رسیدن به حقیقت دعاها شروطی دارد
برجسته ترین نقطه اتکای انسان به پروردگار در مناجات و دعا است . برای کسانی که به معرفت عمیقی در زندگی دست یافته اند، این یک حقیقت مسلم است که دعا و نیایش ثروت عظیمی است که در اختیار انسان قرار گرفته است و البته صاحبان خرد و اندیشه و معرفت در این باره توصیه های راهگشایی دارند که بتوان از این گنجینه ارزشمند به شکلی صحیح بهره برد. از جمله این مردان الهی، آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی عارف بالله را می توان نام برد که در کتاب "المراقبات" توصیه های بسیار ارزشمندی در این باره دارند.
احتمالا برای شما هم این پرسش مطرح شده که چگونه می توان این اذکار و دعاها را بر زبان آورد و تأثیر معنوی و روحانی آن ها را در ذهن و ضمیر متوجه شد. مسلما بین اذکار و دعاها و نیایش و حال درونی انسان ها رابطه ای برقرار است و به میزانی که فرد در درون به تصفیه روحانی و اخلاقی می رسد، دعاهای او هم اوج می گیرد.
رسیدن به حقیقت دعاها شروطی دارد
آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در این باره به شرط مهمی در "مراقبات" اشاره می کند و معتقد است که: "دعاها حتما شرایطی دارد و از شرایط قطعی آن این است که گوینده حتما معتقد به آنچه می گوید باشد."
ایشان در ادامه این بحث یک عیار روشن را هم برای این مفهوم مطرح می کنند. حتما این پرسش در اذهان بسیاری مطرح می شود که آیا من معتقد به آنچه که می گویم هستم یا نه، آیت الله ملکی تبریزی در این باره این عیار را مطرح می کنند که "من معنی این کلمات را می گویم ببین معتقد به آن هستی یا نه": "معنی "اله"، پناه بردن است، بنابراین اله به معنی پناه است. معنی شهاده نیز حاضر شده است. بنابراین معنی "اشهد ان لا اله الا الله" این است که من شاهدم که پناهی در وجود جز خدا نیست. "له الملک و له الحمد" یعنی کسی مالک چیزی نیست جز خدا. خیر، نعمت و فضیلتی نیست مگر برای خدا و در خدا یعنی تمامی عالم ملک خدا بوده و هیچ کس خیر و فایده ای ندارد مگر خدا.
بنابراین کسی که اعتقاد دارد که پناهی جز خدا نیست، چگونه در کارهای خود به غیر خدا پناه برده و به خداوند پناه نمی برد؟ کسی که در کارهای مهم یا دیگر کارهای دنیوی، پدر خود را پناهگاه دانسته و به مال دنیا بیشتر اعتماد داشته و دلش با آن بیشتر آرامش می یابد تا با وعده های خدا در کتابش در حالی که خدواند وعده های خود را با سوگند نیز تأکید نموده است، چگونه می تواند ادعا کند که پناهی جز خدا سراغ ندارم."
آیا برای گدایی باید دست به دامن گدا شد؟
در واقع اشاره روشن در این جا به سمتی است که فرد در عمق جان و ذهنش این معنی را بکاود که آیا حقیقتا در زندگی خود پناهی جز خدا را سراغ دارد یا نه؟ مثلا وقتی در متن یک بحران و پیش آمد و گرفتاری قرار می گیرد اول از همه به یاد چه کسی می افتد و از چه کسی می خواهد که آن گرفتاری را حل و فصل کند؟ در واقع این جا آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی با واکاوی لایه های درونی و بطنی "اشهد ان لا اله الا الله" می خواهند این حقیقت را گوشزد کنند که اگر کسی حقیقتا این عبارت را بر زبان بیاورد در واقع می خواهد بگوید پناهگاهی جز خدا در اختیارش نیست اما اگر کسی صرفا این مفهوم را به عنوان یک ادعا مطرح کند، در آن صورت او در زندگی خود نخواهد توانست عملا ثابت کند که پناهگاهی جز خدا ندارد بلکه دیگران را به عنوان پناه و ملجأ خود انتخاب خواهد کرد و برای گدایی دست به دامان گدایان خواهد شد و برای رفع نیاز خود به سوی نیازمندان خواهد رفت.
قسم خداوند درباره کسی که امید به دیگری دارد
آیت الله ملکی تبریزی در ادامه این بحث می فرماید: "کسی که اعتقاد دارد تمامی دارایی ها از آن خداست چرا بدون اجازه او در آن دخل و تصرف می کند و چرا توقع دارد دیگران آن را به او بدهند؟ و چرا برای او سخت است که دارایی خدا به مصرف بندگان و روزی خورهای او برسد؟ کسی که معتقد است تمام نیرو، توانایی، عزت و قدرت از آن خداست، چرا انتظار دارد دیگران نیازهای او را برآورند. چرا از دیگران می ترسد؟ چرا دیگران را آسیب رسان یا سودرسان می داند؟ و چرا به خاطر رضایت کسی برخلاف رضایت خدا عمل می کند؟
خلاصه اگر کسی به مضمون شهادتی که در این دعاست، معتقد باشد در کسی نفع و ضرری ندیده و مردم در نظر او مانند اشیای بیجان هستند. وقتی که در ظاهر خیری از کسی ببیند، فقط خدا را شکر می کند و آن گاه که کسی ضرری یا مصیبتی ببیند، می داند که خداوند به خاطر کار بدش او را مجازات نموده و خود او باعث شده است. ولی کسی که خیر را در دنبال دنیا رفتن دیده و برای برآورده شدن نیازهایش فقط به آن اعتماد می کند خیر و سعادت را نیز در آوردن مال و مقام دانسته و با دستورات الهی مخالفت می نماید. چنین شخصی با به دست آوردن مال، خوشحال و با از دست دادن آن اندوهگین می شود. در سختی ها و حوادث ناگوار به غیر خدا پناه برده، به وعده های خداوند در مورد رزقش اطمینان نداشته - با این که خداوند در این مورد سوگند خورده است - و در حوادث ناگوار امیدش به غیر خداست، چنین کسی در چنین شهادتی مانند منافق است که خداوند شهادت به دروغ گویی او می دهد."
این شرح و توضیحات به اندازه کافی رسا هستند و مخاطب را هشیار می کنند که به لایه های درونی تر در ارتباط خود با خالق برسد. به این معنا که اگر دید به مال دنیا چنان وابسته است که وقتی از دستش می دهد سخت اندوهگین می شود و وقتی به دستش می آورد سخت خوشحال می شود باید به این حقیقت برسد که او از این هشدار الهی فاصله گرفته است که: "لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ." این تحذیر الهی است که به آنچه به دست می آورید سخت فرحناک نشوید و به آنچه در زندگی از دست می دهید، سخت تأسف نخورید اما وقتی کسی در درون خود این مفهوم را سراغ می گیرد و می بیند این گونه نیست، در واقع یک عیار روشن برای ارزیابی اعمال و افکار و اندیشه های خود به دست آورده است.
/1102001307