آيت‌اللهي كه‌ جلوي تخريب‌ بقيع‌ را گرفت

کد خبر: 16547
چه شد كه وهابيان پس از تخريب بقاع بقيع، صورت قبور امامان و برخي از صحابه و تابعين را حفظ كردند؟ چرا وهابيان اين بخش بقيع را مانند قسمت هاي ديگر بقيع صاف نكردند؟
وارث: پس از تسلط وهابيان، مسلمانان از رفتن حج خودداري كردند. در اين ميان، يكي از روحانيون تهران در سال ۱۳۴۴ (يا ۱۳۴۵) ق با نام آيت الله شيخ عبدالرحيم صاحب فصول حائري [نوه مرحوم شيخ محمد حسين حائري اصفهاني، صاحب فصول كه بواسطه تاليف كتاب مشهور «الفصول» در اصول فقه خاندانش به اين اسم، مسمي مي‌گردند] همراه حدود هزار نفر از راه شام عزيمت حج كرد.

عبدالعزيز سعودي (پادشاه عربستان) از اين حركت استقبال كرده و سعي كرد با استقبال از آنان نشان دهد كه مشكلي با ساير مسلمانان ندارد و چنين نيست كه آنان را كافر بشمارد. به هر روي اين عالم ديني، در بحبوحه ماجراي منازعه وهابيان با مسلمانان به همراه شمار زيادي ايراني راهي حج مي‌شود.

پس از فراغت از حج، عبدالعزيز نماينده خود را براي عرض تبريك و تقاضاي بازديد معظم له فرستاد و ساعتي را براي ملاقات وعده دادند. در آن ملاقات آيت الله فصولي حائري خطاب به عبدالعزيز گفتند: آيا تمام اصلاحاتي كه منظور داشتيد تمام شد، فقط خراب كردن قبور ائمه بقيع مانده بود؟

گفتني است كه اين ملاقات و در واقع اين سفر حج يكسال بعد از ماجراي خراب كردن قبور بقيع بوده كه هنوز آثارقبور باقي بود و اگر آن سال مبادرت به ترميم نمي‌شد امروز هيچ اثري از محل قبور باقي نبود. عبدالعزيز در پاسخ گفت: راست مي‌گويي، ولي اينكار را من نكردم. اين عمل به تحريك سفير ايران (كه مسلمان نبوده و يكي از مسالك فاسد را داشته) انجام شد (اشاره او به پدر هويدا يعني ميرزاحبيب الله پسر آقا رضا قناد شيرازي بهايي بود كه آن زمان در جده مقيم بود و سرپرستي حجاج را داشت). آيت الله فصولي ضمن تأكيد بر اين كه اين شخص دشمن مذهب شما و ما است از او مي‌خواهد تا به اين امر رسيدگي كند. مَلِك قبول كرده و وعده مي‌دهد كه صورتِ قبور را تجديد كند. و چنين كرد، چنان كه تا حال باقي است.

در اين وقت شيخ عبدالرحيم فصولي پيشنهاد كرد كه مَلِك دو صُفّه مسدّس از سنگ مرمر بسازد. يكي بالاتر باشد كه صورت قبور روي آن باشد. يكي پايين‌تر كه مردم بايستند و زيارت بخوانند. در اطراف اين صفه بزرگ طاق نماهايي از سنگ مرمر ساخته شودكه فقط براي استراحت و نشستن مفيد باشد ولي جاي خوابيدن يا سكونت نباشد. ابدا طلا و نقره هم در آنها بكار نرود. مَلِك، اين نقشه را ظاهرا مي‌پذيرد.

پس از رفتن، عبدالعزيز دستور مي‌دهد تا متن آنچه بر آن توافق شده است روي كاغذي مارك ديوان جلاله نوشته و ثبت شود و براي آيت الله فصولي ارسال شود.

گفتني است، در منابع تاريخي براي حرم بقيع اوصاف متعددي ذكر شده است؛ از جمله آنكه: حرم بقيع، هشت ضلعي بوده و داراي دو در بوده كه يكي از آنها به روي زائرين گشوده مي‌شد. اين حرم خادماني داشته است و داراي ضريح، روپوش، چلچراغ، شمعدان، و فرش بوده است.

در هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجري قمري پس از اشغال مكه، وهابيان به سركردگي عبدالعزيزبن سعود روي به مدينه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده، مأمورين عثماني را بيرون كردند و به تخريب قبور ائمه بقيع و ديگر قبور هم چنين قبر ابراهيم فرزند پيامبر اكرم – صلي الله عليه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت، قبر ام البنين مادر حضرت اباالفضل العباس – عليه السلام – و قبر عبدالله پدر پيامبر و اسماعيل فرزند امام صادق – عليه السلام – و بسياري قبور ديگرپرداختند. ضريح فولادي ائمه بقيع را كه در اصفهان ساخته شده بود و روي قبور حضرات معصومين امام مجتبي، امام سجاد، امام باقر و امام صادق – عليهم السلام – قرار داشت را از جا در آورده، بردند.

اما اين اولين حمله آنان به مدينه نبود. آنان در سال ۱۲۲۱ هجري نيز يك بار ديگر به مدينه هجوم برده، پس از يك سال و نيم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصرف كنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشياي گرانبهاي حرم پيامبر – صلي الله عليه و آله و سلم – و تخريب و غارت قبرستان بقيع نمودند. طبق نقل تاريخي، آن‌ها در اين حمله چهل صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و ياقوت گرانبها و حدود يكصد قبضه شمشير با غلاف‌هاي مطلا به طلاي خالص و تزيين شده به الماس و ياقوت و … به يغما بردند. و اين نيز نخستين حمله آنان به مقدسات اسلامي نبود.

يكي از جهانگردان غربي به نام مستر ريتر كه به فاصله كوتاه از ويراني اين حرم، بقيع را ديده، ويراني آنجا را چنين ترسيم مي‌كند: «چون وارد بقيع شدم، آنجا را همانند شهري ديدم كه زلزله شديدي به وقوع پيوسته و به ويرانه اي مبدّلش ساخته است؛ زيرا در جاي جاي بقيع بجز قطعات سنگ و كلوخ در هم ريخته و خاك‌ها و زباله‌هاي روي هم انباشته و تيرهاي چوب كهنه و شيشه‌هاي درهم شكسته و آجرها و سيمان‌هاي تكه تكه شده، چيز ديگري نمي‌توان ديد. فقط در بعضي از رهگذرهاي تنگ اين قبرستان از ميان اين زباله‌ها راه باريكي براي عابرين باز نموده اند. و اما آنچه در كنار ديوار غربي بقيع ديدم، تلّي بود از تيرهاي قديمي و تخته‌هاي كهنه و سنگ‌ها و قطعات آهن روي هم انباشته كه اينها بخشي از زباله‌ها و بقاياي مصالح ساختمان‌هاي ويران شده اي بود كه در كنار هم انبار شده بود ولي اين ويرانيها و خرابيها نه در اثر وقوع زلزله و يا حادثه طبيعي، بلكه با عزم و اراده انسان‌ها به وجود آمده است و همه آن گنبد و بارگاه‌هاي زيبا و سفيد رنگ كه نشانگر قبور فرزندان وياران پيامبر اسلام بود، با خاك يكسان گرديده است.»
/ش121