مهدی توکلی؛ اگر غلامعلی رجبی شهید نشده بود، الآن همردیف حاج منصور ارضی بود
مهدی توکلی، سخنران مذهبی با اشاره به ویژگیهای استاد حسن رجبی پدر شهید غلامعلی رجبی اظهار داشت: او در اعتقاداتشان خیلی محکم بود. اثرش هم این بود که هر کسی پای صحبت ایشان میآمد، قرص و محکم میشد. وقتی واعظ در اعتقادش قرص نباشد، مردم هم دچار تشکیک میشوند، ولی اگر اهل یقین برای مردم صحبت کنند، مردم قرص میشوند و ایمان آنها حتی قوی میشود.
استاد رجبی، قرص صحبت میکرد
وی افزود: شب نیمهشعبان یکی از اقوام از شهرستان به منزل ما آمد. گفتم من میخواهم هیأت آقای رجبی بروم. گفت: با هم برویم. او یک بار پای صحبت آقای رجبی آمد و همیشه به من میگوید آن پیرمرد عجب قرص بود! خیلی محکم صحبت میکرد!
توکلی اضافه کرد: ایشان اتفاقاتی که در خواب و بیداری برایش رخ داده بود، میگفت و بعد مستعمین خیلی محکم میشدند؛ یعنی مشاهدات و شهود خودش را میگفت. مثلاً یک بار در مشهد داشت سخنرانی میکرد، من هم نشسته بودم، دو سه بار گفت والله العلی العظیم، الان حضرت رضا(ع) در جلسه نشسته و دارد به همه شما توجه و نگاه میکند! این حرفها حال عجیبی در مجلس ایجاد میکرد و یک دفعه همه به هم میریختند. جلسه که تمام شد، یکی از پسرهایش به من گفت شما سخنرانی میکنید؟ گفتم بله! گفت شما حاضر هستید بالای منبر بروید و بگویید به خدا امام رضا(ع) در جلسه نشسته و شما را میبیند؟ گفتم: نه من چنین چیزی را نمیگویم! دهه ۶۰ بود. گفت: ۱ میلیون بگیری میگویی؟ گفتم نه! گفت ۵۰ میلیون بگیری میگویی؟ گفتم نه! گفت پدر من چرا میگوید؟! گفت تقوای او از شما کمتر است؟ گفتم او میبیند، ما نمیبینیم! پسرش میخواست به اینجا برسد که پدر من میبیند!
اگر به او احترام میکردید، روی خوشی نشان نمیداد
این سخنران مذهبی گفت: آقای رجبی واقعاً آدم عجیبی بود. اگر جلوی پای او بلند میشدید و میایستادید ناراحت میشد! من یک بار وقتی وارد هیأت شد، جلوی پای ایشان بلند شدم و ایستادم، بعداً با من برخورد کرد و گفت این کار را نکن! وقتی شما بلند میشوید، مردم هم بلند میشوند میایستند، فکر میکنند خبری است! مردم را اذیت نکنید. بعد میگفت مردم را به بیراهه نکشانید! اصلاً اگر به او احترام میکردید، روی خوشی نشان نمیداد.
این سخنران مذهبی تصریح کرد: آقای رجبی از استاد خودشان آقای صدری بنیانگذار هیأت دیوانگان حسینی که میخواست تعریف کند، میگفت چشم او میدید! یا میگفت چشمهای او باز بود! یا میگفت او میشنید. ما نمیشنویم؟ البته مولوی میگوید: «گوش خر بفروش و دیگر گوش خر....» گفته این گوشی که شما به آن افتخار میکنی، خرها هم دارند. این صداهایی که شما میشنوید خرها هم میشنوند، آدمی باید صداهایی را بشنود که آنها نمیتوانند بشنوند. او یک نوکر بااخلاص اهلبیت(ع) بود، به معنای واقعی تمام زندگی و هستیاش برای اهلبیت بود.
یک ریال هم بابت مداحی نمیگرفت
وی ادامه داد: شهید غلامعلی هم با اینکه معلم بود، درآمدش کم بود. برای همین به دلیل فشار زندگی وَرده زندگی میکرد. ورده تا تهران ۷۰ کیلومتر فاصله دارد و در دهاتهای کردان است. معلم بود، ولی یک ریال هم بابت مداحی نمیگرفت. با اینکه در سطح عالی درس میخواند و همیشه به من میگفت من یک بیت اینهایی که در مجلس امام حسین هستند را با دنیا عوض نمیکنم! گفت فقط حضرت زهرا میتواند پاداش اینها را بدهد. من خودم را به این چیزها نمیفروشم.
توکلی گفت: با اینکه خیلی تحت فشار بود و پیشنهادهای خوبی به او میشد که برود، اما خیلی مخلص بود، شاید پاداش خودش را با شهادت گرفت. در بین مداحان درجه یکی که در تهران میخواندند، یکی از آنها شهید شد، آن هم شهید غلامعلی رجبی بود. او در حد آقای ارضی و آقای انسانی میخواند و همدوره اینها بود و اگر الان زنده بود مانند آنها مطرح بود البته در زمان خودش مثل اینها مطرح بود و مردم از راههای دور میآمدند تا خواندن ایشان را ببینند.
من اَتل مَتل توتوله هم بخوانم میگیرد!
این سخنران مذهبی گفت: غلامعلی همیشه میگفت شعر را من هر چه بخوانم از اینها میگیرم. میگفت من اَتل مَتل توتوله هم بخوانم میگیرد! ولی میگفت باید من بخوانم، یک نفر دیگر بخواند نمیشود. بعضی اوقات شعرهای ایشان را یادداشت میکردم میگفت: نه باید این را خودم بخوانم! و واقعاً همینطوری بود.
وی افزود: در یک مجلس آقای انسانی خیلی به ایشان تاکید کرد جلو بیاید ولی ایشان جلو نمیآمد. جایی که مداح بزرگی در جلسه بود، دیگر جلو نمیآمد، میگفت من کشتی نمیگیرم که حالا بخواهم روی دست او بلند شوم. او مجلس را گرم کرده است، مردم هم فیض را میبرند، میگفت هر جا ضعف و خلایی باشد میروم. وقتی میبینیم حق مطلب ادا شده است برای چه بروم؟ من هم میخواهم همانها را بگویم. آقای انسانی در آخر گفت همان دوبیتیای که صبح خواندی، بخوان. دیگر دید خیلی ایشان اصرار میکند بلند شد و بدون بلندگو خواند، گفت: آقای انسانی این را که الان به من عنایت شده را بشنوید. دو بیت دیگر خواند. گفت آن ابیات برای آنجا بود و اقتضای آن جلسه بود، حالا چون آنجا گرفته نباید اینجا هم بگیرد و اقتضای اینجا این است.
توکلی گفت: مداح باید روانشناس باشد، باید مخاطب را بشناسد و جو را ببیند. میگویند دندان مرحوم سراج عاریهای بود، میگفت این دندانها برای دهان من ساخته شده است، شما اگر آن را در دهانتان بگذارید، دهانتان زخم میشود، این چیزهایی که من میگویم میگیرد، اگر شما حفظ کنید و جای دیگری بگویید نمیشود، من باید اینها را بگویم. غلامعلی هم اینطور بود، غلامعلی و پدرش خیلی اخلاص داشتند.
این سخنران مذهبی در پایان خاطرنشان کرد: پدرش میگفت من در دوران عمرم یک نفر را پیدا کردم که حرفهای من را شنید و نسبی به کار بست و آن غلامعلی بود. بقیه آمدند گوش دادند و رفتند. در نهایت غلامعلی شهید شد و هرچه از حضرت زهرا انتظار داشت به آن رسید.
منبع: فارس
افزودن دیدگاه جدید