حجت الاسلام کاشانی: امام صادق(ع) نگاه صحیح به جایگاه امامت را احیاء کرد+گزارش تصویری
وارث: مراسم عزاداری شهادت امام صادق علیه السلام و سالگرد قمری خاکسپاری شهدای غواص با سخنرانی حجت الاسلام حامد کاشانی و شعر خوانی قاسم صرافان و احمد بابایی و مداحی کربلایی محمد حسین پویانفر در حوزه هنری مسجد آیت الله خامنه ای برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام کاشانی را می خوانید:
بررسی تاریخی دوران امامت امام صادق(ع)
چون از امام صادق علیه السلام هزاران هزار روایت رسیده برخی فکر می کنند چون حضرت فرصت را مناسب پیدا کرده اند وتقیه کمتربوده چنین کرده اما دوره خفقان برای دوره امام حسین علیه السلام نیست اما از حضرت حتی یک عدد هم پرسش فقهی نرسید. جامعه امام حسن و حسین علیهماالسلام آنها را امام نمی دانستند. تعدد روایات فقط به سبب دوره آزادی نیست بلکه برای کاری است که حضرت باقر و صادق علیهمالسلام انجام داده اند.
بعضی از ائمه علیهم السلام ائمه ی دوره تقریب محض هستند مثل سه امام اول ما؛ در تاریخ هیچ گزارشی از تفاوت جدی ساختاری، فکری، فقهی و اعتقادی از این سه امام با سایر مذاهب مشاهده نمی کنیم چون شرایطش نیست. دوره امام صادق علیه السلام دوره ای است که حضرت می خواهد مکتب معرفی کند و باید مرزبندی کنند و اختلافات را نشان دهند. حضرت چگونه این کار را انجام دادند؟ اوج دوران خفقان مربوط به دوران امام صادق علیه السلام است هم در ابتدا و هم در انتهای امامت ایشان. علاوه بر این شیعیان و بزرگانی درون خانواده اهل بیت علیهم السلام بودند که بزرگ ترین معضل حضرت بود، توهین هایی که بعضی فرزندان معصومین علیهم السلام به آنها کردند منصور دوانقی نکرد.
امام صادق علیه السلام چه کار کردند که دیگران انگیزه پیدا کردند بیایند بپرسند؟ بخشی از آن هم به دلیل تعدد زیاد روایات است که نشان می دهد شیعیان زمان امام حسین علیه السلام این کار را نکردند یعنی امام صادق علیه السلام مردم را تحریک کرد تا بیایند وسوال بپرسند و کاری کرد که مکتب تشیع شکل بگیرد.
چرا منصور دوانقی امام صادق(ع) را به شهادت رساند؟
چرا منصور دوانقی امام صادق علیه السلام را به شهادت رساند؟ در حالی که حضرت هیچ تحرک رسمی بر خلاف او انجام نداد وبا کسانی که می خواستند اقدامی انجام دهند مخالفت می کردند و حضرت هدیه هم به منصور داده بود پس چرا باید او را به شهادت برساند؟
این مطلب نبوغ حضرت را نشان می دهد؛ ایشان وقتی به امامت رسیدند شرایط اینطور بود. 100 سال قبل در واقعه کربلا اوج بی حرمتی به خاندان اهل بیت علیهم السلام انجام شد اما هیچ اتفاقی نیافتاد چون مرجعیت و جایگاهشان را از دست داده بودند و اصلا امام اجتماعی مطرح نبود و دیگران این حرمت ها را شکسته بودند.
هر کسی از راه رسید به امام حسین علیه السلام گفت که به کربلا نرو حال یکی میگفت اختلاف افکنی نکن و دیگری می گفت کوفیان اینطور هستند و اصلا امامت ایشان را متوجه نبودند. حضرت سجاد علیه السلام در مدت 34 سال کاری می کنند که توجه ها به امامت معطوف شود. دوره امام باقر علیه السلام در دوران بنی امیه بودند و بردن نام ایشان در فضاهای علمی ممنوع بود.
اقدامات امام صادق(ع) برای مرزبندی تشیع
امام صادق علیه السلام می خواستند مکتب اهل بیت علیهم السلام را معرفی و تبیین کند، خط کشی ومرزبانی عقیدتی کند در حالی که شیعیان درجه یک نماز خواندنشان مثل سایرین است. حضرت به بزرگان فقها می فرماید که به دیگران نماز خواندن یاد بده؛ در حالی که ایشان در مدینه بودند و دیگران در کوفه بودند.
کم کم آوازه ی علمی حضرت همه جا را پر می کند. وقتی همه ی توجهات به سمت امام صادق علیه السلام جلب شد به عنوان یک عالم برجسته ی فرهیخته و دارای ابعاد مختلف؛ اگر او را مثل یک انسان معمولی فرض کنیم ایشان یک ریسک بزرگ انجام داد و به همین دلیل منصور ایشان را به شهادت رساند. امام صادق علیه السلام دست غیرشیعه و غیر مذهب امامیه را از علم خودش قطع کرد. در آثار علمای اهل سنت هیچ اسمی از امام صادق علیه السلام نیست.
حضرت کاری کرد که افراد یا تماما سر سفره حاضر شوند و یا کلا حاضر نشوند و دست آنها را قطع کرد. 130 سال نقل حدیث و کتابت آن ممنوع بوده حضرت وقتی در جنگ جمل نماز خواندند اصحاب پیغمبر صلی الله علیه وآله تعجب کردند این چطور نمازی است؟ یادشان افتاد که قبلا در زمان حضرت اینطور نماز می خواندند اما فراموش کرده بودند یا عمدا شیوه پیغمبر صلی الله علیه وآله را ترک کرده بودند.
امام صادق علیه السلام می توانست به عنوان یک راوی بی نظیرکه دسترسی به گنجینه بی نظیر دارد جهان اسلام را از روایات نبوی پر کند و تمام مسلمین این سلسله سند از طریق ایشان را معتبر می دانستند و تمام اهل سنت هم آنها را می نوشتند. اما حضرت به چند دلیل این کار را نکرد: اولا حضرت با این کار معروف به یک راوی می شدند در حالی که راوی کاره ای نیست و خبر از ماخذی می دهد در حالی که تقدس اهل بیت علیهم السلام به عنوان مرجعیت شکسته شده بود و باید خط مرز و تمایزات تشیع مشخص می شد.
احیای نگاه صحیح مردم به جایگاه امامت
اخبار آوردن از یک فرد دیگر فقط صداقت و حواس جمع لازم است اما اخبار از خدا نیاز به عصمت دارد و کار پیغمبر صلی الله علیه وآله است و معجزه لازم دارد. اگر به عنوان مثال شما باور کنید من به حضرت حجت علیه السلام ارتباط دارم نگاه شما به من به عنوان یک عالم یا فقیه نیست بلکه نگاه تقدسی و تبرکی است بلکه اگر بگویم الله تبارک و تعالی چنین گفته نگاه ویژه تری خواهید داشت. حضرت وقتی در اوج اعتبار قرار گرفتند و شهرت علمی شان همه را فراگرفت دو راه داشتند یا روای بشوند و روایت های نبوی که یا در درسترس نبود یا تحریف شده بود، را بیان کنند، اما اگر چنین می شد خط اهل بیت علیهم السلام مشخص نمی شد.
امام صادق علیه السلام در اکثر موارد وقتی حکم شرعی می پرسیدند مستقیم حکم خدا را می فرمود نه اینکه حدیث بگوید. رُوات ما دقیق هستند در بعضی موضوعات حضرت می فرمود: پدرم از پدرش از پدرش چنین فرمود؛ در بعضی موارد حضرت نقش راوی را داشته اند اما در عمده روایات حضرت مستقیم حکم خدا را بیان می کردند. مثلا در جلسات ابوحنیفه که شرکت می کردند او می گفت: طبق فلان روایت از پیغمبر صلی الله علیه وآله، یا این اصل اصولی برداشت یا حدسم این است؛ اما امام صادق علیه السلام مستقیم حکم خدا را می گفت و مخالفین از درس حضرت بیرون می رفتند.
دوره تقیه بوده و حضرت نمی توانست مستقیم بگوید مخالفین نیاید، شرایط عادی نبوده که حضرت خط کشی کند و بگوید این مکتب اهل بیت است و این مکتب دیگران! ولی این کار را که کرده اند ابوحنیفه و دیگران مجبور به ترک درس شدند چون به دردشان نمی خورد و باید میگفت: «پیغمبر صلی الله علیه وآله و امام صادق علیه السلام چنین فرموده اند!» یعنی امام را در کنار پیامبر بیاورد، آن وقت می گفتند شما این وسط چه کاره هستی؟ اگر راوی هستی که امام نیستی، از نظربرادران اهل سنت روایات باید به رسول الله برسد؛ لذا نمی توانست در مسیر استنباط از حرف های امام صادق علیه السلام استفاده کند لذا یا حاضر نمی شدند و یا می آمدند ببینند چه خبر است.
دکتر مرعشی از محققین معاصر است و می گوید: در تاریخ فقه مجبوریم فقه امام صادق علیه السلام را حذف کنیم؛ چون منهج او خلاف منهج فقهاست؛ فقها به روایات پیغمبر صلی الله علیه وآله برمی گردند در حالی که در بررسی فقه امام باید او را مثل پیغمبر فرض کنیم!
یک عده ای سر درس حضرت ماندند و باور کردند که امام صادق علیه السلام اِخبار از خدا می کند آن تقدسی که تاریخی شکسته شده بود برگشت، نگاه به حضرت نگاه تقدسی شد؛ کسی است که مثل پیغمبر صلی الله علیه وآله حرف می زند، مسیر استنباط ندارد؛ حضرت یک مجتهد نیست که حدس اجتهادی بزند بلکه حکم صادر می کند مثل وحی؛ وحی نبود ولی آنها باید اینطور حس می کردند.
بدین گونه مکتب اهل بیت و خط مشی اش مشخص شد، نگاهی که شیعه به امام صادق علیه السلام داشت با نگاهی که اهل تسنن به ابوحنیفه داشتند فرق می کند. مکتب تدوین شد، تفاوت ما با دیگران مشخص شد بدون اینکه بخواهیم با دیگران دعوا کنیم، انگیزه پیدا کردند و فهمیدند یک راوی اینجا درس ندارد بلکه یک معصوم درس دارد! حضرت نگاه مردم را تغییر داد.
چرا منصور دوانقی با حضرت مشکل داشت؟ چون منصور می گفت: من افقه فقهای روی زمین هستم؛ اینجا امام صادق علیه السلام می فرماید من مستقیم حکم می دهم فقیه کجا بود؟! لذا حضرت دیگر در مقایسه با فقها نبودند بلکه خودشان مستقیم حکم خدا را بیان می کردند.
کنار گذاشتن شأن روایتگری توسط امام صادق(ع)
امام صادق علیه السلام شأن روایت گری را کنار گذاشت و جایگزین نبی و امام حق شد. اما همین امام وقتی به کربلا می رسند راوی می شوند، راوی بزرگ کربلا امام صادق علیه السلام بودند و خودشان را پایین می آورند و رجز ظهیر و حبیب را روایت کرده اند؛ یعنی شأن عرشی را به خاطر روایت گری کربلا پایین آورد و رجزخوانی یک سرباز را هم گفته اند.
امام صادق علیه السلام گاهی روضه های خیلی بازی از کربلا خوانده اند چون می خواستند راوی آن مصائب شوند و در طول تاریخ مردم اینها را بدانند اما به عنوان مستمع تحمل شنیدن روضه را نداشتند و هنوز به اصل روضه نرسیده بودند ایشان به حالت بی هوشی می رسیدند.