حجت الاسلام مرادی: شرط قبولی اعمال چیست؟ + گزارش تصویری

کد خبر: 44335
مراسم شب بیست و نهم محرم با سخنرانی حجت الاسلام شهاب مرادی و مداحی کربلایی حنیف طاهری در هیئت بیت الزهراء سلام الله علیها برگزار شد

وارث: مراسم شب بیست و نهم محرم با سخنرانی حجت الاسلام شهاب مرادی و مداحی کربلایی حنیف طاهری در هیئت بیت الزهراء سلام الله علیها برگزار شد.

در ادامۀ خبر متن سخنرانی حجت الاسلام مرادی را می خوانید:


حجت الاسلام مرادی:

ایمان و یقین

در فراز اول دعای مکارم الاخلاق چنانچه گام اول زندگی خیلی مهم است آمده است ایمان و یقین را به بالاترین مرتبه ای که ایمان می تواند برسد، برسان. یقین مرا برترین قرار بده. وقتی می گوییم: «وَ اجْعَلْ يَقِينِی أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِی إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِی إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ1 به این نکته می رسیم که به یقین و ایمان نیازمندیم. یقین کجاست؟ چرا بعضی از افراد وقتی چیزی را می بینند شگفت زده می شوند؟ چون یک یقین حداقلی برایشان حاصل می شود. ما ایمان به خدا داریم.

شیخ جعفر شوشتری رحمت الله علیه یک جایی به مردم گفته بودند موحد که نیستید، مشرک شوید. در کنار پدرتان که به او امید دارید خدا را هم قرار بدهید. خدا را هم شریک خداهای ساخته تان قرار بدهید. شرک صرفا تثلیث نیست. هیچ موثری را در وجود جز خدا نمی بینید.

«كَانَ اللَهُ وَ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَيْءٌ»2 ایمان و یقین بالاتر می رود. اگر یک نبی و رسول و پیامبر اولوالعزم بگوید خدایا اشیاء را آن گونه که هستند نشانم بده.

آدم ها عوض می شوند، دیگر دوست داشتنی نیستند. اگر کاری را انجام می دهد از آن لذت نمی برد. حکومت برای خیلی ها مهم است. بابتش آدم می کشند. شاه های دنیا پسرشان را کشته اند یا کور کرده اند. ما همچین کارهایی را نمی کنیم ولی وقتی شاه شدیم این کار را می کنیم. اگر شاه بودن را خوب ببینیم متفاوت است. حضرت علی علیه السلام فرمودند: حکومت در نگاه من علی از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است. علی بن ابیطالب علیه السلام جانم به فدایش چه می بیند؟ کفشش را پینه می زد و کسی ایشان را مذمت کردند. ایشان فرمودند: حکومت از این کفشی که وصله می زنم برایم اهمیتی ندارد.

بعضی ها به مکه می روند که به آن ها حاج آقا بگویند. مفاهیم را خوب نگاه نمی کنیم. از دیدگاه روان شناختی نگاه کنیم که چرا دلش می خواهد به او حاج آقا بگویند یا مهندس بگویند. ما موثر را خدا نمی دانیم. خدا را همه کاره بدانیم و از او بخواهیم. خدا می گوید خودم چشمت می شوم. خودم گوش بنده ای می شوم که می شنود. انبیاء هم این دعا را می کنند. به قلبتان امر کنید که حضرت ابراهیم علیه السلام را خیلی دوست داشته باشید. شیخ الانبیاء علیهم السلام است. امتحان هایی که خدا از او گرفته است بزرگ است. خدا به حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: چند پرنده را بگیر و آن ها را با هم بکوب و له کن. این کار را انجام داد و خدا به او فرمود: سر هر کوهی یک مشت از این ماده را بریز. بعد یکی یکی صدایشان بزن. آن ها زنده می شوند و پر می کشند و می روند. با چشم می بیند و افضل یقین می شود.

گر نگه دار من آن است که من می دانم

شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد

این یقین و ایمان است که باید ارتقاء پیدا کند. در همین دعای شریف مکارم الاخلاق یادآوری این مفهوم است که اگر کفش و لباس داری باید ایمان و یقین هم داشته باشی. ایمان ارکانش را گفتیم. هر جا صحبت خدا و نماز و دین می شود باید واکنشی نشان بدهیم. فضای مدرنیته طوری است که اگر صدای اذان را شنیدیم نباید واکنشی نشان دهیم ولی فضای دینی طوری است که شنیدن اذان یادآوری است. عامل برکت در زندگی خداوند است. ایمان و یقین را افزایش دهید. هم با علم و هم با خواندن سرنوشت و سرگذشت دیگران.

عبرت

اعتبار یعنی عبرت گرفتن. چه بسیارند کسانی که عبرت بردند.

هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان

ایوان مدائن را آیینهٔ عبرت دان

نه فقط کاخ پادشاهان و ... هر چیزی که می بینیم برایمان عبرت باشد. از پدرانمان عبرت بگیریم. جوان هستیم و وقتی چشم بر هم بزنیم پیر می شویم. ما از زرد شدن برگ ها عبرت نمی گیریم. این جور چیزها ذهن انسان را تنظیم می کند. وقتی این غذایی را که می پزید در آن الله باشد هیچ وقت مسموم نمی شویم.

زادن و کشتن و پنهان کردن, دهر را رسم و ره دیرین است

یکی از دعاهایی که می گویم بخوانند این است که دعا کنند عاقل شوند. ما جهلمان خیلی زیاد است و عقلمان خیلی کم است. از خدا بخواهیم. خدایا فهممان را زیاد کن. اگر فراز اول که ایمان است را نخواهیم به چیزهای دیگر نمی رسیم. ایمان شرط قبولی اعمال است.

/1102101304

حجت الاسلام مرادی:

تمام حقوق مادی و معنوی این خبر متعلق به سایت وارث می باشد و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع شرعاً اشکال دارد.

پی نوشت:

1.     

فرازی از دعای مکارم الاخلاق

2.     

مرحوم‌ صدوق‌ در كتاب‌ «توحيد» باب‌ نفي‌ المكان‌ و الزّمان‌ و الحركة‌ عنه‌ تعالي‌ ص‌ 178 و 179