ضیافت خاص ماه مبارک رمضان چیست؟
شرح صدر نوری است که در قلب مؤمن واقع میشود، قلبش وسعت پیدا میکند، ظرف میشود برای اینکه حقایق در این قلب نازل شود. خدای متعال قلبش را باز میکند و علامت شرح صدر است که مقدمه فهم معارف قرآن و رسیدن به ارزاق قرآن میشود.
وارث: آیتالله سیدمحمدمهدی میرباقری رئیس فرهنگستان علوم اسلامی در مراسمی در حسینیه مرحوم آیتالله حق شناس تهران درباره اهمیت ماه مبارک رمضان به سخنرانی پرداخته است که مشروح آن در ادامه میآید:
ماه رمضان، ضیافت رحیمیه الهی
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمینَ و صَلّی اللهُ عَلی سَیِّدنا محمّدٍ و آلِه الطّاهرینَ و لَعنةُ الله علی أعدائهم أجمعین.
این ماه از فرصتهای اختصاصی است که خدای متعال در اختیار مؤمنین قرار داده است و درهای رحمت خدا در این ماه باز است و به تعبیر وجود مقدس نبی اکرم «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کرَامَةِ اللَّهِ» خدای متعال در این ماه ما را به ضیافت خودش دعوت کرده است. «دُعیتم» دعوت شدید، نگفتند کی دعوت کرده است. پیداست دعوت کننده خداست، ما را به میهمانی خاص دعوت کرده. البته این دعوت به واسطه وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت شان است که داعی الله هستند. ولی دعوت آنها همان دعوت خداست. تفاوتی نمیکند پیامبر ما را دعوت کند، یا خدا دعوت کند.
در هر دو صورت، دعوت کننده خداست. پیامبر همه کارهایش این گونه است. فقط وحی اش نیست که «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى،إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى» فقط این نیست که «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى» وقتی هم حضرت دعوت میکند، خدا دعوت میکند. حضرت ما را در این ماه به ضیافت خدا دعوت کردند.
این میهمانی خدا که برای ما قرار داده شده، قاعدتاً ضیافت عمومی حضرت حق نیست. آن سفره که همیشه پهن است و ما همیشه میهمان خدا هستیم. عالم سراسر میهمان خانه خداست و همه مخلوقات میهمان خدا هستند. پس این ضیافت یک ضیافت خاص هست. به تعبیر بزرگان، از ضیافت رحیمیه است. رحمت خاص خدا در این ماه برای مؤمنین قرار داده شده است.
*رزق قرآن، ضیافت خاص ماه رمضان
این ضیافت خاص چیست؟ بی تردید یکی از رزقهایی که در این ضیافت الهی تقسیم میشود، رزق قرآن، و بهرهمندی از این کتاب عزیز است. چون میدانید وقتی خدای متعال این ماه را در قرآن توصیف میکند، میفرماید «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»، ویژگی این ماه این است که قرآن در آن نازل شده است. مقصود از شهر رمضان غیر از این جنبه ظاهری ماه، آن جنبه حقیقی و باطنی و ملکوتی ماه رمضان و شهر الله است. در روایات فرمودند نگویید رمضان، بگویید شهر رمضان، اسماءالله است.
آن حقیقتی که در عالم هست، آن حقیقت ظرف نزول قرآن هست. این کتاب الهی که سراسر نور، ذکر و حیات است، در ظرف ماه رمضان تنزّل پیدا کرده است. لذا وقتی ما به ماه رمضان دعوت میشویم، دعوت به کتاب الله شدیم. در روایات از قرآن تعبیر به مأدبة الله شده است، سفرهای که خدای متعال گسترده است. بر سر این سفره رزقهای فراوانی هست که اهل این معرفت از این رزق برخوردار هستند و تناول میکنند. این سفره ایی که خدا در ماه رمضان پهن کرده است، «الذی انزل فیه القرآن» کتابی که در محضر خدای متعال است، کتابی که «إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ، وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ»، کتابی که «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ، فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ» و یا فرموده است: «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِیدٌ، فِی لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ» که نیاز به ترجمه ندارد، این کتاب درماه رمضان تنزّل پیدا کرده است. انوار قرآن در ماه رمضان منتشر است.
بنابراین ماه رمضان غیر از این جنبه ظاهری و ملکی، یک حقیقت و باطنی دارد که اگر کسی وارد آن بشود، وارد سفره گسترده خدا شده است. آن حقیقت کتاب، اسرار کتاب در این ماه تنزّل پیدا کرده است. آنچه که ما در ماههای دیگر باید با زحمت تلاش کنیم و به دست بیاوریم، این ماه به آسانی به دست میآید. چرا؟ چون این کتاب وسیله خدای متعال در این ماه نازل شده است. به جای اینکه ما صعود کنیم، این کتاب فرود آمده است و ما راحت می توانیم از نعمتهای قرآن و رزق قرآن و برکات قرآن برخوردار شویم.
پس یکی از ضیافتهای اصلی این ماه، یکی از رزقهای اصلی که در این ماه، خدای متعال بر سر سفره خودش قرار داده، رزق قرآن است. خیلی بشارت بزرگی است که به ما دادند. حضرت فرمودند یک آیه قرآن در این ماه، ثواب یک ختم قرآن در ماههای دیگر را دارد. چون قرآن در ماه رمضان، شاخ و برگ خودش را نازل کرده است. ثمرات و میوههای خودش را در دسترس شما قرار داده است. آن وقت به قلب این ماه که برسیم که شب قدر است، «انا انزلناه فی لیله قدر»، اگر کسی از سفره این ماه که قرآن هست برخوردار شد، به شب قدر که رسید، به اسرار قرآن دست پیدا میکند.
اینکه قرآن در ماه رمضان و در شب قدر نازل شده است، دو جور معنا میشود. یک معنایش این است که خدای متعال فرموده ما قرآن را در ماه رمضان نازل کردیم، یعنی قرآن در شب قدر نازل شده است. شب قدر هم شب 23 ماه رمضان است. این یک معنایش است. یک معنای دیگری که نازل شده است، این است که قرآن در کل ماه رمضان انوارش جاری است. در همه ماه رمضان سفره قرآن پهن است. ارزاق قرآن در ماه رمضان منتشر است. منتهی در شب قدر یک ضیافت خاصی از قرآن است و آن اسرار قرآن و حقایق قرآن در شب قدر نازل میشود. لذا اگر کسی بر سر این سفره نشست، با انوار قرآن سیر کرد و وارد شب قدر شد و شب قدر را درک کرد، آن وقت به اسرار قرآن راه پیدا میکند که ضیافت خاص اهل الله و اهل شب قدر است. ولی اهل ماه رمضان همه شان بر سر سفره قرآن نشسته اند و از سر سفره قرآن برخوردار هستند.
احکام قرآن، نفی عبادت غیر و پرستش خدای متعال
خب حالا این رزقهایی که در قرآن است، چیست؟ ان شاءالله اگر خدای متعال توفیق دهد، در این چند شب، یک نکته کلی راجع به قرآن که در آیات ابتدایی سوره مبارکه هود است را که تقریبا همه قرآن خلاصه شده است و مرحله إحکام قرآن توضیح داده شده است، همان نکته را ترجمه میکنم. خدای متعال در این آیه میفرماید «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، الر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ» معمولا در اکثر سُوری که با حروف مقطعه شروع میشوند، عمدتا بحث بعدی بحث از قرآن است. یک رابطهای بین این حروف مقطعه و کتاب هست.
اینجا هم میفرماید: «الر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ» همه آیات قرآن محکمات است، محکم هستند. هیچ تزلزلی در آن نیست، مستند به خدای حکیم است. «ثم فصّلت» بعد از مرحله إحکام، تفصیل پیداکرده است. «من لدن حکیم خبیر» البته همه حکمت الهی که نه، حکمت الهی تا آنجایی که ممکن بوده در این کتاب تجلّی و تنزّل پیدا کرده است.
خب این کتاب چیست؟ همه کتاب شاید مرحله همین احکامش است، «ان لا تعبدوا الا الله» عبادت نکنید، احدی را جز الله تبارک و تعالی. یک نفی است و یک اثبات. همه قرآن همین است. قرآن سراسر این است. «لا تعبدوا الا الله انی لکم منه نذیر و بشیر» من از طرف خدای متعال آمدم. از سر خود نیامدم و برای تأمین منافع شما هم آمدم. «لکم منه نذیر و بشیر» دو کار میکنم. یکی انذار است و دیگری تبشیر. انذار قرآن نسبت به همان قسمت اول است.
همه انذارهای قرآن و عقوبتهایی که گفته شده در قرآن، جهنم و درکات جهنم که گفته شده، رنجها، همه عذابهایی که در قرآن توضیح داده شده، مال همان قسمت است «لا تعبدوا» مال عبادت و پرستش غیر خداست. همه بشارتهای قرآن، درجات بهشت و رحمت خاص خدای متعال، همه آنها هم مال قسمت دوم است، «الا الله» مال پرستش خدای متعال است. پس شاید همه دعوت قرآن در همین دو کلمه خلاصه میشود «ان لا تعبدوا الا الله» و همه انذارها و تبشیرهای قرآن هم در همین خلاصه میشود که البته باید ترجمه شود.
بعد دستور به استغفار است. «استغفروا ربکم ثم توبوا الیه» دستور به استغفار و توبه است که این استغفار و توبه هم شاید معنایش همین از پرستش غیر است. از این که غیر را به عنوان اله اخذ کردید، استغفار کنید. همه استغفارها باز به استغفار از همین یک امر بر میگردد که آدم غیر خدا را مورد توجه قرار داده است، پرستش و خشوع کرده است، و از او خواسته است. بعد از اینکه انسان از غفلتها و شرکهایش استغفار کرد، «ثم توبوا الیه» با همه وجود رجوع به سوی حضرت حق کند. دامنش را از وادی شرک به سمت وادی اخلاص جمع کند. شاید سراسر قرآن همین است که این یک مقداری ترجمه میخواهد.
اقسام سه گانه معارف قرآن
قبل از ترجمه این آیات، یک نکتهای را راجع به قرآن اشاره کنم. این کتابی که در این ماه نازل شده است و رزق این ماه است، رزق اهل ماه و اهل صیام هست ،از سر سفره قرآن میخورند، انوار قرآن در قلبشان تجلی میکند، این قرآن معارفش چند دسته است. در بیان نورانی امیرالمؤمنین که در بحارالانوار نقل کرده است، در ضمن یک کلام طولانی فرمودند «قسم کلامه ثلاثة اقسام» خدای متعال کلامش را سه قسم کرده است.
قسمی است که «جعل منه قسما یعرفه العالم من الجاهل» یک قسم قرآن را عارف و جاهل میفهمند. لازم نیست انسان عارف باشد. اگر به مقام معرفت هم نرسیدی، جاهل هم هستی، این را میفهمی. این همان جایی است که به همه احتجاج میشود، حجت تمام میشود.
این یک قسم قرآن است که به لسان عربی مبین است. جاهل و عارف میفهمند. لازم نیست انسان قدم به وادی معرفت گذاشته باشد تا اسرار قرآن بر او گشوده شود و رمز و رازهای قرآن برایش باز شود. همه میفهمند عارف و جاهل.
در قسم دوم فرمود «و قسم لا یعرفه الا من صفا ذهنه و لطف حسّه و صح تمییزه» برای این فهم شرطی هست به اینکه سه خصوصیت باید در انسان پیدا شود: صفای ذهن، لطافت حس و صحّت قدرت تمییز. خلاصه اش این است «ممّن شرح الله صدره للاسلام» آن کسانی که خدای متعال به آنان شرح صدر داده، آن اشخاص هم یک بخش دیگری از حقایق قرآن را میفهمند. پس این قسم از حقایق قرآن متوقف بر شرح صدر است.
قسم سوم این است: «و قسم لا یعرفه الا الله و امناه و راسخون فی العلم» قسم سوم آن معارفی است که جز خدای متعال و امناء الهی، یعنی نبی اکرم و اهل بیت شان و راسخون در علم، آن قسمت معارف قرآن را نمیفهمند. پس در یک دسته بندی معارف قرآن سه دسته است.
حالا قسم سوم که مربوط به اهل بیت است و البته ممکن است آن قسم را اگر کسی اهل شد، اهل بیت از آن قسم هم به او عطا کنند. کما این که در باب سلمان فرمود وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمؤمنین، نه یک بار و دو بار بلکه مکرر به او تعلیم میکردند. «کانا یعلّمانه من مکنون علم الله» از مکنون علم الهی با سلمان میگفتند.
همان است که «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ، فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ» در یک منزلتی، قرآن در کتاب مکنون است، کتابی که در پوشش و حفاظ است. «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون» اگر کسی شیعه اهل بیت مثل سلمان شد، شعاع وجود امیرالمؤمنین شد، از آن بخش از علوم هم برخوردار میشود.
شاید جزو راسخون در علم هم بشود. راسخون در علم بعضی گفتند صدرشان نبی اکرم و اهل بیت است، ولی اعم از اهل بیت هستند. لذا شیعیان اهل بیت هم جزو راسخون در علم میشوند. بنابراین آن بخش سوم معارف مال نبی اکرم و اهل بیت است، مال آن کسانی است که به رسوخ درعلم رسیدند. بزرگان این کلمه را معنا کردند.
اگر کسی مثل سلمان شد، و اهل البیت شد، از علوم بیت با خبر میشود و اسرار قرآن را به او میگویند. یعنی آن بخش سوم هم یک قسمش در اختیار شیعیان خاص قرار میگیرد که آن اسرار قرآن و مکنون علم الله است. حضرت فرمود سلمان اگر علوم ما اهل بیت را داشت، به خاطر این بود که منا اهل البیت بود.
لذا در روایت فرمودند: «علمنا صعب مستصعب لا یحتمله الا ملک مقرب او نبی مرسل او عبد امتحن الله قلبه للایمان» علم ما که همان علم الهی است علومی است که خدای متعال به اهل بیت داده است که یک قسمت عمدهاش همین حقیقت قرآن است، این علم صعب مستصعب است.
این طور نیست که تحملش آسان باشد. سه دسته از علوم ما برخوردار هستند: ملائکه مقرب، جبرئیل و میکائیل اسرار علوم اهل بیت را میدانند، انبیا مرسل، ابراهیم خلیل، موسی کلیم و عباد ممتحن مثل سلمان، اینها هستند که از آن علوم حقیقی اهل بیت برخوردار هستند.
پس قسم سوم قرآن و معارف قرآن و اسرار قرآن و انوار قرآن که شاید از جنش لفظ و آوا و اینها نیست، از جنس مفاهیم هم نیست. حقایق قرآن است، انوار قرآن است، اسرار قرآن هست که بر قلب کسی نازل میشود، فتوحاتی برایش میشود، به حقایق توحید، به اسرار عالم، به مشاهده انوار ملکوتی، به حقیقت توحید راه پیدا میکند.
آن قسم قرآن که تجلیات حقیقی قرآن است «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَةِ اللَّهِ» آن منزلت «لا یعلمه الا الله و امناءه و راسخون فی العلم» آنهایی که راسخ در علم هستند، آنها به قسم سوم هم میرسند. آن علمی که حقیقت قرآن است در اختیار اهل بیت است.
در روایات هم دیدهاید در ذیل این آیه خدای متعال میفرماید: «بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» قرآن سراسر آیات الهی است و آن هم آیات بینات است، آشکار است. منتهی «فی صدور الذین اوتو العلم» موطن و جایگاه این آیات، سینه و صدر آن کسانی است که خدای متعال از علم خودشان به آنان عطا کرده است. این علم همان علم قرآن است، همان علم الهی است، همان کتاب الهی است.
امام باقر فرمودند خدای متعال نفرموده قرآن بین دو جلد کتاب است، بلکه فرمود «فی صدور الذین اوتوا العلم» موطن قرآن آنجاست. اگر کسی راه به قلب امام پیدا کرد، از آن حقایقی که در قلب امام هست بر وجود مؤمن نازل شد، به حقایق قرآن میرسد. این همان کسی است که سرچشمههای علم امام به رویش گشوده میشود.
در آیات دیگر قرآن با تعبیر دیگری فرموده: «وَ أَن لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا» اگر بر آن راهی که ما گفتیم که راه توحید و ولایت است و در روایت فرمود تبعیت از ائمه میکردند از اوامر و نواهی شان، آنها را سقایت میکردیم، به آنان ماء غدق مینوشاندیم، آب گوارا مینوشاندیم. حضرت فرمود این استقامت بر طریقه منظور ولایت ما است که طریقه توحید است.
در روایات فرمود آنها را از علم امام برخوردار میکردیم، به علم مستفاد از امام میرسیدند. «لَأَمْدَدْنَاهُمْ عِلْماً کَیْ یَتَعَلَّمُونَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ» که در روایت دیگری این علم مستفاد از امام به حقیقت ایمان تفسیر شده است. «لاشربنا قلوبهم الایمان» سرزمین قلب شان را با ایمان سیراب میکردیم. ایمان همان علم مستفاد از امام است. در روایات دیگر معصومین فرمودند حقیقت ایمان درایت نسبت به کلمات ماست، معارف ما است. «و بالدرایات للروایات یعلو المؤمن الی اقصی درجات الایمان»
پس بنابراین یک منزلت از فهم قرآن این است که انسان به آن سرچشمه علم قرآن راه پیدا کند، جزو راسخون و شیعیان خاص بشود ، مستحکم در علم شود. آن وقت اگر این گونه شد، از علم خاص ائمه برخوردار میشود، علوم خاص به او میدهند، باب علم امام به رویش باز میشود، تحمّل علم امام را میکند، اسرار علوم الهی به او داده میشود و عطا میشود. اما قسم اول که قسم یعرف عالم و الجاهل، همه میفهمند هر کسی ترجمه عربی بلد است، قرآن را میخواند، ترجمه اش را میخواند، یک چیزی میفهمد، ولو قرآن را قبول نداشته باشد، العیاذ بالله
ولی یک قسم از قرآن هست که قسم دوم است این مال امثال ما است و ان شاءالله در ماه رمضان روزی ما بشود، آن قسم قسمی است که احتیاج به شرح صدر دارد. کسی که به شرح صدر در اسلام رسید، خدای متعال به او شرح صدر داد، سینه اش گشاده شد، آن وقت آن قسم از معارف قرآن را میفهمد، به لطافت حس و صفای ذهن میرسد. نتیجه چی میشود؟ نتیجه این میشود که بخشی از معارف قرآن در این ماه رمضان روزی او میشود. این شرح صدر مقدمه قسم دوم است. قسم سوم چیزی فراتر از اینها است.
باید انسان به مرحله رسوخ در علم برسد، شیعه خاص بشود، سلمان و ابراهیم خلیل بشود. فرمود «وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ، إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» به حضرت عرض کرد من شیعه شما هستم. در اینجا مقصود از شیعه به معنی خاص است. حضرت فرمود هر وقت مثل ابراهیم خلیل شدی، «اذ جا ربه بقلبٍ سلیم» آن وقت ادعا کن من شیعه شدم. اگر کسی شیعه شد، جزو شیعیان خاص شد، راسخون در علم میشود به تبع اهل بیت. اصل رسوخ در علم، مال اهل بیت است. روایاتش را دیده اید. آن وقت آن بخش از معارف قرآن به او میرسد که دیگر آن جنس از نور قرآن، از این جنس نیست. شاید این تعیّنات را اصلا ندارد.
شرح صدر در اسلام، مقدمه فهم قرآن
بخش دوم معارف قرآن احتیاج به شرح صدر دارد. شرح صدر هم در آیات و روایات معنا شده است. خدای متعال در قرآن میفرماید «فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ» خدای متعال اگر بخواهد کسی را هدایت کند، به او شرح صدر در اسلام میدهد، شرح صدر در وادی اسلام پیدا میکند. خب این شرح صدر مقدمه هدایت است. این هدایت شاید یک قسمش هدایت به قرآن است. «ذلک کتاب لا ریب فیه هدی للمتقین» است. قرآن هدایت است. قرآن به تعبیر بعضی نمیفرستد، آدم را میبرد،هادی است. نه اینکه میفرستد، میگوید بروید آدرس بدهد، نه. قرآن هدایت میکند. خدای متعال اگر بخواهد کسی را هدایت کند، ببرد، برساند، به او شرح صدر میدهد. تا شرح صدر پیدا نکرده، آماده هدایت نیست. این شرح صدر مقدمه فهم قرآن است.
خب این شرح صدر چیست؟ روایت را طبرسی در مجمع البیان نقل کردند که از وجود مقدس رسول الله سوال شد که این شرح صدر چیست که خدا فرموده است اگر بخواهد کسی را هدایت کند به او شرح صدر میدهد؟ در یک عبارت خلاصه و اجمالی فرمودند: «نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ الْمُؤْمِنِ فَیَشْرَحُ صَدْرَهُ وَ یَنْفَسِح» یک نوری است که وقتی وارد قلب مؤمن شد، شرح صدر پیدا میکند، صفحه دلش باز میشود، صحنه نور میشود دلش. به حضرت عرض کردند حالا این علامت هم دارد؟ خودش که آدم به راحتی نمیفهمد. البته آنهایی که به نور قرآن رسیدند، به شرح صدر رسیدند، به نور امام رسیدند، خیلیهای شان این نور را به وضوح در باطن خودشان میبینند.
مرحوم کربلایی کاظم که داستانش را میدانید، در نیم قرن قبل در یک معجزهای حافظ قرآن شده بود به آن کیفیت خاص. غیر از حفظ قرآن، مقامات آیات قرآن هم به ایشان فی الجمله عطا شده بود. وی در قبرستان نو قم دفن هستند. ایشان میگفتند من این قرآن را از روی قرآن توی سینهام میخوانم. من از روی قرآنی که در سینهام هست میخوانم. هر آیهای میپرسیدند، به همهاش گویا مشرف بوده به همین قرآنی که در سینهاش بلافاصله، قبلش و بعدش. نه به این صورت که الان حفظ میکنند. نه. به یک کیفیت دیگری، میخوانده. بعد از این عجیب تر میگفته چرا از من از مقامات آیات نمیپرسید، تا به شما بگویم آیه در چه مقامی است؟ گفته این را من از روی سینه ام میخوانم. لذا مقید بوده غذای شبهه ناک نخورد. اگر میخورده به هر قیمت، بالا میآورده است. میگفته به خاطر اینکه وقتی غذای شبههناک میخورم، روی این قرآن گرفته میشود، حجابی بین من و این قرآن واقع میشود.
آنهایی که شرح صدر و نورانیّت دل پیدا میکنند، خیلیها این نور را میبیند و حتی آنهایی که اهل چشم هستند که انوار ملکوت را ببیند، در وجود دیگران هم این نور را میبینند. یعنی میفهمند قلب این آدم نورانی است یا نورانی نیست. حرفی که میزند نورانی است یا ظلمانی است. امیرالمؤمنین فرمود «اتقوا من فراست المؤمن فانه ینظر بنور الله» از فراست مؤمن بپرهیزید. چون با نور خدا میبیند. گفتند یعنی چی ینظر بنور الله مؤمن؟ فرمود به خاطر اینکه مؤمن از نور ما خلق شده است. لذا با نور ما میبیند.
علامت شرح صدر، جدایی و بیقرار نسبت به دنیا و میل به عالم آخرت
پس ببینید بخش دوم قرآن این است که ما باید به شرح صدر برسیم. به شرح صدر که رسیدیم، آن وقت انوار قرآن در قلب ما نازل میشود، باب قرآن به روی ما گشوده میشود، یک بخشی از حقایق قرآن به ما میرسد. این شرح صدر را حضرت فرمودند نوری است در قلب مؤمن واقع میشود، قلبش وسعت پیدا میکند، ظرف میشود برای اینکه حقایق در این قلب نازل شود، خدای متعال قلبش را باز میکند.
به حضرت عرض کردند این نور علامت دارد؟ فرمود سه تا علامت دارد. اگر این سه علامت در کسی پیدا شد، علامت شرح صدر است که مقدمه فهم معارف قرآن و رسیدن به ارزاق قرآن است. اگر ان شاءالله در این ماه رمضان این سه چیز به ما عطا شود، پیداست به ما زمینهای دادند برای اینکه رزق قرآن بر قلبمان نازل شود. چون قلب تا وسعت پیدا نکند، ظرف انوار قرآن، ظرف حقایق قرآن نیست.
این سه علامت را حضرت فرمودند: «التجافی عن دار الغرور» دلکندگی از دار دنیا، دار فریب، ما سوی الله. دلش کنده شده. دلش بسته به دنیا نیست. در حال کنده شدن و پرواز از دنیا است. کسی که سبک بال نشده، دلش در گرو دنیاست، این دل رو به دنیا دارد، اقبال به حضرت حق ندارد. این ظرف معارف نیست. خدا ارحمت کند استادی داشتیم میگفت دیده اید اینهایی که بالای ماشین میایستد، بار هندوانه را پرت میکند، اگر لحظه غفلت شما پرت کند، هم هندوانه میشکند، هم لباس هم آلوده میشود. یا شما ظرفیت ندارید که آن را بگیرید، پرت میکند، هم شما را زمین میزند آلودهتان میکند، هم میوه ضایع میشود.
قرآن این جوری است. در لحظه غفلت، یا آن ظرفی که پشت به عالم بالا دارد غافل است، آن ظرف قرآن نیست. این رزق را نمیشود به این دل نازل کنی. هم رزق ضایع میشود، هم خود این آدم ضایع میشود. لذا اگر کسی به شرح صدر رسید، خدا قرآن را به او عطا میکند. رزق این ماه رمضان قرآن است. مقدمهاش شرح صدر است.
بالاترش رسوخ در علم میخواهد که آن مقام بالاتر است، مال شیعیان خاص است. آن را از امیرالمؤمنین تعلیم میگیرند. حضرت به آنان علم میدهد. امیرالمؤمنین فرمود «یمیرهم العلم» همه مؤمنین عالم که سلمان و اباذر و ابراهیم خلیل جزوش هستند، اینها امیرالمؤمنین امیر آنهاست و علم به آنان میدهد. آنها مال راسخون در علم است. مرحله پایینترش که مال ما است، مرحله شرح صدر است. فرمود تجافی و دل کندگی از دنیا.
علامت بعدی «و الإنابة الی دار الخلود» یعنی توجه به عالم خلود و علامت دیگر نیز «و الاستعداد للموت قبل حلول الفوت» است. یعنی انسان مستعد رفتن است و قبل از فوت فرصتها آماده است. اگر این سه تا صفت در کسی پیدا شد، دل کندگی از دنیا، بیقراری در دنیا، میل به عالم بالا و آمادگی برای سفر، قبل از اینکه دست و پای آدم را جمع کنند، خودش دست و پای خودش را جمع کرده است. «موتوا قبل ان تموتوا» اگر جزو این افراد شدیم، بدانیم این مقدمه رزق قرآن است که ماه رمضان ان شاءالله قلب مان به بخشی از حقایق قرآن و نورانیت قرآن برسیم. السلام علیک یا اباعبدالله...