حاج منصور ارضی؛این تن که غسل می دهم اینجا تن من است+متن
این تن که غسل می دهم اینجا، تن من است
جان داده است، لحظه جان دادن من است
بی جوشن است گرچه ولی جوشن من است
این قدکمان که رفته ز دنیا زن من است
با حوصله بدون تماس است شستنش
اسماء ببین به روی لباس است شستنش
تا می خورم به زخم سرش می خورم زمین
دستش شکسته مثل پرش می خورم زمین
همراه جسم مختصرش می خورم زمین
از داغ حالت کمرش می خورم زمین
لاغر شده است حال تنش فرق کرده است
ماندم چرا لب و دهنش فرق کرده است
با اضطراب دست به زانوش می کشم
گاهی به روی گونه و ابروش می کشم
با چشم بسته دست به پهلوش می کشم
من هر چه می کشم سر بازوش می کشم
یک ضربه غلاف غرور مرا شکست
یک ضربه بود بازویش از چند جا شکست
از داغ یاس من دل هر خاک گریه کرد
تا خورد بر زمین در و دیوار گریه کرد
زد زیر گریه آتش و مسمار گریه کرد
یک بار نه، دو بار نه، صد بار گریه کرد
خاکسترم ولی ز وجودم گدازه ریخت
هی آب ریختم ز تنش خون تازه ریخت
گر چه شکسته بود، ولیکن بدن که داشت
گر چه شبانه، فرصت تشییع تن که داشت
زهرای من غریب شد، اما کفن که داشت
حتی اگر نبود کفن، پیرهن که داشت
داغ دل شکسته من این سخن شده
برعکس مادری پسرش بی کفن شده
افزودن دیدگاه جدید