شعر آئینی/ چشم هايم دوباره بارانيست...
حال و روزم پر از پريشانيست
هر تپش آه ميكشم با درد
نفسم بين سينه زندانيست
در دلم شوق پر زدن دارم
ولي امشب هوا چه طوفانيست
دلم از سنگ غم ترك خورده
كه فرو ريختن دلم آنيست
بي قرار و خراب و دلتنگم
آنقدر كه دلم به دنيا نيست
كوچه كوچه اسير و شبگردم
كار و برام هميشه حيرانيست
خسته و زار و پر تبم امشب
مرثيه خوان زينبم امشب
بانوي عشق حضرت زينب
بي كرانست رحمت زينب
همه عالم به دست من باشد
ميكشم باز منت زينب
دختر فاطمه و زين اَب است
به به از اين هويت زينب
تا قيامت شود كه درس گرفت
لحظه لحظه ز نهضت زينب
باورش هم براي ما سخت است
عمر پر از مصيبت زينب
السلام عليك يا زينب
بانوي مرد كربلا زينب
با تو زنده است نام عاشورا
تويي ركن قيام عاشورا
ضامن ماندگاري عشقي
اعتبار و دوام عاشورا
در نماز شبت دعايم كن
به تو گفته امام عاشورا
خطبه خواني تو در اوج وقار
مرتضاي نيام عاشورا
استوار و هميشه پا برجاست
با كلامت تمام عاشورا
حضرت صبر ، قهرمان بلا
سر فرازي در امتحان بلا
آمدي تو اگر ، خداي حسين
آفريده تو را براي حسين
همه ي عمر لحظه هايت را
سپري كرده اي به پاي حسين
از جواني خود گذشتي تو
همه چيزت شده فداي حسين
اولين زائر تن و زخم و
پيكر بر زمين رهاي حسين
سپر در برابر دشمن
حامي و يار بچه هاي حسين
شير زن با غرور يا زينب
در مصيبت صبور يا زينب
در دل درد پرورت چه شده؟
با نگاه ز خون ترت چه شده؟
نفست در شماره افتاده
بگو با قلب مضطرت چه شده ؟
از چه دور و برت شده خلوت
قاسم و عون و اكبرت چه شده
راستي از رقيه ات چه خبر؟
يادگار برادرت چه شده
ياد عصر دهم مزن بر سر
مگر آنروز معجرت چه شده؟
اي عزادار روضه هاي حسين
چادر توست بورياي حسين
"شاعر: محمد حسن بيات لو"
/م118