اهل محبّت‌ بی‌سرو صدا جان می‌دهند

کد خبر: 64920
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: من می‌دانم! آنهایی که اهل محبّت‌اند بی‌سرو صدا جان می‌دهند و متوجه نمی‌شوند. جان دادن از راه محبّت، حالی اهلش نمی‌شود. اگر دستی به اعصاب شما بکشم خودت را آن چنان شل می‌کنی که اگر جانتان را هم بگیرم متوجه نمی‌شوید.
وارث: مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: به علاوه جان شیعیان امیرالمومنین(ع) را خود خدا می‌گیرد و ائمه(ع) حضرت عزرائیل(ع) هم، جان مخلوقات را به اذن خدا می‌گیرد. همان را هم که خدا جانش را می‌گیرد حضرت عزرائیل سیاهی به سیاهی آن است. اما شما خود می‌دانید که گاهی اوقات خدا خود بنفسه جان عبادش را می‌گیرد. اگر او را دوست داشته باشم همان کسی که دوستش دارم، آهسته آهسته دست روی سرم می‌کشد و من هم جانم را می‌دهم و حالیم نمی‌شود. من می‌دانم! آنهایی که اهل محبّت‌اند بی‌سرو صدا جان می‌دهند و متوجه نمی‌شوند. جان دادن از راه محبّت، حالی اهلش نمی‌شود. اگر دستی به اعصاب شما بکشم خودت را آن چنان شل می‌کنی که اگر جانتان را هم بگیرم متوجه نمی‌شوید. این تازه بشر است، همه چیزت را از دست می‌دهی. آیا در راه خدا آدمی این گونه نمی‌شود؟ شما محبّت به خدا و ائمه(ع) داشته باشید و شب و نیمه شب هم انتظارش را داشته باشید، او هم کم کم دیر یا زود خود را نشان دهد، آن وقت آیا جان نرود؟ گفت: او طوری جان ما را می‌گیرد که حالیمان نمی‌شود. یک وقت می‌بینید در شهر و عالم دیگری نشسته‌ایم و داریم یکدیگر را نگاه می‌کنیم.
خوب هم جان آدمی را می‌گیرند. زیرا آن ملائکه که جان می‌گیرند و روح می‌دهند در پیامبر ما(ص) هست. در پیامبر ما اقلاً چهار ملک هستند. آیا حضرت عزرائیل و حضرت جبرئیل(ع) در پیامبر ما نیستند؟ آیا حضرت اسرافیل(ع) که نَفَس می‌دمد و حیات می‌دهد، در ولایت و درون آن و به فرمان آن نیست؟ در صورتی که از آن خلق شده‌اند! مگر ملائکه از نور محمد(ص) خلق نشده‌اند! از نور اویند، چطور می‌شود در او نباشند؟ وقتی که خَلق را تعریف می‌کنند آن وقت است که تعداد ملائک را شرح می‌دهند. و الا اگر درباره محمد(ص) بخواهیم حرف بزنیم، همه یعنی محمد(ص). او انسان کامل است. اگر او انسان کامل نیست پس انسان کامل کیست؟ همه چیز، اوست. همه ملائک، اوست. همه مومنین و مومنات، اوست. خلاصه، محمد(ص) همه ما سوای خداست. او که به امتش لطف دارد، آن گاه وقتی که به او محبت داری و شب و نیمه شب با او انس می‌گیری، آهسته آهسته همه چیزت می‌رود. حال، هر که می‌خواهد آنها را بگیرد. گفت: ما جانمان را نثار این خانواده می‌کنیم، هر که می‌خواهد ببرد. می‌خواهد حضرت عزرائیل(ع) ببرد یا اسرافیل(ع) ببرد یا میکائیل(ع) ببرد. کار من و شما ایثار کردن است. ملت، مالت عِرضَت، ناموس، همه چیزت را به خدا می‌دهی، زیرا جای این واگذاشتن اینجاست.
اینها را به چه کسی می‌دهی؟ یعنی او مالک بود و در اختیار او گذاشتی. تصدیق کردی و راحت شدی.

کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 153
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی