حدیث نور
وارث: خطبه طولانی حضرت زهرا (س) در مسجد مدینه
«در این روز حضرت زهرا(س) چادر به سر كرد و با همراهی جمعی از بانوان وارد مسجد شد. ابوبكر و عدهای از مهاجران و انصار حاضر بودند. به احترام آن بانو پرده سفیدی آویختند. قبل از آغاز سخن، نالهی جانسوزی كرد كه بسیاری از حاضران گریستند و پس از آن كه مردم آرام گرفتند، فاطمه (س) فرمود:
شكر نعمت:
«ستایش خدای را بر نعمتهایی كه ارزانی داشت و سپاس او را بر اندیشه نیكو كه در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهای فراگیر كه از چشمه لطفش جوشید و عطاهای فراوان كه بخشید و نثار احسان كه پیاپی بخشید. نعمتهایی كه از شمار افزون است و پاداش آن از توان بیرون و درك نهایتش، نه در حد اندیشه ناموزون. سپاس را مایه فزونی نعمت نمود و ستایش را سبب فراوانی پاداش فرمود و به خاطر در خواست پیاپی، بر عطای خود افزود.
دیدگاه توحیدی:
گواهی میدهم خدای جهان یكی است و جز او خدایی نیست. نشان این گواهی، درستی و بیآلایشی است و پایبندان این اعتقاد، دلهای با بینش و راهنمای رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایی كه چشمها او را نمیتوانند ببینند و گمانها چگونگی او را نمیدانند.
فلسفه آفرینش:
همه چیز را از هیچ پدید آورد و بی نمونهای افشا كرد، نه به آفرینش آنها نیازی داشت و نه از آن خلقت، سودی برداشت. جز آن كه خواست قدرتش را آشكار سازد و آفریدگان را بندهوار بنوازد و بانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را در گرو فرمانبرداری نهاد و نافرمانان را به كیفر بیم داد، تا بندگان را از عقوبت برهاند و به بهشت بكشاند.
خلقت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله):
گواهی میدهم كه پدرم، محمد، بنده و فرستاده اوست. پیش از آن كه او را بیافریند، برگزید و پیش از پیغمبری تشریف انتخاب بخشید و به نامی نامید كه سزاوارش بود و این هنگامی بود كه آفریدگان از دیده نهان بودند و در پس پردهی بیم نگران و در پهنهی بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پایان كار همه كارها را دانا بود و بر دگرگونیهای روزگار محیط، بینا و به سرنوشت هر چیز، آشنا.
فلسفه بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله):
محمد(صلیاللهعلیهوآله) را برانگیخت تا كار خود را به اتمام و آنچه را كه مقدر ساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر كه درود خدا بر او باد.
دید هر فرقهای دینی گزیده و هر گروه در روشنایی شعلهای خزیده و هر دستهای به بتی نماز برده و همگان یاد خدایی را كه میشناسند، از خاطر ستردهاند.
پس خدای بزرگ تاریكیها را به نور محمد (صلیاللهعلیهوآله) روشن ساخت و دلها را از تیرگی كفر بپرداخت و پردههایی را كه بر دیدهها افتاده بود، به یك سو انداخت. سپس به اهل مجلس نگریست و چنین فرمود:
عهد بندگان با خدا:
شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احكام و امانتداران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقی را از خدا عهدهدارید و عهدی را كه با او بستهاید، پذیرفتار.
جایگاه اهل بیت (علیهم السلام):
ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تاویل كتاب الله را به عهده ما گذاشت. حجتهای آن آشكار و آنچه در باره ماست، پدیدار و برهان آن روشن و از تاریكی گمان به كنار و آوای آن در گوش، مایه آرام و قرار و پیرویش راهگشای روضه رحمت پروردگار و شنونده آن در دو جهان رستگار است. دلیلهای روشن الهی را در پرتو آیتهای آن میتوان دید و تفسیر احكام واجب او را از مضمون آن باید شنید. حرامهای خدا را بیان دارنده است و حلالهای او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده. و شریعت را راهگشاینده و این همه را با رساترین تعبیر، گوینده و با روشنترین بیان رساننده.
فلسفه احكام:
سپس ایمان را واجب فرمود و به آن زنگ شرك را از دلهای شما زدود و با نماز، خودپرستی را از شما دور نمود. روزه را نشاندهنده دوستی خالص ساخت و زكات را مایه افزایش روزی بیدریغ وحج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و پیروی ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستی ما را عزت مسلمانی و باز داشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبب بقا زندگانی، وفای به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختن پیمانه و وزن را مانع از كم فروشی و كاهش قرار داد.
تبعیت از نهی خدا:
فرمود میخواری نكنند تا تن و جان از پلیدی پاك سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدی را منع كرد تا راه عفت پویند و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص، طریق یكتاپرستی جویند. پس چنان كه باید، ترس از خدا را پیشه گیرید و جز مسلمان نمیرید. آنچه فرموده است به جا آرید و خود را از آنچه نهی كرده، باز دارید كه تنها دانایان از خدا میترسند.
من فاطمه دختر محمد (صلیاللهعلیهوآله) هستم:
مردم! چنان كه در آغاز سخن گفتم، من فاطمهام و پدرم محمد (صلیاللهعلیهوآله) است. همانا پیغمبری از میان شما به سوی شما آمد كه رنج شما بر او دشوار بود و به گرویدن شما امیدوار و بر مومنان مهربان و غمخوار بود. اگر او را بشناسید میبینید او پدر من است؛ نه پدر زنان شما و برادر پسر عموی من است؛ نه مردان شما. او رسالت خود را به گوش مردم رساند. آنان را از عذاب الهی ترساند. فرق و پشت مشركان را به تازیانه توحید خست و شوكت بتپرستان را در هم شكست تا جمع كافران را از هم گسست. صبح ایمان دمید و نقاب از چهره حقیقت فرو كشید. زبان پیشوای دین در مقال شد و شیاطین سخنور، لال.
بعثت، صعود از ذلت به اوج عزت:
در آن هنگام شما مردم بر كنار مغاكی(گودی و گودال، شیار و جای پست و گود) از آتش بودید خوار و در دیده همگان بیمقدار. لقمه هر خورنده و شكار هر درنده و لگدكوب هر رونده بودید. نوشیدنیتان آب گندیده و ناگوار، خوردنیتان پوست جانور و مردار بود. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه و همجوار تا آن كه خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاك مذلت برداشت و سرتان را به اوج رفعت برافراشت.
علی (علیهالسلام) كیست؟
پس از آن همه رنجها كه دید و خستگی كه تحمل كرد، رزمآوران ماجراجو و سركشان درندهخو و جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان حقیقت فروش، از هر سو به وی تاختند و با او نرد مخالفت باختند. هرگاه آتش كینه افروختند، آن را خاموش ساخت و گاهی كه گمراهی سر برداشت، یا مشركی دهان به بیهودگی گشاد، برادرش، علی را در كام آنان انداخت. علی باز نایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت و كار آنان را با دم شمشیر یكسره كرد. او این رنج را برای خدا میكشید و برای تحقق اوامر خدا تلاش میكرد و در آن خشنودی پروردگار و رضای پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) را میدید و سروری اولیای خدا را میخرید. همواره دامن به كمر زده نصحیت كننده، تلاش و كوشش كننده بود.
فرمود می خواری نكنند تا تن و جان از پلیدی پاك سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدی را منع كرد تا راه عفت پویند و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص، طریق یكتاپرستی جویند.
نفاق رخ نمود:
اما شما در آن روزها در زندگی راحت، آسوده و در بستر امن و آسایش غنوده بودید. وقتی خدای تعالی همسایگی پیغمبران را برای رسول خویش گزید، دورویی آشكار شد و كالای دین بیخریدار. و گمراهی دعویدار و هر گمنامی سالار و هر یاوهگویی در كوی و برزن و در پی گرمی بازار. شیطان از كمینگاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت كرد و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبك در پی او دویدند و در دام فریبش خزیدند و به آواز او رقصیدند... .»