حبیب چایچیان؛ گرچه مهمانم ولی خود میزبان دشمنم

کد خبر: 106702
وارث

 

بود کی زندان یوسف تیره چون زندان من
روز من شب شد از ین بی رحم زندانبان من

چون درین ظلمت سرا،بر خوان غم مهمان شدم
غم خجل شد زین محقر کلیه احزان من

گرچه مهمانم ولی خود میزبان  دشمنم
عالمی بنشسته چون بر سر سفره احسان من

گر کشد بار غمم یعقوب،گردد ناصبور
یوسفش هرگز ندارد طاقت زندان من

بی کس و دور از وطن در حسرت فرزند خویش
بر لب آمد عاقبت در کنج زندان،جان من

کی به راه عشق مانع باشد این زنجیرها
میکشد هر جا که خواهد جذبه جانان من

سوزد این دفتر (حسان) از آتشین گفتار تو
گر نباشد سیل اشک دیده گریان من


افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.