده و مسیر فرار یزدگرد را به شهرهاى مختلف ایران نشان دادهاند، در هیچ موردى به ذکر اسارت فرزندان او نمىپردازند؛ با آن که این مسأله، بسیار مهمتر از حوادث جزئى است که به آنها اشاره شده است. این نکته جعلى بودن گزارش اسارت دختران یزدگرد را تقویت مىکند.
4. برخى از نویسندگان متقدم همانند مسعودى، هنگام ذکر فرزندان یزدگرد سوم، دخترانى با نامهاى ادرک، شاهین و مردآوند براى او ذکر مىکنند که اولاً با هیچیک از نامهایى که براى مادر امام سجاد(ع) گفته شده، هماهنگى ندارد و ثانیاً خبرى از اسارت آنها در تمام نوشتههاى خود به میان نمىآورد.(21)
5. از مهمترین اسناد تاریخى که مىتوان درباره مادر امام سجاد(ع) به آن استناد کرد، نامههاى منصور به محمد بن عبدالله معروف به «نفس زکیه» است که رهبرى مخالفان طالبى (اولاد ابوطالب) را در مدینه بر عهده داشت و همیشه میان او و منصور نزاع و درگیرى بود.
در یکى از این نامهها که منصور قصد ردّ ادعاهاى محمد مبنى بر افتخاریه نَسَب خود را داده چنین مىنگارد: «ما وُلِدَ فیکم بعد وفاة رسول الله(ص) افضل من على بن الحسین و هو لِاُم ولد».(22) یعنی، بعد از رحلت پیامبر خدا(ص) در میان شما شخصیتى برتر از على بن حسین (امام سجاد) ظهور نکرده، در حالى که او فرزند ام ولد (کنیز داراى فرزند) بود.
جالب آن است که هیچ اعتراضى - نه از سوى محمد و نه از سوى دیگران - به این فقره شنیده نمىشود که على بن حسین(ع) فرزند کنیز نبود؛ بلکه فرزند شاهزادهاى ایرانى بود! در حالى که اگر این داستان واقعیت داشت، حتماً محمد بن عبدالله براى پاسخ دادن، به آن استناد مىکرد.
مجموعه این قرینهها ما را به این نتیجه مىرساند که دست جعل در ساختن مادرى ایرانى با این اوصاف براى امام سجاد(ع) دخالت داشته و عمداً دیدگاههاى دیگر درباره مادر آن حضرت(ع) - بویژه دیدگاههایى که او را از کنیزکان بلاد دیگر همانند سند مىداند - نادیده گرفته است. در حالى که تا قبل از اواخر قرن سوم بیشتر ناقلان، او را از کنیزان سِند یا کابل مىدانستند.(22) بدین سان اظهار نظر قطعی درباره ایرانی بودن امام سجاد(ع) مشکل و دلایل و قراین خلاف آن را اثبات میکند. اگر چه مشهور آن است که شهربانو دختر یزگرد همسر امام سجاد (ع) است و علت شهرت آن میتواند پیوند نسل ایرانی به بنیهاشم و خاندان پیامبر و همچنین حضور ایرانیان در کر بلا باشد بدین معنا که هم مادر امام سجاد و هم خود حضرت در کر بلا حضور داشته و این افتخار بزرگ برای ایرانیان است.
همچنین وجود بارگاه منتسب به شهر بانو در شاه عبدالعظیم(ع) میتواند موجب این شهرت باشد و حال آنکه در این باره باید بگوییم که تقریباً تمام منابع متقدم شیعى - که به زندگانى مادر امام سجاد(ع) پس از اسارت پرداختهاند - چنین نگاشتهاند: او در هنگام تولد امام در همان حالت نفاس از دنیا رفت.(23) و نیز چنین گفتهاند: یکى از کنیزان حضرت على(ع) به عنوان دایه به بزرگ کردن او پرداخت و مردم خیال مىکردند که او مادر امام(ع) است و بعد از آنکه آن حضرت او را شوهر داد، فهمیدند که او دایه امام(ع) بود، نه مادر او.(24)
بنابراین، قطعاً از دیدگاه منابع معتبر، حضور مادر امام(ع) در کربلا منتفى است؛ حال با هر نام و نسبى که مىخواهد باشد.
از مطالب قبل و اثبات عدم حیات مادر امام بعد از تولد امام(ع) خود به خود این موضوع روشن مىشود. همچنین از سوى محققان معاصر با دلایل قطعى ثابت شده است که بقعه بى بى شهربانو - که در کوهستان شرق رى معروف به کوه بى بى شهربانو پدیدار است - هیچ ربطى با مادر امام(ع) ندارد و بنایى است که در قرون بعدى ساخته شده است. چنانکه تاریخ ساخت صندوق منبت کارى آن سال 888 هجری قمری را نشان مىدهد و درب منبت کارى آن کار عهد صفوى است و الحاقاتى از هنر دوره قاجاریه دارد.(25)
عدم ذکر چنین بقعهاى در آثار شیخ صدوق - که خود سالیان دراز در رى مىزیسته و به آن آشنایى کامل داشته - مؤید دیگرى بر عدم وجود این بقعه در قرن چهارم و در زمان شیخ صدوق (متوفى 381 قمری) است.
دیگر نویسندگانى هم که به ذکر احوال عبدالعظیم حسنى(ع) و شخصیتهاى بزرگ مدفون در رى پرداختهاند، نامى از چنین بقعهاى نبردهاند.
این احتمال وجود دارد که در قرون بعدى زنى پارسا با نام شهربانو در این مکان دفن شده و با گذشت سالیان، مردمان آن سامان او را با مادر امام سجاد(ع) - که در آن زمان مشهور به شهر بانو بوده - اشتباه گرفتهاند و یا برخى این اشتباه را در زبان مردم انداخته و با انگیزههایى به تقویت آن پرداختهاند.(26)
پینوشتها:
1- ملاآقا دربندى، اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات، ج 3، ص 110.
2- همان.
3- شهیدى، سیدجعفر، زندگانى على بن الحسین(ع).
4- زندگانى على بن الحسین(ع)، ص 10 و 11.
5- مقاله «حول السیدة شهربانو» نوشته شیخ محمد هادى یوسفى، مندرج در مجله رسالة الحسین(ع)، سال اوّل، شماره دوّم، ربیعالاول 1412
6-.بحارالانوار، ج 46، ص 8-13
7- افتخارزاده، محمودرضا، شعوبیه ناسیونالیسم ایران، ص305 که از منابعى چون انساب الاشراف بلاذرى، طبقات ابنسعد، المعارف ابن قتیبه دینورى و الکامل مبرّد اسامى فوق را نقل مىکند.
8- شهیدى، زندگانى على بن الحسین(ع)، ص 12
9- بحارالانوار، ج 46، ص 9، ح 20.
10 - اصول کافى، ج 2، ص 369
11- شعوبیه ناسیونالیسم ایرانى، ص 289-337.
12- با استفاده از ترجمه حاج سید جواد مصطفوى (اصول کافى، ج 2، ص 369).
13 - آیتالله خویى، معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 202 و ج 13، ص 106.
14- همان.
15- تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 303.
16 -تاریخ قم، ص 195
17- اصول کافى، ج 2، ص 369.
18- بحارالانوار، ج 46، ص 9
19- عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 128
20- الارشاد، ص 492
21- زندگانى على بن الحسین(ع)، ص 12.
22- شعوبیه، ص 305.
23- حول السیدة شهربانو، ص 28.
24- شعوبیه، ص 324.
25- همان، ص 304.
26- الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 570.
/ف.م214