حضرت فاطمه(س) سرّ لیله القدر
وارث:بیان مسأله:پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در طیّ حیات خویش، بارها جایگاه قرآن و عترت را به عنوان دو ثقل والا گهر و جدایی ناپذیر، تبیین فرموده و تمسّک به آن دو را لازمه هدایت مردمان دانسته است. از آنجا که هرگونه تمسّک، متوقّف بر شناخت ثقلین است، معرفت به قرآن و عترت ضروری است.
یکی از مهمترین سور قرآن کریم که در معرفت به ثقلین، جایگاهی برجسته دارد، سوره مبارکه قدر است که مفاهیمی بلند چون «لیله القدر» را در خود جای داده است. در اهمّیّت این سوره همین بس که بنا بر روایات، استناد به این سوره برای احتجاج با مخالفان اهل بیت کفایت می کند.[1] (الکافی، کلینی، ج1، ص249) این اهمّیّت زمانی فزونی می یابد که می بینیم «لیله القدر»، کلیدی ترین مفهوم این سوره مبارکه، راه خود را به کوثر فضائل بانوی بی نشان هستی گشوده و در تفسیری باطنی، گویای زاویه ای از شخصیّت والای حضرت انسیّه حورا، فاطمه زهرا سلام الله علیها گشته است.
شرط عمل به حدیث ثقلین و لازمه تمسّک به عترت پیامبر صلی الله علیه و آله، کسب معرفت به ایشان است.
با توجه به اهمّیّت پیوند حضرت زهرا سلام الله علیها با حقیقت لیله القدر در روایات تفسیری، معنا شناسی و تحلیل وجوه این پیوند، معرکه آراء اندیشوران مسلمان و قرآن پژوهان شده است و مسأله اصلی این نگاشته را تشکیل می دهد. در این میان، حاصل تاملات اندیشوران، دیدگاه های گوناگونی است که به جهت پراکندگی در منابع و مآخذ مختلف، امکان نگاهی کلی و همه جانبه به آن ها برای مراجعان فراهم نیامده است.
نوشتار حاضرمی کوشد با نگاهی درون دینی و با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی، ضمن استخراج روایات پیرامون این موضوع و نیز گردآوری و تبیین مهمترین تحلیل های فقه الحدیثی موجود در این عرصه، پژوهشی مختصر و نسبتاً جامع درباره مسأله اصلی این نگاشته، یعنی وجه پیوند حضرت زهرا علیها السلام با حقیقت «لیله القدر» سامان دهد و از این رهگذر، گامی در مسیر کسب معرفت آن بانوی بزرگوار بردارد.
1. فاطمه سلام الله علیها، سرّ «لیلة القدر»
اگر به منابع روایی مراجعه کنیم، در می یابیم در بسیاری از روایات تفسیری، سوره مبارکه قدر در پیوند با اهل بیت علیهم السلام تفسیر شده است، چونانکه روایتی صحیح السند از امام باقر علیه السلام گویای این می باشد که در شب معراج، آنگاه که خداوند فریضه نماز را با جزئیّات به پیامبر خویش آموخت، توصیه فرمود که پس از سوره حمد، در رکعت اوّل، سوره توحید و در رکعت دوّم، سوره قدر خوانده شود. زیرا سوره توحید، معرّفی ذات پروردگار و سوره قدر، نسب نامه پیامبر و خاندان مطهّرش تا قیام قیامت است:[2] «یا محمّد، هذا نسبتک و نسبة اهل بیتک الی یوم القیامه». (همان، ج3، ص483)
سوره قدر، شناسنامه خاندان پیامبر و سندی محکم در دفاع از حقّ ایشان است.
نیز امام باقر علیه السلام در روایتی دیگر می فرمایند: « خانه علی و فاطمه علیهما السلام، خانه رسول خدا و سقف خانه ایشان، عرش پروردگار جهانیان است .... پس خانه های ایشان سقفی چون عرش خدای رحمان دارد و محلّ آمد و شد افواج فرشتگان و روح القدس است که پیوسته بر ایشان فرود می آیند. هیچ یک از خانه های ما امامان نیست مگر این که محلّ صعود و عروج فرشتگان است، زیرا خداوند فرمود: تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ* سَلامٌ (قدر: 4-5)». [3](البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، ج5، ص714)
همان گونه که مشاهده می شود، در این روایات، سوره قدر پیوندی تام با حضرات معصومین علیهم السلام دارد، ولی با این وجود، در میان اهل بیت علیهم السلام، حضرت زهرا سلام الله علیها بیشترین پیوند را با کلیدی ترین حقیقت این سوره داراست، به گونه ای که روایات متعدّد، لیله القدر را به فاطمه زهرا سلام الله علیها تفسیر کرده اند. برخی از این روایات عبارتند از:
1. امام صادق علیه السلام به حمران فرمودند: «در «لیله القدر خیر من الف شهر» (قدر: 3)، مراد از «لیله»، «فاطمه» سلام الله علیهاست و در «تنزّل الملائکه و الروح فیها ...» (قدر:4)، مراد از «الروح»، «روح القدس» است که در فاطمه سلام الله علیها می باشد.»[4] (تأویل الآیات الظاهره، استر آبادی، ص792)
در روایات تفسیری، حضرت زهرا علیها السلام به عنوان حقیقت لیله القدر معرّفی شده است.
2. امام صادق علیه السلام فرمودند: در «انا انزلناه فی لیله القدر» (قدر:1)، مراد از «لیله»، «فاطمه» سلام الله علیها و مراد از «القدر»، «خداوند» است. پس هر که فاطمه سلام الله علیها را به واقع بشناسد، لیله القدر را درک کرده است. همانا او را فاطمه نامیدند، چون مردمان از کسب معرفت حقیقی نسبت به وی عاجزند.[5] (تفسیر فرات الکوفی، فرات کوفی، ص582)
3. امام باقر علیه السلام فرمودند: «همانا فاطمه همان لیله القدر است. پس هر کس او را آن گونه که باید، بشناسد، لیله القدر را درک کرده است». [6](همان)
در همین راستا، برخی روایات، «لیله مبارکه» در آیه «انا انزلناه فی لیله مبارکه» (دخان: 3) را که تعبیری دیگر از «لیله القدر» است، به حضرت زهرا سلام الله علیها تفسیر کرده اند، چونانکه امام کاظم علیه السلام فرمودند: «حم»، پیامبر صلی الله علیه و آله، «الکتاب المبین»، امیر المؤمنین علی علیه السلام و «لیله»، فاطمه سلام الله علیها و مراد از «فیها یفرق کلّ امر حکیم»، خیر کثیری است که از این لیله ظهور می یابد و آن، عبارت است از مردانی فرزانه که از نسل او متولّد می گردند: «رجل حکیم و رجل حکیم و رجل حکیم».[7] (الکافی، کلینی، ج1، 479)
افزون بر آن چه گذشت، در سایر روایات نیز تأویل ایّام، شهور و لیالی به ائمّه علیهم السلام، فراوان آمده است، تا جایی که علامه مجلسی در بحار الانوار، ج24 ص238، بابی را به عنوان «باب تأویل الایّام و الشهور بالائمه علیهم السلام» اختصاص می دهد. لذا قدر مشترک این روایات و کثرت روایات وارده در این موضوع، به حدّ استفاضه و شهرت رسیده، از سویی ما را از بررسی سندی مستغنی می سازد و از سوی دیگر، عنایتی تام به بررسی دلالی آنها را می طلبد.
در آیه سوم سوره دخان، «لیله مبارکه»، تعبیری دیگر از «لیله القدر» می باشد که باز در منابع روایی به حضرت زهرا علیها السلام تأویل شده است.
2. معنا شناسی تأویل لیله القدر به فاطمه زهرا سلام الله علیها در آیینه کلام بزرگان
در یک تحلیل فقه الحدیثی، پس از تشکیل خانواده حدیثی و چینش روایات هم مضمون در کنار یکدیگر، نیز پس از استغنا از بررسی سندی روایات مزبور، نوبت به بررسی دلالی آنها می رسد. در تحلیل معنای این دسته از روایات و در وجه پیوند حضرت زهرا سلام الله علیها با لیله القدر، علما و بزرگان، وجوه متعددی را بر شمرده اند که برخی از آنها عبارتند از:
1. همان گونه که شب قدر، سرّی از اسرار الهی است و مردمان از درک عظمت آن عاجزند: «و ما ادراک ما لیله القدر» (قدر/2)، حضرت زهرا سلام الله علیها نیز، صاحب «سرّ المستودع فیها» است، به گونه ای که قدر و منزلتش برای همیشه بر خلق پوشیده است و کسی را یارای درک حقیقت وجودی حضرت نیست. (فاطمه الزهراء سرّ الوجود، علوی، ص66) گواه بر این تحلیل، روایت ذکر شده از امام صادق علیه السلام است که درک عظمت وجودی حضرت زهرا سلام الله علیها را برابر با درک شب قدر می داند و در ادامه، اساساً وجه تسمیه حضرتش به نام شریف «فاطمه» را از این رو می داند که خلق از معرفت به او بازمانده اند.
2. همان گونه که قدر شب قدر، مخفی است، خفّاش صفتانی که نور وجودی حضرت زهرا را تاب نیاوردند، با توطئه های فراوان نگذاشتند قدر و منزلت حضرت زهرا برای مردمان مکشوف گردد؛ (بحار الانوار، مجلسی، ج25، 299) چونانکه قدرش ناشناخته و مزارش تا به امروز مخفی است: «المجهولة قدرا، و المخفیّه قبرا، و المدفونة سرّا، و المغصوبه جهرا». (المصباح، کفعمی، ص718)
حقیقت وجودی حضرت زهرا سلام الله علیها چونان حقیقت شب قدر، مستور و درک ناشدنی است.
3. همان گونه که «لیله القدر»، «لیله مبارکه» است، در انجیل آمده است نسل فارقلیط (= محمّد صلی الله علیه و آله) از «مبارکه» خواهد بود و «مبارکه» یکی از مهمترین القاب حضرت زهرا سلام الله علیهاست. (فاطمه، حلقه وصل رسالت و امامت، وحید خراسانی، ص103)
4. همان گونه که لیله القدر، ظرف زمانی نزول قرآن صامت است، حضرت زهرا سلام الله علیها نیز ظرف مکانی نزول قرآن ناطق است. به عبارت دیگر، در تفسیری باطنی، مرجع ضمیر «هاء» در «انزلناه»، قرآن ناطق است و حضرت صدّیقه کبری سلام الله علیها، لیله القدر نزول یازده قرآن ناطق می باشد. (بحار الانوار، مجلسی، ج25، 299) گواه بر این امر، روایت امام کاظم علیه السلام است که در توصیف «لیله مبارکه»، «فیها یفرق کلّ امر حکیم» را به نسل پاکیزه آن حضرت تفسیر می کند که از دامان او متولّد می شوند.
5. افزون بر چهار وجه مزبور، در نگاهی عرفانی این پیوند بر اساس قوس صعود و نزول انسان تبیین می شود. در مبانی عرفانی بر اساس آیات قرآن کریم اثبات شده است که انسان نخست در قوسی نزولی از اعلا علّیّن به اسفل سافلین، یعنی عالم مادّه پای می گذارد تا این بار با اراده و توان خویش، دیگر بار در قوسی صعودی به اعلا علّیّن برسد. از منازل سیر وجود در قوس نزول، (به اعتبار احتجاب خورشید حقیقت در افق تعیّنات جهان مادّه) به لیالی، و از منازل قوس صعود (به اعتبار خروج خورشید حقیقت از افق تعیّنات مادّی) به ایّام تعبیر می شود.
اشرف مراتبِ وجودی و برترین وجود مادّی (= لیالی) در قوس نزول، از آنِ انسان کامل است که از آن به لیله القدر تعبیر می شود: « لیله القدر خیر من الف شهر» (قدر/3). حال به گواهی آیاتی چون «انا انزلناه فی لیله القدر» (قدر:1) و «نزّله علی قلبک» (بقره: 97)، حقیقت قرآن بر این اشرف مراتب وجودی و انسان کامل، نازل گشته است. از این مرتبه به بعد، بار دیگر، قوس صعود در راه است تا این لیله القدر بر مبنای «اقرء و ارق» و در اتّحاد با مراتب وجودی قرآن، به یوم الله برسد. (در هر مرتبه از مراتب سیر صعودی انسان کامل، مرتبه ای از مراتب وجودی قرآن با او متّحد است: و انّهما لن یفترقا)
حال، اگر لیله القدرو منزلگاه نزول قرآن در درجه نخست، حقیقت محمّدیّه است، به گواهی بسیاری از روایات رفیع المضمون، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام، روح این حقیقت و «بضعه منی»، « ثمره فؤادی» و «روحی التی بین جنبیّ» می باشد[8]؛ لذاست که حقیقت فاطمیّه، روح لیله القدر و حقیقت آن گشته است، کما این که این حقیقت به گواهی روایات، می تواند در سایر ائمّه علیهم السلام نیز ساری و جاری باشد.[9]
با این تأویل، حقیقت روایاتی که ایّام و لیالی را توأمان به ائمّه علیهم السلام تفسیر کرده بودند، معلوم می گردد.
حضرت زهرا سلام الله علیها به سان لیله القدر، مبارکه ای است که درک عظمت وجودی اش برای مردمان میسّر نیست، چونانکه ذات حضرتش، روح حقیقت محمّدیه و منزلگاه قرآن صامت و ظرف وجودی اش، لیله القدرِ یازده قرآن ناطق است.
از وجوه پنج گانه مزبور، جامعیّت سه وجه اوّل کمتر است، بدین معنا که این وجوه، صرفاً به بیان وجه پیوند حضرت زهرا سلام الله علیها با لیله القدر پرداخته اند، ولی دو وجه اخیر، با جامعیّتی بیشتر، نخست، مرجع ضمیر «هاء» در «انا انزلناه» را مشخّص ساخته و سپس در پرتو نگاهی جامع به آیات سوره قدر، پیوند حضرتش با سوره قدر را مورد تبیین قرار داده اند.
افزون بر وجوه مزبور، برخی اندیشوران وجوهی دیگر را نیز بیان ساخته اند که عبارتند از:
- شب قدر، برترین لیالی و حضرت زهرا سلام الله علیها، برترین زنان عالم است ([1] مناقب، ابن شهر آشوب، ص318-325.)
- همان گونه که شب قدر، شب رهایی از آتش دوزخ است، حضرت زهرا سلام الله علیها نیز شیعیان خود را از آتش دوزخ رهایی می بخشند(تفسیر فرات الکوفی، فرات کوفی، ص 299.)
قرآن نوری است که در شب قدر نازل شده است، لذا شب قدر، شب نور است. به همین سان، حضرت زهرا سلام الله علیها نیز به تفسیر آیه نور، نور است: «الله نور السماوات و الارض» (نور/35) (البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، ج4، ص67، 69، 71 و 72.)
- همان گونه که انجام عبادات در شب قدر، موجب فضیلت آنهاست، محبّت حضرت زهرا سلام الله علیها نیز اجر رسالت و عامل قبولی اعمال و عبادات است.[10]
- همان گونه که شب قدر از هزار ماه برتر است، تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها، یک رکعت نماز را با هزار رکعت، معادل می سازد (کافی، کلینی، ج3، ص343.)
- همان گونه که شب قدر، معراج انبیا و ظرف کسب فیوضات الهی است، حضرت زهرا سلام الله علیها نیز معراج انبیا و سرّ کمال معرفت ایشان است.[11] (فاطمه الزهراء سرّ الوجود، علوی، ص65-66)
این وجوه، گرچه گویای وجه تأویل لیله القدر به فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند، ولی بیشتر، وجوهی ذوقی به شمار می روند و قرائن دالّ بر آن ها کمتر است، بدین معنا که مثلاً گر چه «سیّده النساء» بودن حضرت زهرا سلام الله علیها مسلّم است، ولی قرینه ای برای پیوند این فضیلت با فضیلت «لیله القدر » بودن آن حضرت در دست نیست. لذا از تفصیل این وجوه در مقاله خودداری شد و صرفاً پنج وجهی مدّ نظر قرار گرفت که در روایات مربوط به «لیله القدر» و یا آیات پیرامون آن، قرینه ای بر صدق آن در دست بود.
از حاصل پنج وجه مزبور، به ویژه دو وجه اخیر که با جامعیّت بیشتر به مسئله پرداخته بودند، معلوم می گردد چرا سوره قدر را معرّفی نامه پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت شریفش دانسته اند: « یا محمّد هذه نسبتک و نسبه اهل بیتک الی یوم القیامه». ضمن این که وجوه پنج گانه مزبور، مانعه الجمع نیستند و همگی، درباره سوره قدر و حضرت زهرا سلام الله علیها صدق می کنند.
نتیجه:
سوره قدر، پیوندی خاصّ با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد، چونانکه اگر مرجع ضمیر در «انا انزلناه» را قرآن ناطق فرض کنیم، حضرت زهرا سلام الله علیها لیله القدر نزول یازده قرآن ناطق است و اگر مرجع ضمیر را قرآن صامت فرض کنیم، نزول تمام بطون کتاب محکم، در مرحله سرّ مستتر صدّیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیهاست، چه آن که آن حضرت، روح حقیقت محمّدیّه است. ضمن این که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و لیله القدر، هر دو مبارکه ای هستند که قدرشان نامعلوم و سرّشان مستور از دیده مردمان است و هر کسی را یارای درک عظمت وجودی ایشان نیست.
این گونه است که سوره قدر، راه خود را به کوثر فضائل بزرگ بانوی دو عالم می گشاید و ابعادی از عظمت وجودی آن حضرت را برای ما به تصویر می کشد. بیان چنین فضائلی در روایات، از آن روست که قدر حضرات معصومین علیهم السلام بر ما مکشوف گردد تا شأن ایشان را بشناسیم، بر محبّت و اطاعت خویش از ایشان بیفزاییم، جز درگاه ثقلین جای دیگر نرویم، کهتر را به جای برگزیدگان خلق ننشانیم و جز ایشان، الگویی برای خود بر نگزینیم.
ضمن این که پیوند حقیقت لیله القدر با حضرت زهرا سلام الله علیها روشنگر بطلان شعار «حسبنا کتاب الله» است، بدین معنا که اگر کسی حقیقتاً به قرآن روی آورد، فاطمه زهرا سلام الله علیها روح لیله القدر و منزلگاه قرآن است. لذا قرآن جدای از حقیقت فاطمی نیست و رهروان قرآن باید رهروان حقیقی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشند. بنابراین بر ماست که اعتقادات ناب شیعی را بشناسیم، در آنها تأمّل کنیم و نگذاریم در دنیای امروز، هجمه های اعتقادی دشمنان، بنیان فکری و ارادت قلبی ما به اهل بیت علیهم السلام را متزلزل سازد.
فهرست منابع
- قرآن کریم.
- آداب الصلاه، امام خمینی، روح الله (د. 1368ش) تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1382.
- بحار الانوار، مجلسی، محمد باقر (د.1111ق)، الطبعه الثالثه، بیروت، موسسه الوفاء، 1403 ق.
- البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، سیّد هاشم (د.1107)، الاولی، تهران، بنیاد بعثت، 1416ق.
- تأویل الآیات الظاهره، استر آبادی، سید شرف الدین علی (د. 940ق)، الاولی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1409ق.
- تفسیر فرات الکوفی، کوفی، فرات بن ابراهیم (د.قرن3)، تحقیق محمد الکاظم، الاولی، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1410ق.
- سه رسائل فلسفی، صدر الدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (د. 1050ق)، تصحیح و تعلیق سید جلال الدین آشتیانی، چاپ سوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1387ش.
- شذره عصمتیّه فی سرّ من لیله القدر الفاطمیّه، عقیلی، سید هاشم، بی جا، بی نا، بی تا.
- عوالم العلوم، بحرانی اصفهانی، عبدالله (ق12)، چاپ دوم، قم، مؤسسه الامام المهدی عجّل الله تعلی فرجه الشریف، 1382.
- فاطمه الزهراء سرّ الوجود، علوی، سید عادل، بی جا، مرکز الابحاث العقائدیّه، بی تا.
- فاطمه، حلقه وصل رسالت و امامت، وحید خراسانی، حسین، چاپ دوم، قم، مدرسه الامام باقر العلوم، 1433ق.
- الکافی، کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب رازی (د.329ق)، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، الطبعه الثانیه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1348.
- المصباح، کفعمی،ابراهیم بن علی (د.905ق)، چاپ دوم، قم، دار الرضی، 1405ق.
- مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، محمد بن علی (د.588ق)، اولی، قم، علّامه، 1379ق.
- وسائل الشیعه، حرّ عاملی، محمّد بن حسن (د.1104ق)، اولی، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، 1409ق.
[1] مَعْشَرَ الشِّیعَةِ خَاصِمُوا بِسُورَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ تَفْلُجُوا فَوَ اللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّةُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّهَا لَسَیِّدَةُ دِینِکُمْ وَ إِنَّهَا لَغَایَةُ عِلْمِنَا.
[2] ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ اقْرَأْ یَا مُحَمَّدُ نِسْبَةَ رَبِّکَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى- قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ…َوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ اقْرَأْ بِالْحَمْدِ لِلَّهِ فَقَرَأَهَا مِثْلَ مَا قَرَأَ أَوَّلًا ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ اقْرَأْ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فَإِنَّهَا نِسْبَتُکَ وَ نِسْبَةُ أَهْلِ بَیْتِکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ .
[3] بیت علی و فاطمة [من] حجرة رسول الله (صلى الله علیه و آله)، و سقف بیتهم عرش رب العالمین، و فی قعر بیوتهم فرجة مکشوطة إلى العرش معراج الوحی و الملائکة، تنزل علیهم بالوحی صباحا و مساء، و کل ساعة و طرفة عین، و الملائکة لا ینقطع فوجهم، فوج ینزل و فوج یصعد، و إن الله تبارک و تعالى کشف لإبراهیم (علیه السلام) عن السماوات حتى أبصر العرش، و زاد الله فی قوة ناظره، و إن الله زاد فی قوة ناظر محمد و علی و فاطمة و الحسن و الحسین (صلوات الله علیهم)، و کانوا یبصرون العرش، و لا یجدون لبیوتهم سقفا غیر العرش، فبیوتهم مسقفة بعرش الرحمن، و معارج الملائکة، و الروح فوج بعد فوج، لا انقطاع لهم، و ما من بیت من بیوت الأئمة منا إلا و فیه معراج الملائکة، لقول الله عز و جل: تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ* سَلامٌ.»
[4]و أما قوله لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ یعنی فاطمة ع و قوله تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها … و الروح روح القدس و هو فی فاطمة.
[5] أَنَّهُ قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا أَوْ مِنْ مَعْرِفَتِهَاوَ الرُّوحُ الْقُدُسُ هو فی فَاطِمَةُ.
[6] إنّ فاطمة هی لَیْلَةِ الْقَدْرِ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا.
[7]أَمَّا حم فَهُوَ مُحَمَّدٌ ص وَ هُوَ فِی کِتَابِ هُودٍ الَّذِی أُنْزِلَ عَلَیْهِ وَ هُوَ مَنْقُوصُ الْحُرُوفِ وَ أَمَّا الْکِتابُ الْمُبِینُ فَهُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ وَ أَمَّا اللَّیْلَةُ فَفَاطِمَةُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ یَقُولُ یَخْرُجُ مِنْهَا خَیْرٌ کَثِیرٌ فَرَجُلٌ حَکِیمٌ وَ رَجُلٌ حَکِیمٌ وَ رَجُلٌ حَکِیم.
[8] برای تبیین اتّحاد حضرت فاطمه علیها السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله ر. ک به: فاطمه، حلقه وصل رسالت و امامت، وحید خراسانی، ص26-31، 42-44، 162-167.
[9] برای آگاهی بیشتر از این تبیین عرفانی ر. ک به: سه رسائل فلسفی، ملاصدرا، ص177؛ آداب الصلاه، امام خمینی قدس سره، ص 460-462؛ شذره عصمتیّه فی سرّ من لیله القدر الفاطمیّه، عقیلی، ص3-6.
[10] تفسیر فرات الکوفی، فرات کوفی، ص390-392؛ وسائل الشیعه، حرّ عاملی، ج1، ص119-125؛ بحار الانوار، مجلسی، ج68، ص100.
[11] عوالم العلوم، بحرانی اصفهانی، ج11، ص161.
منبع:پایگاه تخصصی معارف اهل بیت
/م.س 215