ماهیت حکومت و زمامداری بر مردم باید الهی باشد
آیت الله صدیقی گفت: جنس امامت و ولایت با سلطنت، ریاست جمهوری و دموکراسیهای غربی فرق دارد. جنس حکومت امامان حکومت شخص نیست، حکومت خدا است.
وارث: متن زیر مشروح درس اخلاق آیت الله صدیقی در تاریخ یازدهم اردیبهشت ماه است که در ادامه می خوانید.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلََّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ شَفِیع ذُنُوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه بَقِیَّه اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ وَ اللَّعْنُ عَلِی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
امنیّت اخلاقی در جامعهی اسلامی
پروردگار متعال برای حفظ پیوندها در جامعهی اسلامی که… اقتدار، پیشرفت، جهش، عبادت همه معلول آرامش روحی و روانی و معلول اعتماد آحاد جامعه به یکدیگر است. هم فرهنگ، هم اقتصاد، هم مسائل اجتماعی و بین المللی وقتی رو به رشد خواهد بود که در بستر امنی حرکت کند و برای تأمین امنیّت اخلاقی و روانی و معنوی باشد. این سورهی مبارکهی حجرات دستورات متنوّعی برای جبهههای مختلف ارائه کرده است که در جلسهی گذشته عرض کردیم سه دستور مقدّمه است برای سه دستور دیگر. فرمود: «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ»[۲] مسخره کردن در اسلام ممنوع است. متلک گفتن، مسخره کردن، دست انداختن، اینها جزء اموری است که ایذا مؤمن به آن صدق میکند، ظلم است و خلاف نصّ صریح قرآن و نهی پروردگار متعال است.
کرامت انسان
خدا به بندگان خود احترام گذاشته است. «لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَم»[۳] وقتی خود خدا اعلام میکند که ما برای بشر احترام قائل هستیم، کسی که حرمت بشر را نادیده میگیرد، او را دست میاندازد و مسخره میکند در حال مقابلهی با اکرام الهی است و بسیار خطرناک است.
ندادن نسبتهای ناروا به یکدیگر
دستور دوم «لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ»[۴] است. به همدیگر نسبت بد ندهید. در بعضی از محیطها برای هر کسی یک اسم گذاشته بودند. فلان کوتوله، فلان درازه… اینها رنجش میآورد، اینها حرمتها را از بین میبرد. اینها آدمهای محترم را بی احترام میکند. خدا چنین اجازهای نداده است، کسی لقب نامناسب به یک مؤمن دادن را ندارد. شأن نزول آن را هم گفتند که صفیه دختر حیّ بن اخطب یهودی بود و همسر پیغمبر بود. عایشه به او لقب یهوی زاده داد. پیغمبر وارد شد، دید صفیّه گریه میکند. پرسیدند: چرا گریه میکنید؟ گفتند: این به من میگوید یهودی زاده. حضرت فرمودند: جواب او را میگفتید. میگفتید که جدّ من هارون است -هارون برادر حضرت موسی است- پیغمبر خدا است. عموی من موسی است، پیغمبر اولی العزم است. همسر من محمّد مصطفی (صلوات الله علیه و آله) است.
حفظ حرمت و آبروی شخص توبه کننده
«بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ» خطّ سوم این است که اگر کسی در گذشتهای، چه گذشتهی دور و چه نزدیک گرفتار فسق بوده است یا عملی انجام داده است، زندانی رفته است، شلّاقی خورده است، یک جهتی برای او پیدا شده است، ولی الآن دیگر او نیست. اعضای جامعه را عضو خود بدانید. عضو شما اگر مریض بود و شما نتوانستید معالجه کنید باید آن را دور بیاندازید یا اینکه باید باز سازی کنید. اینها را با خود انسجام ببخشید. خود را قطعه قطعه نکنید. احیای شخصیّت کمتر از احیای نفس نیست. «أنّ حُرمَه عِرضُ المُسلِم کَحُرمَه دَمِه»[۵] آبروی مؤمن مانند خون مؤمن است. آدم خون کسی را بریزد یا آبروی کسی را ببرد مانند قتل نفس میماند. آبرو بردن مانند آدم کشی است. اینقدر در اسلام آبرو مهم است. حالا در یک روزی یک کاری کرده است. چرا مدام او را انگشت نما کنیم. مثلاً سراغ فلانی نروید او این سابقه را دارد.
شخص توبه کننده را ملامت نکنید
«بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ»[۶] اگر قبلاً فسقی داشته است و حالا مؤمن شده است و توبه کرده است اینها را طرد نکنید. خدا نه تنها بندگان گناهکار خود را طرد نکرده است، بلکه ناز بندگان گنهکار خود را میکشد. اینها را دعوت میکند، به اینها بشارت آمرزش میدهد. اعلان میکند که اگر بیایید محبوب من شوید من با شما رفاقت میکنم. شما چرا تخلّق بر اخلاق الهی نمیکنید؟ چرا از خود خدا درس نمیگیرید؟ وقتی خدا ستّار العیوب است، وقتی خدا سیّئات را تکفیر میکند، یعنی گناهان را میپوشاند، وقتی خدا سیئات ما را به حسنات تبدیل میکند، شما چه عذری دارید که یک کسی در یک روزگاری یک نقطه ضعفی داشت، مدام این را چُماق کنید و به سر او بزنید. اعتبار خانوادگی او از بین برود. روحیهی کاری او از بین برود. ابتکار و شکوفایی او از بین برود. بیایید مسلمان زندگی کنیم. این دین ما نیست.
جنایت فراموش نشدنی عربستان در حادثهی مِنا
آن چیزی که این از ما بهتران میگویند ذلّت در برابر وهّابیها و آمریکا و کمونیستها است. یکی از کاندیداها در اصفهان گفته است که ما چرا در سوریه میجنگیم؟ باید برویم با داعش هم مذاکره کنیم! دین اینها دین نیست. اینکه پیغمبر میگوید و ما از قرآن نقل میکنیم «أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»[۷] اینها ذلیل در برابر دشمن هستند و همیشه هم میخواهند بگویند که شروع کننده ما بودیم. حالا عربستان حاجیهای ما را با لب تشنه قربانی کرده است. اشخاصی که زنده بودند در جنازهها انداخته است، سینهی بعضی جنازهها را پاره کرده است و قلب آنها را بیرون آورده است. این آقایان این جنایت را بزرگ نکردند. اینها روی این جنایت بزرگ حساسیّت نشان ندادند. حالا کسی در سفارت عربستان یک حملهای کرده است، نظام هم پیگیری کرده است و یک پرونده تشکیل داده است، زندان هم فرستاده است، مع ذلک میخواهند بگویند که ما مقصّر هستیم، نظام مقصّر است، امام مقصّر است، ما شروع کردیم. اینها واقعاً کجا بزرگ شدند؟ از کجا آب میخورند؟ چرا اینطور هستند؟
برخورد قدرتمندانه با منافقین و دشمنان اسلام
ما در محدودهی خود حقّ تحقیر نداریم، حقّ لقب دادن بیجا نداریم، حق نبش قبر نسبت به گذشتهها نداریم. بازسازی کنیم، همه را جذب کنیم، با هم باشیم، ولی نسبت به بیگانه هرگز. «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِم»[۸] صریح قرآن است. اینها قرآن را قبول ندارند. قرآن میگوید با کفّار و منافقین نرمش به خرج ندهید. «وَ اغْلُظْ» با سختی با اینها برخورد کنید، ژست بگیرید، قدرتمندانه برخورد کنید. حرکت ما در برابر دشمن باید حرکت تهاجمی باشد و همین کار ساز است. مگر وقتی قذّافی -رئیس جمهور لیبی- تسلیم شد حمله نکردند، مگر او را نکشتند، مگر کشور او الآن گرفتار… شما دنبال این هستید که اینها اینجا بیایند و این حوادث تکرار شود.
نقش و جایگاه بسیج در جذب و ترغیب جوانان
اینها میخواهند بگویند که ما اینقدر ذلیل هستیم که اگر با اینها موافقت نکرده بودیم اینجا جنگ میشد. والله اینطور نیست. اگر جنگ نیست به خاطر مدافعین حرم است، به خاطر خون شهدای ما است، نه به خاطر انفعال و ذلّت شما است. لذا این دستورات قرآن کریم را در رعایت خودیها، در جذب حداکثری خودیها باید جدّی بگیریم؛ به خصوص طلبهها و بسیجیهای ما، مسجدیهای ما. اینهایی که اینجا نمیآیند و اینها را نمیشوند تحت تأثیر تبلیغات جهانی هستند. فکر میکنند این حرفهایی که بعضی از جریانات میگویند درست است. ما باید اینها را جذب کنیم، از اینها فاصله نگیریم. اینها بچّههای ما هستند که گرفتار شبکههای آنها شدند. باید با یک سعهی صدری در اینها نفوذ کنیم و با اینها با یک شرح صدر و بلند نظری تفاهم داشته باشیم. حرفهای حق آنها را رد نکنیم و حرفهای غیر حق آنها را هم با دلیل بقبولانیم تا بفهمند راه انقلاب درست است، راه امام درست است.
مانور سیاسی و نظامی قوی در برابر دشمنان
امروز عدول از مسیر انقلاب و رزمندگان عدول از استقلال است، عدول از تمامیّت ارضی این کشور است. جهاد را حضرت امیر (علیه الصّلاه و السّلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) «وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَام»[۹] اگر میخواهید عزیز باشید باید سنگر نشین باشید، باید جبههای باشید، باید شجاع باشید، باید در برابر دشمن مانور دهید؛ مانور نظامی، مانور سیاسی. در این انتخابات هم همینطور است. شما باید مقابل آنچه که مطابق با میل دشمن است مانور سیاسی قوی داشته باشید. شما بروید کار خود را بکنید، خدا هم کار خود را میکند. وعدههای صریح هم داده است و وعدههای خدا هم حق است. در خانه ننشینید، کارهای فردی نکنید، با هم منسجم باشید، تفاهم داشته باشد، ستادهای مختلف تشکیل دهید، شبکهای بگردید و مردم را با حقایق آشنا کنید.
حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) فرمودند: «إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ»[۱۰] خیلی از اینها متدیّن نیستند، ولی حرف حساب را قبول میکنند. مملکت خود را دوست دارند. کسی که کارایی ندارد باید بدانند کارایی ندارد. کسی که امانت ندارد باید بدانند که امانت ندارد. کسی که دروغ میگوید باید بدانند که دروغ میگوید. باید کسی که اشتباهات خود را هیچ وقت قبول نمیکند بشناسند.
احترام و برخورد اخلاقی و بزرگوارانه در اجتماع
لازمهی اینها این است که ما خیلی بزرگوارانه رفتار کنیم. برخورد ما نباید برخورد چکشی و نظامی باشد. برخورد نظامی ما با دشمن در جبههها است، ولی برخورد ما در اینجا اخلاقی است. اینکه در فلان وقت با فلان گروه و فلان جریان بوده است امروز با شما دست دوستی میدهد، دست دوستی دهید و این دستورات قرآن را در زندگی جدّی بگیرید. همه باید به هم احترام کنید. کسی یک اشتباهی کرد آن را برای او آرم نکنیم. بعضی پدرها و مادرها خیلی بیانصاف هستند، روی بچّهی خود نام میگذارند که همیشه مایهی خجالت او شود. هم فامیل خود را و هم اگر اشتباه کردیم خاطرهی این اشتباه را حفظ نکنیم.
همینطور که در دعای بعد از زیارت حضرت ابی الحسن، امام رضا میخوانیم «فَکَمْ مِنْ سَیِّئَهٍ أَخْفَاهَا حِلْمُکَ حَتَّی دَخِلَتْ»[۱۱] خدایا آنقدر گناه کردم و از بس به رخ من نکشیدی از ذهن من رفت. اصلاً کسی کاری به من ندارد. گناه کرده بودم، ولی از بس نادیده گرفته بودی کهنه شد و از بین رفت. دیگر کسی به خاطر ندارد که من چه کرده بودم. خدا اینطور میکند، ما چرا باید با هم اینطور برخورد نکنیم.
عبادت و بندگی بینظیر امام زین العابدین (علیه السّلام)
چند ویژگی از وجود مبارک حضرت زین العابدین (علیه السّلام) که امشب شب میلاد ایشان است عرض کنیم. یکی از ویژگیهای حضرت امام زین العابدین (علیه السّلام) همین نام مبارک زین العابدین است. همهی انبیاء و اوصیا (علیهم السّلام) عابد هستند. امامان ما همه عباد الهی بودند. عباد مخلص پروردگار متعال بودند، ولی هیچ کدام مانند حضرت سجّاد (علیه السّلام) نمود عبادی نداشت. علّت آن هم این بود که ائمّهی دیگر اشتغالات اجتماعی و تعلیم و تعلّمی داشتند، ولی حضرت سجّاد در یک فضایی بود که آموزشهای او هم با عبادتها و دعاهای او بود. این صحیفهی سجّادیّه کامله که دو یا سه برابر این صحیفهی سجّادیه است و هم همین صحیفه که زبور آل پیغمبر است، انجیل آل پیغمبر است حضرت سجّاد (علیه السّلام) برای گروههایی در مسجد نگفته است، ولی در فضاهایی مطرح کرده است، اخذ شده است، ثبت شده است و امروز هم در دست ما قرار گرفته است.
جهاد امام سجّاد (علیه السّلام)، حرکت سیاسی، بیان معارف و تعلیم و تعلّم ایشان هم در شکل عبادت بود. از این جهت روز قیامت وقتی ندا میشود «لِیَقوم زِینَ العابِدین» زینت عبادت کنندگان عالم به پا خیزد. تنها کسی که مخاطب او است وجود مبارک حضرت سجّاد است.
سجده؛ نزدیکترین حالت بنده به خداوند
نکتهی دوم سجّاد بودن است. امام زین العابدین سجّاد است. ما گفتیم که سجده نزدیکترین حالت انسان به خدا است. در آخرین آیه سورهی مبارکهی «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَق»[۱۲] که وقتی میخوانیم سجده بر ما واجب میشود. خدا دستور که میدهد، حکمت آن را هم میگوید. میفرماید: اگر سجده کنید نزدیک میشوید. یعنی راه قرب به خدا این است که آدم خود را بیاندازد، سر به آستان او بگذارد. خود را جمع و جور کند، خود را کوچک کند. سجده هم چشم انداز را از آدم میگیرد، هم آدم را جمع میکند، هم آدم را کوچک میکند، هم آدم را پایین میآورد. از این انانیّت پایین میکشد. وقتی آدم به سجده میافتد دیگر پایینتر از این نمیشود. خود را به پایینترین وضع میاندازد. انسان وقتی ایستاده است ماشاءالله قد بلندی دارد، وقتی رکوع میکند کمی مشخّص است ولی وقتی سجده میکند دیگر از آن کوچکتر که آدم نمیتواند. «الظَّاهِرُ عُنْوانُ البَاطِن»[۱۳] آن وقت در سجده انسان شریفترین اعضا را بر خاک میمالد، روح او نرم میشود. دل او نمیتواند حالت تکبّر و ژست داشته باشد.
سجدههای طولانی حضرت سجّاد (ع)
سجدههای امام سجّاد (علیه السّلام) به گونهای بود که هم از نظر کمیّت… غلام او میگوید: من در کنار امام زین العابدین بودم، ایشان سر به سجده گذاشت و این اذکار را میگذاشت. «لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ عُبُودِیَّهً وَ رِقّاً لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ إِیمَاناً وَ صِدْقا»[۱۴] میگوید: شمردم آقا سر به سجده داشتند و هزار بار این ذکر را گفتند. امام سجّاد (علیه السّلام) ذو الثّفنات است، یعنی سجدههای طولانی ایشان بر جسم مبارک او اثر گذاشته بود و زانوهای ایشان پینه داشت. پیشانی ایشان پینه داشت و سالی چند بار این پینهها را قیچی میکردند. آدم باید چقدر در سجده داشته باشد که اعضای بدن او پینهدار شود. از این جهت به ایشان ذو الثفنات میگویند. الگوی عرفای عالم و سالکین و اهل باطن وجود مبارک حضرت زین العابدین، سیّد السّاجدین (سلام الله علیه) است.
ماهیّت حکومت و زمامداری بر مردم باید الهی باشد
از دیگر آموزههای حضرت سجاد فقیر نوازی ایشان است. همهی امامان ما اینطور عمل کردند تا نشان دهند که قماش و جنس امامت و ولایت با سلطنت، ریاست جمهوری و دموکراسیهای غربی فرق دارد. این رؤسای جمهور در تمام دنیا مغرور هستند. برای اینکه رأی بیاورند تواضع میکنند، ولی وقتی رأی آوردند و دور آنها شلوغ شد خود را خیلی بزرگ میکنند و مگر میشود با آنها ملاقات کرد! مگر تلفن کسی را جواب میدهند؟ مگر صدای انسان ضعیفی به او میرسد؟ مدام با اشراف هستند، با بزرگان هستند، با ثروتمندان هستند. در برخورد با دردمندان اگر هم کاری میکنند تبلیغاتی است، هیچ واقعیّتی در این جهت ندارد. اما امامان ما، امام راحل ما، مقام معظّم رهبری که جنس حکومت آنها حکومت شخص نیست، حکومت خدا است. آنها هر چه به دیگران میگویند در عمل جلوتر از دیگران هستند، لذا بنده هستند. بنده هیچ وقت شاه نمیشود.
از گدا جز گدایی نیاید وز گدا پادشاهی نشاید
اینها میدانند محتاج هستند، فقیر الی الله هستند، همیشه مضطر هستند. وقتی قدرت خدا را بالای سر خود میبینند مگر میتوانند برای کسی قیافه میگیرند. مگر میتوانند عیال الله را فراموش کنند.
برخورد امام سجّاد (ع) با جذامیها چگونه بود؟
لذا امام سجّاد (علیه السّلام) که عبور میکردند دیدند عدّهای از جذامیها نشستند و غذا میخورند. به حضرت تعارف کردند بفرمایید. امام سجّاد ایستادند با اینها حال و احوال میکردند. فرمودند: من اگر روزه نبودم دعوت شما را قبول میکردم و با شما مینشستم هم غذا میشدم، ولی روزه دار هستم. به منزل تشریف بردند و گفتند غذای خوبی تدارک ببنند. بعد حضرت رفتند و اینها را به منزل دعوت کردند. کنار اینها نشستند با هم غذا خوردند.
خیلیها به اینگونه افراد کمک میکنند، ولی حتّی دوست ندارند که به اینها دست بدهند. الآن که صاحب منصب و مقام شده است، دوستان ضعیف و فقیر خود را هیچ وقت دعوت نمیکند. در این مهمانیهایی که دارند سراغ کسانی میرود که آب و رنگ دارند. ولی آن فراموش شدهها را هم اینها فراموش میکنند.
فروتنی؛ از دیگر ویژگیهای امام زین العابدین (علیه السّلام)
حضرت سجّاد (علیه السّلام) نه تنها قوم و خویش خود را از یاد نمیبرد، بلکه افراد فقیر و مریض را در خانهی خود میآورد و غذای خوب به آنها میدهد و در کنار آنها مینشیند و در سفرهی آنها شریک میشود. اینها مخصوصاً برای طلبهها و فضلا خیلی درس است. رمز موفّقیّت علمای شیعه هم این است که مردمی بودند، از مردم جدا نشدند. در زندگی مردم بودند. محرم اسرار مردم بودند. پناهگاه مردم بودند. مشاور مردم بودند. اینها آموزههای امام سجّاد است.
برخورد کریمانه امام زین العابدین (علیه السّلام) با حسن بن حسن
یکی از قوم و خویشهای امام سجّاد (علیه السّلام) حسن بن حسن است. خیلی عصبانی بود، وقتی آمد به امام سجّاد (علیه السّلام) هر چه دوست داشت گفت. جسارت و هتّاکی کرد، به امام زمان خود هتّاکی کرد. هم قطع رحم بود و هم عاق بر امام خود بود. این کسانی که شاهد بودند خیلی ناراحت شدند. توقّع داشتند که امام (علیه السّلام) جواب ایشان را بدهد یا حواله دهد اینها جواب او را بدهند. او رفت، راه خود را کشید و عقدههای خود را خالی کرد. امام سجّاد هم با او مقابله نکرد و چیزی نگفت. او هر چه گفت دل خود را خالی کرد و رفت.
آناتی گذشت. حضرت به افرادی که با ایشان بودند گفتند برویم جواب ایشان را بدهیم. اینها خیلی خوشحال شدند. همان چیزی که توقّع داشتند که مثلاً آقا اجازه دهید ما به حساب ایشان برسیم. فکر کردند امام سجّاد (علیه السّلام) میخواهد مقابله به مثل کند یا تنبیه کند یا تعزیر کند. اینها خدمت امام سجّاد (علیه السّلام) راه افتادند و خود را آماده کرده بودند که طرف را تنبیه کنند. ولی راه که افتادند در مسیر دیدند بر زبان مبارک امام سجّاد (علیه السّلام) این آیه قرائت میشود: «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ».[۱۵]
از این بالاتر وقتی حضرت رسیدند و در خانه را زدند، حسن بن حسن پسر عموی ایشان فکر کرد که حضرت سجّاد آمده است تا با او دعوا کند. خود را آماده کرد و با یک ژستی بیرون آمد! وقتی او بیرون آمد، امام سجّاد (علیه السّلام) فرمود: این چیزهایی که به من گفتید اگر در من وجود دارد خدا من را ببخشد و اگر در من نیست آمدم دعا کنم که خدا تو را ببخشد. بندهی خدا شرمنده شد. چه میشود ما هم گاهی از این کارها بکنیم؟ چه میشود در خانه و با فامیل خود از این کارها بکنیم؟
جنایتهای مروان بن حکم ملعون
مروان (لعنت الله علیه) برای همهی شما شناخته شده است. مروان کسی است که وقتی عایشه دستور دارد، جنازهی امام حسن مجتبی (علیه السّلام) را تیر باران کرد. یزید در زمان خود سه جنایت کرد؛ یکی قتل امام حسین و شهدای کربلا بود، دوم حمله به کعبه بود، چون میخواست عبدالله بن زبیر را بگیرد و او به کعبه پناهنده شده بود. منجنیق آوردند سنگهای بزرگ را به کعبه زدند و کعبه را خراب کردند. سوم هم به مردم مدینه بار عام دادند و سه روز ناموس و مال و جان آنها را به لشگریان خود حلال کرد. چه جنایتهایی که نشد.
مروانی که این سابقهها را دارد، در جریان حملهی مسلم بن مسلم مُصرف از طرف یزید جز مبغوضین یزید بود. وقتی فرماندهی یزید وارد مدینه شد به امام سجّاد (علیه السّلامن) امان داد و گفت: هر کسی به امان امام سجاد بدهد او هم در امان است. حضرت هم عائلهی خود را برداشتند و از مدینه خارج شدند. حق اهل مدینه بود. چرا آن روز که نالهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) بین در و دیوار بلند شد اینها نیامدند کمک کنند؟! نتیجهی آن این میشود.
ما بدهکار شهداء و جانبازان هستیم
آدمی که سر سفرهی دین نشسته است و عزّت و آبرو و اعتبار خود را… والله این کسانی که میخواهند رئیس جمهور شوند هر چه دارند از شهداء و جانبازان دارند، ولی بدهکار غرب هستند. بدهکار شهداء و جانبازان و ولایت نیستند! با امضای ولایت این مقامات را پیدا میکنند، ولی هرگز خود را بدهکار داخل نمیدانند، بدهکار خارج میدانند. اینها ناشکری است. ناشکری انسان را نابود میکند، از بین میبرد.
پناه خواهی مروان از امام سجّاد (علیه السّلام)
آقا امام سجّاد (علیه السّلام) به بیرون مدینه تشریف بردند و عدّهای هم پناهنده شدند. از جمله کسانی که به حضرت سجّاد پناه آورد همین مروان بود. حضرت فرمود: هم خود تو در امان هستی و هم زن و فرزند تو. شما مهمان ما هستید. این چه عظمت اخلاقی و روحی است! شما کجا عالم نظیر آن را سراغ دارید که امام سجّاد ما چنین بودند.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی حجرات، آیه ۱۱٫
[۳]– سورهی إسراء، آیه ۷۰٫
[۴]– سورهی حجرات، آیه ۱۱٫
[۵]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج ۸، ص ۳۹۱٫
[۶]– سورهی حجرات، آیه ۱۱٫
[۷]– سورهی فتح، آیه ۲۹٫
[۸]– سورهی توبه، آیه ۷۳؛ سورهی تحریم، آیه ۹٫
[۹]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۱۲٫
[۱۰]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۵، ص ۵۱٫
[۱۱]– همان، ج ۹۹، ص ۵۶٫
[۱۲]– سورهی علق، آیه ۱٫
[۱۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۶، ص ۳۶۵٫
[۱۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۵۱۹٫
[۱۵]– سورهی آل عمران، آیه ۱۳۴٫