مرحوم دولابی: به همه فحش می دهیم

کد خبر: 66345
ان شاء الله خدا لطف کند و توفیق دهد که میانه‌مان با او پرصفا باشد. ما دیگر هیچ نمی‌خواهیم. نه دنیا، نه رفیق، نه انیس و مونس. فقط کاری کن که میانه ما و خودت خب باشد. زیرا وقتی میان ما و تو به هم می‌خورد به همه فحش می‌دهیم.
وارث: مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: شیعه‌ها این طورند. امیدوارم با آن اخلاص و ادب ملایمی که دارید و با الفتی که گرفته‌اید و با صفا و وفایی که دارید اصلاح کنید، که هرکس میان خو و خدای خودش را اصلاح کند آن اصلاح با همه مردم است. خدا گفته بود حقّ الناس را نمی‌بخشم. چطور شد که تا با خدا اصلاح کردم، حقّ النّاس همه‌اش اصلاح شد؟ این چیست، آن چیست؟ مَن اَصلَحَ ما بینهُ وَ بینَ اللهِ اَصلحَ اللهُ ما بینهُ و بین‌الناس


مگر می‌شود حقِّ خلق را ادا کرد؟ به شما آب داده‌اند، نفس داده‌اند، بلکه وقتی برای خودشان کار می‌کنند و میوه می‌کارند، میوه‌ها بزرگ می‌شود و به شما هم می‌دهند و می‌خورید. چون فراوان شده است شما هم می‌خرید و می‌خورید. تمام زارعین از من یک نفر طلبکارند، زیرا اگر یک دسته از آنها کوتاه می‌آمدند سیب من و سهم من کوچک می‌شد. رزّاق قسمت می‌کند و سهم هرکس را مطابق شأنش می‌دهد. موجودی را قسمت می‌کند. وجود خداست که اینها را قسمت می‌کند و مال هرکسی را به اندازه شأنش می‌دهد. شرکتی است که خدا آن را آفریده و همه مومنین و مومنات در آن سهم دارند. آیا وقتی به این شرکت ضرری وارد می‌شود همه سهم نمی‌دهند؟ آیا وقتی کارمندان درست کار می کنند سهاممان پُرسود نمی‌شود؟ هرکسی اگر نسبت به کار و راهی که دارد خطایی بکند به یک حساب به تمام مومنین و مومنات ضرر زده است.


میان او و ناس را خدا اصلاح می کند. ان شاء الله خدا لطف کند و توفیق دهد که میانه‌مان با او پرصفا باشد. ما دیگر هیچ نمی‌خواهیم. نه دنیا، نه رفیق، نه انیس و مونس. فقط کاری کن که میانه ما و خودت خب باشد. زیرا وقتی میان ما و تو به هم می‌خورد به همه فحش می‌دهیم. آدمی گیج می‌شود. وقتی که کمی عصبانی می‌شود دیگر نه خدا می‌شناسد نه پیامبر(ص) و نه امام(ع) پایین‌تر از آن که هیچ، همه را از دم می‌مالد. وقتی کیفش گل می‌کند به همه می‌گوید چیزی نشده است. بچه‌ها را دیده‌ام که چنین می‌گویند.


بچه‌ها خیلی زیرکند. از آنها یاد بگیرید. به نظرم این زمان، معلّم‌ها از بچه‌ها درس بگیرند. اول انقلاب بچه‌ها به معلم‌ها اخطار کردند که از اول اسلام تا به حال شما به ما درس دادید، از این تاریخ به بعد ما باید درس بگوییم. این را از بچه‌ها شنیدم. بچه‌ها روضه آمده بودند، معلمشان هم معلّم خوش اخلاقی بود و بچه‌ها به او راه داشتند. دورش را گرفتند و گفتند تا به حال شما ما را درس می‌دادید، دیگر انقلاب شده است و ما به شما درس می‌دهیم. من می‌گفتم سبحان الله، نکند راست باشد؟ مثل اینکه بیراه نمی‌گفتند، در خانه‌ها و مدرسه‌ها از بچه‌ها چیز یاد بگیرند.

کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 215
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی